| سیدجواد قضایی| روی دیوار نوشتند لعنت بر پدر و مادر کسی که در این مکان آشغال بریزد. کمکم همسایهها آشغالهایشان را از کنار آن دیوار برداشتند و گذاشتند کنار دیوار روبهرویش. چند روز بعد روی دیوار روبهرو نوشتند لعنت بر عمه و خاله کسی که اینجا آشغال بریزد. ناچارا از فردا آشغالها را گذاشتیم جلوی دیوار بغلدستی. همان شب روی دیوارش نوشتند: حتما باید فحش بدم بهتون؟ سر کوچه سطل گذاشته شهرداری، مرسی، اه. ناچارا دیگر آشغال نمیریختیم، بهجز یک نفر. کار به جاهای باریک کشید. دیوارنویس محترم هر روز فحشهای جدیدی روی دیوار مینوشت و یکتنه سطح دایره لغات فحش را در محله ارتقا داد. چندبار تهدید به مرگ کرد و سرانجام یک روز نوشت: داداش، نوکرتم تا الان یکمیلیون دادم اسپری خریدم، رحم کن نریز اینجا. فردایش یکی با خطی متفاوت روی دیوار نوشته بود: احمقجان هر روز که میای اینو مینویسی آشغالاتو هم میذاری همین جا!