ربلو: فیلمهایی که تاکنون ساختهاید با یکدیگر متفاوت هستند. شبکه اجتماعی و مورد عجیب بنجامین باتن که برای هردو نامزد دریافت اسکار برای بهترین کارگردان شدهاید. اما بیشتر برای ساخت فیلمهای تاریکتر و پیچیدهتری چون هفت، باشگاه مشتزنی و دختری با خالکوبی اژدها شناخته میشوید. چه چیزی برای کارگردانی که فیلمهایش دیگران را خشمگین میکند، میترساند و ناآرام میکند ترسناک تلقی میشود؟
فینچر: از خود راضی بودن برای من ترسناک است. من همچنین از عنکبوت، مار، کوسه، خرس و هرآنچیزی که من را جزو زنجیره غذایی خودش بداند چندان استقبال نمیکنم. در منطقهای که ما در لسآنجلس زندگی میکنیم، من مشکل خاصی ندارم، اما وقتی که دخترم سهساله بود عنکبوتهای سبز باغ به بزرگی کف دستم تارهای بزرگی میتنیدند که همقد یک بچه سهساله بود.
به موارد بیشتری اشاره کنید، مواردی که واقعا شما را میترساند؟
درباره یک مرد آلمانی مطالبی شنیدم که یک آگهی در اینترنت منتشر کرده بود و گفته بود که میخواهد یک نفر را بخورد. یک نفر هم به آگهی پاسخ داده بود. این داستان یکی از ناراحتکنندهترین چیزهایی بود که تاکنون شنیدهام. این مسائل گاهی حتی در ذهنم جای نمیگیرد. با این حال این موضوع یکی از ناراحتکنندهترین مواردی بود که طی یک مدت مدید شنیده بودم. موضوعاتی که در سینما توجه مرا به خود جلب میکند نیز چنین حالتی برایم دارد. به شروع با ایدهای که درنهایت جعبه پاندورای ایدههای دیگران را میگشاید علاقهمند هستم.
تاکنون تعارضی با دیگران برسر شکستن قفل جعبه پاندورای افکار تاریکشان پیش نیامده است؟
وقتی که فیلم اره و فیلمهای دیگر از این دست اکران شد تا حدی آن را اهانت به خودم تلقی کردم. بعضیها میگفتند که آغاز اینگونه کارها با هفت رقم خورده است؛ ایدهای که تحت هیچ شرایطی با آن موافق نبودم. لازم نیست من از حس و درک زیباییشناسانه هفت دفاع کنم. فضای فیلم تاریک و ترسناک بود و قرار هم بود ترسناک باشد اما موضوعی که من به آن بها میدهم و فکر میکنم، این است که فیلمنامه اندرو کوین واکر به خوبی توانسته از پس آن برآید و آن مسأله مشغول نگه داشتن ذهن مخاطب است. این داستان روی تخیل مخاطب کار میکند و ما کاملا از این حقیقت مطلع بودیم؛ بهطوری که درباره شکنجه صحبت کردیم اما هرگز تصویری مبنی بر آن را نشان ندادیم.
نکتهای که اشاره کردهاید جالب بهنظر میرسد اما در همین حال برخی از طرفداران فیلم هفت به شدت اعتقاد دارند که سر گوئینت پالترو که نقش همسر بردپیت را در فیلم بازی میکرد پایان فیلم در یک جعبه دیدهاند.
دقیقا همینطور است اما این صحنه هرگز به نمایش درنیامده است. چرا که ما از فیلمنامه اندرو پیروی میکردیم و برد و مورگان فریمن نقش کارآگاهان را ایفا میکردند. ما در شرایط خوبی بودیم و برای نشان دادن سر همسر کارآگاه فیلم هیچ اجباری نداشتیم. بخش جالب روایت داستان این است که وقتی میدانید توجه مخاطب را در اختیار خود دارید میتوانید داستان را به نحوی روایت کنید که آنها تصور کنند فیلم به کدام سو درحال پیشروی است. من نهتنها به روانشناسی هدایت مخاطب علاقهمندم بلکه به پذیرفتن مسئولیت هدایت آنها، حتی پیش از آنکه کاراکترها به پیشرفت داستان برسند نیز توجه خاصی نشان میدهم. بنابراین مخاطب درحال تماشای فیلم و دنبال کردن پیشرفت داستان است؛ حتی اگر از جمع 700نفری مخاطبان 200 نفر آنها هیچچیز دستگیرشان نشود.
شما بردپیت را در جایگاه ستاره فیلم هفت، باشگاه مشتزنی و مورد عجیب بنجامین باتن قرار دادهاید، چه دلیلی برای این انتخاب دارید؟
برد همیشه سر به سر من میگذارد، بن افلک هم همینطور است. وقتی فیلم باشگاه مشتزنی را میساختیم استودیو اعلام کرد که این کار عالی است و نتیجه آن بسیار خوب خواهد بود چراکه ما میدانستیم چه نوع صحنههایی را در فیلم بگنجانیم که استودیو راضی باشد؛ اما پس از آن صحنههای مورد نظر استودیو را برحسب نظر برد پیت تغییر دادیم و تهیهکننده از نتیجه کار تعجب کرده بود ولی درنهایت راضی بود.
مشخص است که حضور ستارگانی چون بردپیت به آرامشدن اعصاب سرمایهگذاران فیلم کمک میکند و به شما این امکان را میدهد که فیلم را طوری که میخواهید بسازید.
وقتی بیگانه 3 را بهعنوان اولین فیلمم میساختم، باید برای همهچیز اجازه میگرفتم، اما دومین فیلمم یعنی هفت فیلم من و اندی واکر بود، فیلم برد پیت، مورگان فریمن و کوین اسپیسی بود. وقتی فیلم را میساختم از هیچکس برای انجام هیچ کاری اجازه نخواستم. با استودیو توافق کردیم، بودجه فیلم 34میلیون دلار درنظر گرفته شده بود اما با اتمام فیلم سهمیلیون از بودجه فراتر رفته بودیم. تهیهکننده اعتقاد داشت که مخاطب به افشاسازی نیاز دارد و ما این کار را با بهرهگیری از گوئینت پالترو انجام دادیم؛ کاراکتری که مخاطبان تصور میکنند قسمتی از سر او را در جعبه دیدهاند. اما اگر امروز قرار بود فیلم هفت را کارگردانی کنم، از شیوهای متفاوت استفاده میکردم و ماجرا را بامزهتر میساختم. وقتی کار به ساخت فیلم زودیاک یا بنجامین باتن رسید فهمیدم که میدانم درحال انجام چه کاری هستم.
در فیلم جدیدتان دختر گمشده، اوضاع وخیم میشود، هم برای مخاطب هم برای بن افلک که نقش روزنامهنگار سابق یک مجله را برعهده دارد. وی مجبور است مدام بگوید که به هیچوجه با ناپدیدشدن زن ثروتمند و ظاهراً بینقص خود ارتباطی ندارد. کتاب این اثر برای گرهها و پیچشهای داستان مشهور است. از طرف دیگر صحبتکردن درباره این فیلم جدید بدون افشای داستان دشوار است. نگران نیستید که طرفداران رمان پرفروش وسیع جیلیان فلین در سراسر دنیا از تغییراتی که توسط شما دونفر در نسخه فیلم از داستان اعمال شده شوکه شوند؟
بهطور قطع عناصر بسیاری در کتاب جیلیان وجود دارد که در فیلم هم جای خود را به خوبی باز کردهاند. مخاطب همچنان تلاش میکند سرنخها و چیزهایی از این دست را در کنار هم قرار دهد. کتاب خیلی جالب است، اما وقتی کتاب را خواندم با خودم گفتم چگونه توانسته دوسوم از ماجرا را کنار بگذارد و باز هم در همان مسیر حرکت کند؟
از سوی دیگر داستان کتاب ازدواجهای مدرن را هم جالب و هم تاریک نشان میدهد.
فکر میکنم کتاب جیلیان درباره ازدواج و پنهان کردن آن در پس تفکر پوچگرایانه نوشته شده است. وقتی لایهها را کنار میزنید و به هسته میرسید، لطافت اصلی را احساس خواهید کرد. در این فیلم لحظاتی وجود دارد که خود را براساس عملکرد اجباری کاراکترها گیج و مبهوت مییابید. کاراکترهای این داستان به نوعی ناامید و بسیار انسانی به نظر میرسند.
با توجه به رابطهای که با برد پیت دارید و با توجه به اینکه هنگام انتخاب هنرپیشه برای فیلم دختر گمشده نام هنرپیشگان بسیاری ازجمله چارلیز ترون و ناتالی پورتمن، ریس ویترسپون و امیلی بلانت مطرح شد چرا از افلک و رزاموند پینک استفاده کردید.
من همه چیز را به برد پیشنهاد میکنم، چرا که وی در بسیاری از عرصهها توانمند است. هم برد پیت و هم بن افلک مهربان و خوشبرخورد هستند. هیچکدام نمیخواهند که دیگران احساس ناراحتی کنند. باید براساس صحنههای مهم و دشوار هنرپیشگان فیلم را انتخاب کرد. در فیلم دختر گمشده کاراکتر دنی، فرد سادهای است که باید جلوی مطبوعات ظاهر شود، آن هم وقتی از وی میخواهند کنار پوستر همسر گمشدهاش بایستد. در پی جستوجوهای اینترنتی به 50 تصویر از افلک برخوردم که در موقعیتهای عمومی همان حالتی به چهره گرفته که من به دنبال آن هستم. وی همان لبخند مورد انتظار من را برچهره داشت.
هنگام انتخاب نقش مقابل بن افلک چقدر با پایک آشنا بودید؟
میخواستم از حضور «فی داناوی» در فیلم محله چینیها یا فیلم شبکه بهره بگیرم. این شخص به تمام کوچه پسکوچههای درد سر زده که هیچکس تصوری از آن ندارد. هیچ وقت به پاسخ این سوال دست نخواهید یافت، چرا که تشابهی که به نظرم رزاموند با «فی» دارد برای دیگران عجیب است. تا امروز شاید چهار یا پنج کار از رزاموند دیدهام و تصور چند بینقصی هم از وی نداشتم علت این امر هم هنگام ملاقات با وی برایم مشخص شد. وی عجیب است. نقش بسیار دشوار است و در حقیقت به نظرم میرسد که رزاموند تنها کسی بود که میتوانست در این جایگاه ایفای نقش کند. سر صحنه اتفاقی شنیدم که رزاموند از بن میپرسید به نظر تو فینچر چه چیزی در من دیده که از من خواسته در این نقش ظاهر شوم؟ بن گفت: چرا از خودش نپرسیم؟ در آن لحظه رو به بن کرده و گفتم باید این سوال را از من بپرسی که فینچر چه چیزی در من دید که از من خواست در این نقش ظاهر شوم؟ گزینه عجیبی درمیان نیست که از شما دو نفر بخواهم در تمام طول فیلم آن را انجام دهید. در هر صورت بن و رزاموند هردو در ایفای نقش خود عالی عمل کردند.
تا امروز ستارگان دختر گمشده ساکت بودهاند اما سایر ستارگانی که تاکنون با آنها کار کردهاید، چون دنیل کریگ، رابرت داونی جونیور و جیک جیلنهال درباره تجربه کارکردن با شما صحبت کرده و آن را بهرغم سخت بودن ارزشمند توصیف کردهاند و همه آنها گفتهاند که شما بارها برای یک صحنه خواستار برداشتهای بسیاری شدهاید.
اینطور نیست که ستارگان بتوانند پاسخ تمام کمبودهای دوران کودکی خود را هنگام فیلمسازی با من پیدا کنند. وقتی زودیاک را میساختم به جیک گفتم که من تضمین میکنم فیلم خوبی خواهم ساخت، میتوانی تصمیم بگیری که میخواهی ضعیفترین عامل فیلم من باشی یا میتوانی در آن بدرخشی. داونی رابطه جالبی با جیک در آن فیلم داشت. فکر میکنم احساس میکرد این وظیفه اوست که خاطرنشان کند چقدر کار بهعنوان یک هنرپیشه 24ساله آن هم وقتی خیلی از چشمها و انتظارات روی توست دشوار است. برخلاف تمام این معضلات، میخواستیم شرایطی فراهم کنیم که جیک بهترین ایفای نقش خود را در آن نشان دهد، چراکه انتظار میرفت ایفای نقش وی با انتقادهای بسیاری روبهرو شود.
اعتراض داونی و جیلنهال درباره فیلمبرداری دوباره و دوباره برخی از صحنهها بود. از برداشت 11 چه چیزی حاصل میشود که از برداشت 5 بهدست نمیآید؟
بخشی از پیشفرض کار من با هنرپیشهها این است که ممکن است ما به برداشت یازدهم هم برسیم. من به آنها میگویم که ما بهطور قطع به یک نسخهای دست خواهیم یافت که میتوانیم از آن در این فیلم استفاده کرده و همه از آن رضایت داشته باشیم. اما میخواهم هفت برداشت دیگر داشته باشم و ایده خودم را پیش ببرم تا ببینیم که کار چگونه پیش میرود. شاید بخواهم پس از این هفت برداشت به عقب بازگردم و بگویم که همه این کار تلفکردن وقت و انرژی بود اما باید تلاش کنم، چراکه احساس میکنم در این میان شرایط و حالاتی وجود دارد که هنوز نمایان نشده است و با این هفت برداشت شاید بتوانم بیشتر به آن نزدیک شوم. یک هنرپیشه اضافهکاری بسیاری برعهده دارد و گاهی این کار اضافه آنها را از محدوده امن و راحتشان بیرون میآورد و بهگونهای احساس ناخوشایندی برایشان ایجاد میکند. گاهی دستمزد آنها برای این کار اضافه شبیه سایر فیلمها نیست. شاید هنرپیشهها وقتی برای من کار میکنند باید بیشتر زحمت بکشند. اما من میخواهم که آنها هم راضی باشند چراکه باید این حقیقت را درنظر داشته باشند که ما میتوانیم کاری بسیار برجسته و بیشباهت به سایر آثاری که تاكنون در فیلمشناسی خودشان تاکنون ثبت کردهاند، به تصوير بكشيم.