| عزتاله مهدوی | آموزگار|
پله، پاگرد و نرده، زانو و ساقهایی که نمیکشید و قلبی که حالا به دیوارهای میکوبید و بیمحابا سنگینیاش را تحمیل میکرد. خیسی پیشانی، اثر خود را روی دستمال کاغذی گذاشته بود. دید. طبقه چهارم. از لای نردهها میشد معبری را دید که در انتهایش چیزی نبود. دست هم برای پیچاندن کلید میلرزید. در که باز شد هجوم تنهایی، پیشانیش را سرد کرد. نیامده بود. باید به دقت نگاه میکرد. حالا مطمئن شده بود که نیامده است: آلبوم، روی زمین کنار مبل راحتی روی صفحهای دهان باز کرده بود. تصویر پنج نفر را نشان میداد. همه پسر. دو نفر که بزرگتر بودند عقب ایستاده و نفر سمت چپ یک دست روی شانه سمت راستی خودش که میخندید انداخته و دست چپ را از دور گردن پسر کوچکتر که جلویش ایستاده بود و کمی سرش را به سمت چپ خم کرده بود آورده و نوک انگشتانش روی شانه پسر کوچکتر دیگری بود که سمت راست ایستاده و دهانش به گفتن چیزی باز مانده بود، پشت پسرهای کوچکتر وسط دو پسر بزرگتر یک نفر دیگری ایستاده بود که نیمی از صورتش معلوم بود و موهای بلندش روی چشمش ریخته بود و همه جمع بودند جلوی پنجرهای که باز بود و برگهای پیچک را تا روی لنگههای خود نگه داشته و سمت چپ تصویر، امتداد دیوار گچی رنگ و رو رفتهای را نشان میداد که حاشیههایش به تیرگی میزد.
روی همان عکس کمی خم شد و پیشانیاش را خاراند.
چرا این جور نگاه میکنی؟ حرف بدی که نمیزنم، میزنم؟
خب! دنیا تغییر کرده؟ بکند. اما چیزهایی هم هست که نمیشود ندید. تو لازم نداری که زبان بچرخانی.
پول توجیبی دادن مهم نیست؟ خب نباشد. پیگیر خرج و مخارج خانه و خورد و خوراک و مسکن بودن، وظیفه است؟ خب باشد.
لابد اگر به حرف میآمدی همان چیزهایی را میگفتی که بارها تکرار کردهای.
تو نمیخواهی بهادر به حساب بیایی، نیا. فکر میکنی من اسیدیوار با تو حرف میزنم؟ اِن بار شده که روی منبر رفتهام؟ وقتی مسألهای طرح کردهای، ایستگاه گرفتهام؟ به موتورت میزنم؟ و وقتهایی که جفت شیش آوردهای، بهمات میریزم و سفیدی که زدهای هدر میشود؟ باشد. قبول.
بالاخره من هم جایی باید که بایستم و به چیزی تکیه بدهم؟ و یک وقتهایی سر روی شانهای بگذارم؟ همهاش نمیشود نقش بازی کرد، نقش یک نگهبان که شب و روز بیدار و مراقب است. دوست دارم گاهی هم بیفتم، باید دستی هم باشد که نگذارد به زمین بخورم؟
احساس کرد کلیدی توی قفل در میپیچد. دو قدم برداشت. اما در باز نمیشد، مدتهاست که کسی در نمیزند.