مجتبی پارسا| جهان یکسال کاملا فاجعهبار از حضور دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا- یا آنطور که آمریکاییها میگویند، مستر پرزیدنت- را تحمل کرده است.
«حمید دهباشی» در گزارشی در سایت الجزیره نوشت که پس از یک کارزار انتخاباتی پرشور و پرسروصدا، آمریکاییها در انتخاباتی آزاد و منصفانه، فردی نژادپرست، بشدت ضد زن، طرفدار برتری نژاد سفید، دارای تعصب ملی و شارلاتان املاک را بهعنوان رئیسجمهوریشان انتخاب کردند و بالاترین و قدرتمندترین دفتر سیاسی را به او سپردند. او در تاریخ 20 ژانویه 2017، ساعت 9صبح، بهطور رسمی قسم یاد کرد تا «از قانون اساسی ایالات متحده آمریکا دفاع و آن را حفظ کند.»
اگر منصف باشیم، مردم در انتخاب دونالد ترامپ بهعنوان رئیسجمهوری، گزینههای زیادی نداشتند؛ چراکه مخالف او در انتخابات نهایی، فردی به لحاظ سیاسی بشدت فاسد و لکهدار به نام هیلاری کلینتون بود؛ کسی که بهطور سیستماتیک در کمپین تنها آمریکایی ارزشمندی که میتوانست رئیسجمهوری آمریکا شود -سناتور برنی سندرز- کارشکنی کرد. آمریکاییها هم در میان انتخاب هیلاری کلینتون فاسد و ترامپ شارلاتان، دومی را انتخاب کردند. آنطور که فارسیزبانها میگویند، مارهایی در جهنم هستند که شما از آنها به سوی اژدها فرار میکنید. از این رو، شاید جهان به سوی خطرناکترین و مخربترین سال خود در تاریخ اخیر شیرجه رفته است؛ سالهایی که ما اکنون درحال زندگی کردنشان هستیم. ما اکنون در آستانه پایان سال اول هستیم: سال اول پ.ت (پس از ترامپ).
ما، مورخان آینده در عصر حاضر
مورخان آینده (البته اگر ترامپ باعث ایجاد جنگی هستهای یا یک فاجعه زیستمحیطی نشود که کار همه ما را تمام کند) باید بدانند که این رئیسجمهوری آمریکا صبح زود از خواب بیدار میشود و نخستین کاری که میکند، این است که جهان را با احمقانهترین و نامفهومترین سخنانی که ناشی از اختلال روانی و اخلاقی اوست، بمباران میکند. ترامپ اما این بمباران را «توییت» مینامد و البته چه کلمه زیبایی برای توصیف «اسهال کلامیاش». سپس او شروع به ارایه فتاوای نژادپرستانه علیه چیزی یا کسی میکند.
یکروز او ورود مسلمانان را به خاک آمریکا ممنوع میکند؛ روز دیگر، آمریکا را از توافقنامههای زیستمحیطی برای محافظت از زمین بیرون میکشد؛ روز بعد او میخواهد که دیواری را در مرز آمریکا و مکزیک بسازد، چون فکر میکند که مکزیکیها مزدور هستند و روز بعد او یک شهر تاریخی را میدزدد و به سرمایهداران صهیونیست میدهد و برای سرگرمی میگوید همه مردم هایتی ایدز دارند!
وقتی او کاری برای انجام دادن ندارد، فقط توییت میکند؛ چند ویدیوی اسلامهراسانه، دفاع از نئونازیها و گاهی هم ملاحظات ضد صهیونیستی. طرفدارانش او را به دلیل همین سخنان خودجوش که جزیی از طبیعت اوست، دوست دارند. آنها میگویند: «او هر آنچه را در دلش است، صادقانه میگوید.»
ترامپ مدام دروغ میگوید، بهصورت سیستماتیک حقه میزند و بهراحتی به مردم ضعیف و ناتوان توهین میکند. او اما با ادامه مسیر پیشینیانش، به فروش اسلحه به ظالمان عرب برای کشتن مسلمانان ادامه میدهد، این سلاحها را به اسراییل میدهد تا آزادانه فلسطینیها را بکشند و زمینهایشان را غارت کنند و برای پاداش، اورشلیم را بهعنوان پایتخت به آنها تقدیم میکند. درحالی که جهان نگران تغییرات آبوهوایی است، ترامپ میگوید که گرمای جهانی برای مقابله با هوای سرد مفید است. جهان مبهوت میزان آزار و اذیت جنسی توسط مردان قدرتمند است و اینجا، یکی از این مردان قدرتمند، رئیسجمهوری ایالات متحده آمریکاست؛ او بر جایگاه خطرناکترین و قدرتمندترین سمت در دنیا تکیه زده است، درحالیکه با اتهامات مربوط به سوءرفتار جنسی روبهرو است.
ما مورخان آینده در عصر حاضر، باید به آیندگان (البته اگر آیندهای وجود داشته باشد) بگوییم که چه بر سر ما آمد.
نئو جهانگرا
جهان امروز به ایالاتمتحده نگاه میکند و از ترس به خود میلرزد و مبهوت این ورشکستگی سیاسی و اخلاقی سیستم دموکراتیک است که چگونه منجر به ظهور چنین افراد ناشایستی در جهان شده است؛ این بشدت متناقض است با آنچه که آمریکاییهای نجیب در مورد خودشان فکر میکنند. انتخاب ترامپ اکثر آمریکاییها را نگران انسانیت کرده و آنها حالا از کسی میترسند که خودشان انتخابش کردهاند.
اینها جزو آمریکاییهایی هستند که گمان میکنند ترامپ یک انزواگر سیاسی یا یک ملیگرای اقتصادی است؛ اما موضوع این نیست. به لحاظ سیاسی او یک قلدر جنگجو است که بمباران ملتها را تشدید کرده و سپس به دنبال بستن مرزهای آمریکا بر روی پیامدهای فاجعهبار انسانی آن است؛ این انزواگرایی نیست بلکه بزدلی غیراخلاقی است.
در مورد سیاستهای اقتصادی او هم همین داستان برقرار است. او میخواهد که منابع طبیعی جهان را غارت کند، محیط زیست را نابود کند و غنای حامیان سیاسیاش را غنیتر کند. این ملیگرایی اقتصادی نیست، بلکه سرقتی در مقیاس جهانی است.
نخستین هدف اقتصادی ترامپ خود مردم آمریکا بودهاند. طرح مالیاتی او که همقطاران جمهوریخواهش آن را تصویب کردند، فقیرترین بخشهای جامعه آمریکا را هدف قرار میدهد تا ثروتمندان بالای هرم را جذب کند؛ این چه جور ملیگرایی است؟ او یک دزد است که از فقرا دزدی و جیب ثروتمندان را پُرتر میکند.
آنچه که دونالد ترامپ مرتکب شده، نخستین و مهمترین بحران اخلاقی و سیاسی است که به طور کلی «دموکراسی غربی» و بهویژه «دموکراسی آمریکا» امروز با آن روبهرو است.
ترامپ انزواگرا یا ملیگرا نیست؛ او یک نئوجهانگرای ترس و تعصب است؛ جهانگرای دزدی برای ثروتمندان و فقر برای بقیه است.
در یک سال ریاستجمهوری ترامپ درک عمومی از عدالت اجتماعی آمریکایی بشدت کاهش یافته، ترس از نظامیگری عظیم و خشونتآمیز افزایش یافته، تأثیر شدید آمریکا با بیتوجهی به فاجعه زیستمحیطی شدت گرفته، متحدان ظالم آمریکا یعنی عربستان سعودی و اسراییل دستشان برای کشتار مردم یمن و فلسطین، بدون مجازات بازتر شده، فقیرترین و آسیبپذیرترین بخشهای جامعه آمریکا ضعیفتر شدهاند و ثروتمندان غنیتر.
جهان و اکثر آمریکاییها امروز در یک طرف ایستادهاند و در طرف دیگر، ترامپ و ثروتمندترین و خطرناکترین متحدانش از واشنگتن تا تلآویو و ریاض ایستادهاند. آنها در سراسر جهان خرابکاری میکنند و ما باید منتظر اتفاقات بدتر هم باشیم.
اما حقیقتی درخشان از این شرایط مصیبتبار انسانی در سال اول پس از ترامپ در تاریخ نمایان خواهد شد. جهان روزی از همه این فریبهای خطرناک آزاد خواهد شد: از دموکراسی آمریکایی ملیگرا تا جهانیگرایی لیبرال اروپایی، از الیگارشی فاسد روسیه تا کمونیسم جهانی چینی، از صهیونیسم جنونآمیز تا اسلامگرایی افراطی، از بنیادگرایی هولناک هندوئیسم تا ملیگرایی نسلکُش بودیستها. روزی از همه این توهمات رها خواهیم شد. به یاد ندای اخلاقی مارتین لوتر کینگ که اعلام کرد، شکر خدا، ما درنهایت از شر همه خدایان دروغین تاریخ رها میشویم. ما از همه فانتزیهای فریبنده شرق و غرب آزاد میشویم و با چشمها و قلبهایی باز و ضمیری روشن، از این دره ناامیدی به سوی سرنوشت خویش گذر میکنیم.