شماره ۱۳۰۹ | ۱۳۹۶ دوشنبه ۱۱ دي
صفحه را ببند
تدبیر معمار قصر

پادشاهی بزرگ برای جاودانه کردن نام و پادشاهی خود تصمیم گرفت قصری باشکوه بسازد که در دنیا بی‌نظیر باشد و تالار اصلی آن در عین شکوه و بزرگی و عظمت ستونی نداشته باشد. پس از سال‌ها تلاش و محاسبه، کسی از عهده ساخت سقف تالار اصلی برنیامد و معمارانِ مدعی زیادی بر سر این کار جان خود را از دست دادند، تا اینکه ناکامی پادشاه او را به شدت افسرده و خشمگین ساخت. دست آخر معلوم شد معمار زبردست و افسانه‌ای به نام سنمار وجود دارد که این کار از عهده او بر می‌آید. بالاخره سنمار را یافتند و کار را به او سپردند. سنمار طرحی نو در انداخت و کاخ افسانه‌ای خورنق را تا زیر سقف بالا برد و اعجاب و تحسین همگان را برانگیخت اما درست وقتی که دیواره‌ها به زیر سقف رسید سنمار ناپدید شد و کار اتمام قصر خورنق نیمه کاره ماند. مدت‌ها پی او گشتند ولی اثری از او نجستند تا اینکه پس از 7 سال دوباره سر و کله سنمار پیدا شد. او که با پای خود آمده بود دست بسته و در غل و زنجیر به حضور پادشاه آورده شد. شاه دستور داد او را به قتل برسانند اما سنمار درخواست کرد قبل از مرگ به حرف‌هایش گوش کنند. او توضیح داد که علت ناکامی معماران قبلی در برافراشتن سقف تالارِ بی‌ستون این بوده است که زمین به دلیل فشار دیواره‌ها و عوارض طبیعی نشست می‌کند و اگر پس از بالا رفتن دیواره بلافاصله سقف ساخته شود به دلیل نشست زمین بعداً سقف نیز ترک می‌خورد و فرو می‌ریزد. پس لازم بود مدت 7 سال سپری شود که زمین و دیواره‌ها ‌‌نهایت اُفت و نشست خود را داشته باشند تا هنگام ساخت سقف که موعدش همین حالاست مشکلی پیش نیاید. سنمار تاکید کرد اگر من در‌‌ همان موقع این موضوع را به شما می‌گفتم حمل بر ناتوانی من می‌کردید و من نیز به سرنوشت دیگر معماران ناکام به کام مرگ می‌رفتم. پادشاه و وزیران به هوش و ذکاوت سنمار آفرین گفتند و ادامه کار را با پاداش بزرگتری به او سپردند و استاد معمار ظرف یک سال کار ساخت قصر خورنق را به پایان رساند.

 


تعداد بازدید :  550