شماره ۱۲۹۱ | ۱۳۹۶ دوشنبه ۲۰ آذر
صفحه را ببند
سیدمهدی موسوی، کارآفرین نمونه و سرمایه‌گذار خارجی افغانستانی در ایران از مخاطرات و مشکلات تولید می‌گوید
یا باید عاشق باشید یا دیوانه!
شعار این است که سرمایه‌گذار خارجی جذب کنیم، اما برخوردها سلیقه‌ای و منفی است تحت قوانین نافذه جمهوری اسلامی تمام قوانین را مراعات کردیم و بارها از ما تقدیر کردند سرمایه‌گذار اروپایی‌هزار ناز و ادا ادارد و با وجود تبلیغات فراوان، در زمینه جذب آنها موفق هم نبوده‌اند نمی‌خواهند کارت‌های بازی را پای یک تبعه افغانستان خرج کنند

شهروند| آنچه قرار است اتفاق بیفتد حمایت از سرمایه گذاران خارجی با هر قومیتی و تابعیتی است اما در عمل، سید مهدی موسوی راه پر فراز و نشیبی را طی کرده است. او یکی از سرمایه گذاران و کارآفرینان نمونه افغانستان است که هم سرمایه به این کشور آورده است، هم باعث اشتغال شهروندان این سرزمین شده است، هم به جهت مراعات استانداردها، بارها از سوی مسئولان اقتصادی کشور مورد تقدیر و تحسین قرار گرفته است. هرچند که همچنان قدرش را نمی دانند و ارزش و اعتباری را که باید و شاید به پایش نمی گذارند. در این گفت و گو از او درباره خط تولید کارخانه اش پرسیدیم و مشکلات و مصائبی که در راه داشت.

 از تحصیلات‌تان شروع کنیم.
تحصیلات بنده در حوزه علوم دینی بوده.
 کجا؟
در دانشکده علوم و حدیث شهرری تحصیل کرده‌ام و معادل لیسانس را از حوزه علمیه گرفته‌ام. بعد از آن حدود 10‌سال از طرف وزارت کشور و سازمان حج و زیارت جمهوری اسلامی ایران، متولی امور زائران اتباع خارجی در ایران بودم. ما با مجوز وزارت کشور و سازمان حج و زیارت، اتباع خارجی را که در هر استان ساکن بودند، در قالب کاروان‌های زیارتی به شهرها و اماکن مقدس و مذهبی می‌بردیم. بعد از آن هم مجددا از طرف سازمان حج و زیارت، متولی اتباع افغانستانی برای حج تمتع شدم.
 اینها همه برمی‌گردد به زمان قبل از قدرت طالبان؟
بله. بعد از جنگ خلیج‌فارس، سقوط طالبان و استقرار دولت موقت در افغانستان، به افغانستان رفتیم و فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی را شروع کردیم.
 در چه زمینه‌هایی؟
ابتدا برای ایجاد سرپناه برای مهاجرانی که از ایران به افغانستان برمی‌گشتند یا آنهایی که در مناطق محروم یا شیعه‌نشین افغانستان بودند؛‌ روستاها، قصبات، قرا و... ما در قالب شهرک‌های رهایشی (به تعبیر خودمان)، زمین‌ها را خریداری می‌کردیم.
 «رهایشی» در گویش فارسی ما به چه معناست؟
شهرک‌های مسکونی. با تقسیط خرید کردیم، تفکیک کردیم، از شهرداری کابل مجوز گرفتیم و دو سه شهرک در افغانستان ساختیم؛ با مکانیزمی که زیرساخت‌شان جاده و آب و برق و امکانات اساسی بود. بعد زمین‌ها را تفکیک‌شده، قطعه‌قطعه فروختیم و آنها خودشان ساختند. از این رهگذر، منافعی به دست‌مان آمد و ما این مبالغ را از ورودی‌های قانونی وارد جمهوری اسلامی ایران و در این‌جا شرکت‌مان را ثبت کردیم. البته ناگفته نماند که قبل از ‌سال 82، مؤسسه‌ای را در افغانستان به اسم موسسه توریستی «راه ابریشم» ثبت کرده بودیم که از این طریق هم در تعامل با وزارت امور خارجه ایران و سفارت ایران در کابل بودیم.
 کار این موسسه چه بود؟
فهرستی تهیه می‌کردیم و عده‌ای را به‌عنوان زائر به ایران می‌آوردیم؛ زیارت از مشهد مقدس و حتی از آن‌جا عتبات عالیات. گاهی هم بیمارانی بودند که آنها را برای درمان به ایران می‌آوردیم و بعد آنها را برمی‌گرداندیم. در همین اثنا، شرکتی ساختمانی را به نام شرکت ساختمانی و راه‌سازی «کارآفرین» ثبت و ریجیستر کردیم. از مجموع این درآمدها، منابعی حاصل شد و ما ‌سال1393 مجدد در ایران شرکتی را تحت عنوان شرکت «توسعه گنجینه فارس آرین»‌ (تگ‌فا) ثبت کردیم. در این شرکت ما شروع به فعالیت کردیم و یک کارخانه تولیدی صنعتی را در شهرک صنعتی عباس‌آباد تهران که بزرگترین شهرک صنعتی قطب شهرک‌های صنعتی تهران است، خریداری کردیم. از این طریق شروع به تکمیل کارخانه، خرید تجهیزات، ملزومات، راه‌اندازی خط تولید و آغاز کارآفرینی و جذب کارگران از شهرهای مختلف ایران؛ از لرستان، بجنورد، مشهد، اهواز، تهران و حتی خود اتباع خارجی کردیم.
 جذب افراد فقط در قالب استخدام کارگران بود یا متخصصانی هم جزو این گروه بودند؟
نخیر. افراد مختلف اعم از تکنسین‌ها، مهندسان، مشاوران در بخش آی‌تی، بیمه، حقوقی،‌ حسابداری، اقتصاد، بازاریابی و مارکتینگ. عده زیادی را جذب کردیم. لیست بیمه داشتیم،‌ مالیات پرداخت کردیم و... به این ترتیب ‌سال 1395، در طرحی که خبرگزاری فارس مبنی بر تکریم از نخبگان و برجستگان افغانستان داشت، تکریم شدیم. این طرح به این شکل بود که مثلا در عرصه قرآنی، مدارس خودگردان، هنر، فرهنگ و... افراد و سازمان‌های مختلف تمجید می‌شدند.
 فراخوان داشتند یا خودشان انتخاب کردند؟
در آخرین محفل، فراخوانی را تحت عنوان «دیدار آشنا» تهیه کرده بودند. از مجموعه رزومه‌ها، زندگی‌نامه و فعالیت‌های افراد و اشخاص صنعتگر و کارآفرین، در آن کمیته داوری و هیأت داوران که تعدادی خاص را در نظر گرفته بودند، رزومه اینجانب مورد توجه و مداقه قرار گرفت و اعلام کردند شما به‌عنوان نخبه و کارآفرین برتر اتباع افغانستانی با دو دهه فعالیت فرهنگی و اقتصادی برگزیده شده‌اید؛ تکریمی تحت عنوان پاسداشت دو دهه فعالیت فرهنگی و اقتصادی نخبه و کارآفرین اتباع افغانستانی.
 چه تعداد شرکت کرده بودند؟
حدود 300 نفر از برجستگان و مسئولان اعم از خواهران و برادران و نهادها و ارگان‌ها حضور داشتند. حدود 20خبرگزار اقتصادی هم این مراسم را پوشش می‌دادند. معاون مدیرکل وزارت کشور و اداره کل اتباع امور خارجی و شخصیت‌های مختلف هم حضور داشتند که تجلیل را آنها به عمل آوردند. تمبر یادبود جمهوری اسلامی ایران به شکل تمبر اختصاصی چاپ، تقدیم و رسانه‌ای هم شد.
 چند نفر در فعالیت‌های کارآفرینی‌ شما مشغول به کار شده‌اند؟
حدود 60-50 کارگر به شکل مستقیم در کارخانه ما مشغول هستند که حقوق می‌گیرند و طبیعی است که بخش بیشتری هم به شکل غیرمستقیم مشغول هستند؛ از کارگر و راننده گرفته تا کسانی که در حمل‌ونقل و دیگر موارد مشغول به کار شده‌اند.
 نکته قابل تأمل، رشته تحصیلی شماست. علوم دینی خوانده‌اید و قطعا به لحاظ جهان‌بینی در کاری که شروع کردید، تأثیرگذار بوده، اما به لحاظ کاری، با فعالیت اقتصادی غیرمتناسب است. این‌طور نیست؟
بله. رشته تحصیلی ما، رشته‌ای غیرمتناسب بود؛ رشته‌ای فرهنگی و دینی و حوزوی بود و صنعتی یا مهندسی نبود. اما بالطبع وقتی وارد کارهای اقتصادی شدیم، کم‌کم آموختیم و جلو رفتیم.
 کار اصلی کارخانه‌ای که راه‌اندازی کرده‌اید، چیست؟
ما در صنعت ریخته‌گری وارد شدیم که صنعت مادر است. حدود 2‌هزار و چند صد قطعه صنعت خودرو فقط محصول صنعت ریخته‌گری و چدن است، چون پلتفرمی دارد که در هر قالب و در هر بخش می‌تواند متریال تولید کند. مثلا در صنعت چدن، شما یک قطعه چدنی را از 2میلی‌متر تولید می‌کنید تا 12ونیم‌متر که همگی در صنایع مختلف لازم است. هزینه‌های سرانه بعضی کشورهای صاحب صنعت را هم که نگاه کنید، به اهمیت موضوع پی می‌برید. مثلا در آمریکا که کشوری صنعتی است، اگر در یک‌سال کل فلزات صنعتی را در نظر بگیرید، قلع، روی، مس، مفرغ، فولاد و آهن، هزینه سالانه‌شان مثلا 20‌میلیارد دلار است و تنها خود چدن،
30 میلیارد. در توضیح بگویم که چدن، پلتفرمی دارد که به داکتیل و خاکستری و نشکن و معمولی و... تقسیم می‌شود. حالت نرمی دارد که تراش می‌خورد، ضدسایش دارد، نشکن دارد و به حالات و اشکال مختلف درمی‌آید که قابل استفاده است. برای همین صنعت مادر است. تحت چنین صنعتی ما به‌عنوان سرمایه‌گذار خارجی وارد کار شدیم و جالب این است که همه قواعد را رعایت کردیم.
 شرکت‌تان الان چه تابعیتی دارد؟
شرکت‌مان تابعیت ایرانی دارد، اما من خودم تابعیت افغانستانی دارم. ما تحت قوانین نافذه جمهوری اسلامی ایران، حدود و ثغور را رعایت کردیم؛ مالیات، بیمه، ارزش افزوده،‌ معاملات فصلی،‌ دفاتر حسابداری،‌ دفاتر و اسناد مالی شرکت و همه آن قواعدی که باید رعایت می‌شد. در شهرکی صنعتی کار را شروع کردیم که تحت عنوان ریخته‌گری چدن پروانه بهره‌برداری دارد. مجموعه‌ای که به لحاظ آلودگی‌های صوتی، ایجاد آلاینده‌هایی از قبیل دود و مواد و گاز و... و آلودگی‌هایی که از تولید این صنعت به وجود می‌آید، مجاز است. زمانی که این کارگاه را خریدیم، کوره‌های دوار نفتی داشت که با نفت سیاه و مازوت کار می‌کردند. ما برای بهینه‌سازی و کمک به محیط زیست، کوره‌های نفتی را که با گازوییل و نفت سیاه کار می‌کردند، جمع کردیم و دور ریختیم. کوره‌های برقی آوردیم که در دمای 1800 درجه، چدن را ذوب می‌کند. برق صنعتی خریدیم. کارخانه را از 100 آمپر به 430آمپر ارتقای ظرفیت دادیم. گاز معمولی بود، ما گاز صنعتی آوردیم که با آن می‌شود آهن و فلز را ذوب کرد. در کل کارهای مثبتی آن‌جا انجام دادیم و همه قواعد بازی را با رعایت قوانین و ضوابط جمهوری اسلامی ایران رعایت کردیم؛ قواعدی که هزینه‌بر هم هست.
 چرا؟ چه هزینه‌هایی دارد؟
وقتی قانون را دور بزنی و در سایه حرکت کنی، هزینه‌های کمتری را متقبل می‌شوی، اما وقتی بخواهی براساس قوانین و مقررات پیش بروی،‌ کار هزینه‌برتر خواهد بود؛ بیمه، بازرسی، مسئولیت‌های مدنی و... کارگر را باید بیمه کنیم، کارگاه را باید بیمه کنیم و کارمندان را همین‌طور. به همه اینها اضافه کنید هزینه‌های عیدی و پاداش و سنوات و... ضمن این‌که مشکلات فقط اینها نیست. باوجود تاکید مقام معظم رهبری بر کارآفرینی و اشتغال، متاسفانه در این بخش نه وزارت صنعت و معدن حمایت‌های لازم را به عمل می‌آورد و نه در خود دولت و صاحبان مناصب، عزم جدی وجود دارد.
 شما می‌توانستید سرمایه خود را مثل عده‌ای دیگر به خطر نیندازید. می‌توانستید از طریق دلالی یا شغل‌های درآمدزای دیگر فعالیت کنید و سود بیشتری به دست بیاورید. حتی آن زمان که سود بانکی هم بالاتر بود، نیازی نبود وارد تولید شوید. چرا این کار را کردید؟ راحت و فراغت را چرا با این سختی و مشقت‌ها عوض کردید؟
بله. افرادی که مثل ما در این عرصه فعالیت می‌کنند، دور از جناب شما یا عاشق‌اند یا دیوانه (خنده) و ما شاید جزو دیوانگانش باشیم، چون می‌دانید که تولید بسیار سخت است. شما یک چیزی را تولید می‌کنید، بعد بدون در نظر گرفتن هزینه‌ها، 9‌درصد ارزش افزوده می‌گیرید، درحالی‌که ممکن است از سود این 9 درصد، سود نکنید. بیمه باید بدهید، مالیات باید بدهید... مشکلات زیادی دارد. اما این‌که چرا آمدم، بله، شما درست می‌فرمایید. ما این عقل معاش را داشتیم که این پول را در بانک بگذاریم، به‌خصوص که آن زمان بانک‌هایی بود که 22‌درصد سود می‌دادند و بانک‌های خصوصی تا 27‌درصد هم سود می‌دادند. الان است که یک مقدار تسهیلات پایین‌تر آمده، اما آن زمان بالا بود. می‌توانستیم وارد کار واسطه‌گری و دلالی بشویم، اما عشق و انگیزه‌ای در ما بود که بتوانیم با این کار، به خروجی‌ و برآیندی موفق برسیم. می‌خواستیم ایده و نظری داشته باشیم. دوم این‌که با این کارآفرینی، از سفره‌ای که با روزی حلال و توأم با زحمت پهن می‌شود، لذت ببریم. بنابراین با هدف و با برنامه‌ریزی و با علم به این‌که چه سختی‌هایی دارد، خودمان شروع کردیم و در این راستا الحمدالله به گونه‌ای موفق بودیم که حدود 40 مورد گواهینامه، تقدیرنامه، تندیس و لوح افتخار به دست آورده‌ایم. در سطح کشوری، بین کارآفرینان و کارفرمایان جمهوری اسلامی تجلیل شده‌ایم. از کشور آلمان، ایتالیا، انگلستان، فرانسه، سازمان یونسکو و... دستاورد ما این بوده است.
 چند ‌سال از این کار می‌گذرد که توانستید به این موفقیت‌ها برسید؟
سه‌سال می‌گذرد و درحال حاضر در جایگاهی ایستاده‌ایم که همه اذعان دارند واقعا موفق بوده‌ایم. البته کار خیلی سختی بود.
 چند بار در طول صحبت‌ها به مشقات و سختی‌های این کار اشاره کردید. حس می‌کنم بخشی از این دردسرها به کار شما به‌عنوان یک سرمایه‌گذار خارجی مربوط باشد. درست است؟
بله. این‌جا نگاه به سرمایه‌گذار خارجی، اصلا نگاه مثبتی نیست، یعنی نگاه‌ها همه جزیره‌ای هستند. به این معنا که هر وزارتخانه، نهاد و ارگانی با سلیقه خود تصمیم می‌گیرد. برای اینها متاسفانه سیاست مدونی وجود ندارد. درحالی‌که وزارت اقتصاد، وزارت کار و وزارت صنعت و معدن باید مشوق‌هایی داشته باشند و سهولت‌هایی را عرضه کنند. بخش اداره گذرنامه، پلیس مهاجرت، اداره تابعیت و اداره اقامت باید کار را سهل‌تر کنند. همه اینها باید دست‌به‌دست هم بدهند و زمینه را هموار کنند تا سرمایه‌گذار خارجی با علاقه‌مندی بیاید. اما متاسفانه این نگاه وجود ندارد و در این عرصه من اگر مشکلات را بخواهم بگویم، یک سینه سخن خواهد بود؛ یعنی لاتعد و لاتحصی (غیر قابل شمارش و اندازه‌گیری) است. دلیلش هم این است که در مسائل کار، قوانین متعلق به چندین‌ سال قبل است. خود سازمان سرمایه‌گذاری خارجی سلیقه‌ای عمل می‌کند و اصلا نگاه مثبتی نسبت به جذب سرمایه‌گذار خارجی ندارد. ارگان‌ها، سازمان‌ها، نهادها و وزارتخانه‌ها به جای این‌که خوشحال باشند یک تبعه خارجی با این نقش‌آفرینی و هنرمندی‌ آمده و کاری را برای شهروند ایرانی ایجاد کرده و اشتغال آورده، بیشتر تعجب می‌کنند. برای‌شان مایه تعجب است یا رشک‌برانگیخته می‌شود در وجودشان که چطور یک خارجی می‌تواند آن‌قدر موفق باشد؟ با یک نگاه رشک‌آلود ما را می‌بینند. البته خوب است که غبطه بخورند، اما با یک نگاه غیرمتعارف به موضوع نگاه می‌کنند که خب ما می‌دانستیم به این مشکلات برمی‌خوریم.
 چرا جلو رفتید؟ چرا به ایران آمدید؟ کشورهای دیگر همسایه می‌رفتید راحت‌تر نبودید؟
ما جمهوری اسلامی ایران را ام‌القرای جهان اسلام می‌دانیم. اعتقاد به این داریم و می‌گوییم جمهوری اسلامی ایران حقی به گردن‌مان دارد. در حقیقت ما با این نگاه اعتقادی و دینی و مطالعات میدانی، پیه تمام این مشکلات را به تن‌مان مالیده بودیم که وارد این عرصه شدیم والا در همان قدم نخست ما با برخوردهایی که دیدیم باید متوقف می‌شدیم.
 چرا این نگاه وجود دارد و برای حضور سرمایه‌گذار خارجی سنگ‌اندازی می‌کنند؟
قاعدتا در شعار این است که سرمایه‌گذار خارجی باید حمایت شود، ولی آنچه در عمل به منصه ظهور و بروز می‌رسد، این نیست. البته این نگاه منفی به شکل سیستماتیک هم نیست، یعنی نمی‌شود گفت عزم و نیت و درواقع دستورالعمل این است که سنگ‌اندازی شود، بلکه سلیقه‌ها این نگاه منفی را تداعی می‌کنند. افرادی که واقعا به اهمیت موضوع پی نبرده‌اند. برای اقتصاد، جذب سرمایه و ایجاد رقابت آزاد، باید بستر مناسبی در کشور برای جذب سرمایه‌های خارجی فراهم کرد و این افراد اهمیت این موضوع را نمی‌دانند.
 خب بالاخره این نگاه منفی حتی اگر سلیقه‌ای هم باشد، در اکثر جاها وجود دارد. بگذارید پرسشم را این‌طور مطرح کنم که چه تهدیدی از جانب شما احساس می‌شود که این سلایق به شکل نگاه منفی بروز پیدا می‌کنند؟
 اهمیت حضور سرمایه‌گذار خارجی نهادینه و کار فرهنگی روی آن انجام نشده. وقتی پای منافع یک کشور، یک ملت و یک نظام مطرح است، حضور سرمایه‌گذار خارجی اگر در نگاه کلان نهادینه و تبدیل به یک فرهنگ بشود، این نگاه هم از بین می‌رود. ما باید اقتصاد را به‌عنوان یک اهرم و زیرساخت در همه بسترهای توسعه و انکشاف ببینیم؛ حالا منابع چه داخلی باشد، چه خارجی. چون این نگاه و این تفکر نهادینه نشده، لذا برخوردها سلیقه‌ای، سطحی و قشری هستند و دافعه‌شان خیلی بیشتر از جاذبه‌شان است. ولی اگر این مقوله را بیایند نظام‌مند کنند و طبق بخشنامه‌هایی که هست جلو بروند، پیشرفت‌ها سریع‌تر خواهد بود. مثلا اگر طبق ماده 35 قانون سرمایه‌گذاری عمل کنند، در کار سهولت ایجاد خواهد شد. سریع مجوزها را صادر کنند، اقامت سه ساله را بدهند، معافیت‌های مالیاتی داشته باشند، درباره کسورات قانونی مثل مالیات و بیمه، فرصت‌های تنفسی بدهند. بعد زمینه‌هایی را فراهم و بسترهایی را ایجاد کنند که کار سهل‌تر انجام شود تا ما بتوانیم کارهای اداری را ساده‌تر انجام بدهیم. اگر این اتفاق بیفتد، خودبه‌خود سرمایه‌گذار خارجی تشویق می‌شود. به این ترتیب، این بحث باعث می‌شود منابع زیادی که در اختیار اتباع افغانستانی در ایران است، در بستر قانونی عوارض بدهد، بیمه و مالیات بپردازد و اینها احصا و شمارش بشود. اما حالا همه این پول‌ها با ترس و اضطراب در اختیار اشخاص و افراد است. چون می‌ترسند از طریق فعالیت‌های قانونی به چالش کشیده شوند، به میدان
نمی‌آیند.
 به نظرم بخشی از سختی‌ها به خاطر تابعیت افغانستانی شما هم هست. به‌هرحال نوعی شیفتگی افراط‌کارانه، غیرکارشناسانه و تبلیغاتی نسبت به سرمایه‌گذار مثلا اروپایی وجود دارد که درباره سرمایه‌گذار افغانستانی نیست.
متأسفانه نگاه به سرمایه‌گذار خارجی این است که ما بیشتر بیاییم سرمایه‌گذار اروپایی را جذب کنیم. درواقع می‌گویند به جای این‌که کارت‌های بازی را پای یک تبعه افغانستانی خرج کنیم، می‌آییم و یک تبعه اروپایی را وارد بازی می‌کنیم. درحالی‌که این نگاه، یک نگاه کاملا غیرکارشناسانه است. وقتی سرمایه‌گذار اروپایی یا آمریکایی یا آفریقایی می‌آید، دوست دارد برایش فرش قرمز پهن کنند، امتیاز بدهند، مجوز بدهند، تضمین بدهند و هزاران ناز و شرایط دارد. باوجود تبلیغاتی هم که در این زمینه کرده‌اند، کمتر سرمایه‌گذار اروپایی به ایران آمده، درحالی‌که به نظر من منابع عمده و ارزشمند و فراوانی از خلق سرمایه توسط کارگران اتباع افغانستانی در ایران وجود دارد که باید به اینها بها بدهند و در بستر قانونی سهولت ایجاد کنند تا اینها فعالیت‌های قانونی‌شان را در قالب اتحادیه، اصناف و سازمان‌ سرمایه‌گذاران خارجی ارایه کنند. اینها سرمایه‌های انبوه و فراوانی است که می‌تواند در عرصه اقتصاد بیاید و به اقتصاد کمک کند.


تعداد بازدید :  537