کامران عدل عکاس
برایم جالب است که یک رسانه ایرانی دست به تولید ستونی به نام «خود انتقادی» زده است. میدانید برای اولینبار چه زمانی این واژه مورد استفاده قرار گرفت؟ اولینبار یکی از خبرنگاران جنگ این واژه را به زبان آورد. او قصد داشت عملیات نظامی یکی از کشورها را از سوی فرماندهانش مورد نقد قرار دهد. به نظر شما بهترین نوع خود انتقادی چیست و چه کسانی میتوانند آن را به زبان بیاورند؟ کسانی که مسئولیتهای دولتی دارند یا کسانی که درباره زندگی، جان و مال مردم مسئول هستند؟ کسانی که در ارگانها و سازمانهای بزرگ بر صندلیهای مدیریتی تکیه زدهاند؟ بهنظرم خود انتقادی چنین افرادی خیلی جالب است. اما فعلا با آنها کاری ندارم. من، کامران عدل میخواهم از خودم انتقاد کنم. از کل تجربهها و پروژههایی که برای انجام آنها زمان گذاشتهام و ٨٠درصدشان به هیچ کاری نیامد. به عبارت بهتر بخش زیادی از تلاشهایم بدون رسیدن به نتیجه مطلوب زمین خورد. بهعنوان مثال من و جمعی از همکارانم سیدیهایی را تهیه کردیم و به آرشیتکتهای ساختمانی تحویل دادیم. هدف این بود که این سیدیها به دست کارآموزان برسد و آنها را در مقوله آموزشی کمک کند. همه این بستهها را بهصورت رایگان عرضه کردم و امیدوار بودم تأثیرشان را بر کار طراحان بگذارند. زمان زیادی سپری شد اما دریغ از یک تأثیر مثبت. عملا هیچ بازتابی از این کار نگرفتم. بعدا متوجه شدم هیچکدام از بستهها به دست دانشجویان طراحی نرسیده است. هیچکدام از آنها سیدیها را به همکاران و کارآموزانشان نداده بودند. به عبارت بهتر هیچکدام از آرشیتکتها چشم دیدن چنین کاری را نداشتند. برای پیگیری موضوع به ملاقات همه آنها رفتم. خواستم ببینم کار در چه مرحلهای قرار دارد. همه آنها در پاسخ به من گفتند مگر ما بیکار هستیم که سیدیهای تو را به زیردستهای خودمان بدهیم و بازار کار خودمان را خراب کنیم؟!
میدانید بزرگترین مشکل من چیست؟ اینکه هر فکر و ایدهای که در ذهنم شکل بگیرد حتما آن را عملیاتی میکنم. با همه هزینههایی که کردم، کار قبلیام را تعطیل کردم چون افرادی که با من سر و کار داشتند، نمیشناختم. به بیان بهتر من در محاسباتم اشتباه فاحشی انجام داده بودم. هنوز که هنوز است فکر میکنم تمام افکارم را باید بروز دهم درحالیکه شاید بهتر باشد گاهیاوقات نقشه مسیر را سر صبر طراحی کنیم. من اشتباه خودم را میدانم اما باز هم مرتکب آن میشوم. میدانید موضوع چیست؟ موضوع ناآگاهی من است. من آنقدر ناآگاهم که از تجربیات پیشین خود استفاده نمیکنم. اشتباهات مکرری را انجام میدهم و به تبع آن زمین میخورم. جای تعجب آنجاست که بعد از بلندشدن از زمین بدون پند گرفتن از شکستهای گذشته باز هم مرتکب همان اشتباهات میشوم! از سوی دیگر پیشروی من تا آن حد بود که فرصت استفاده از تجربیات دیگران را هم به خود ندادم. به نظرم برای پند گرفتن از برخی اشتباهات باید دست به انجامشان بزنیم، والا راهی برای آموختن نیست. بگذارید مثالی بزنم. چند وقت پیش دستگاهی خریدم که بهعنوان رابط بین لپتاپ و اسکنر عمل میکرد. ٢٥٠هزارتومان بابت به دست آوردنش هزینه کردم. وقتی به خانه رسیدم، دیدم آن دستگاه اصلا به لپتاپم نمیخورد. بهنظرم اگر آن رابط را نخریده بودم، هیچوقت نمیفهمیدم چه دستگاهی مناسب لپتاپ من است اما الان این قضیه را میدانم.
این را هم باید اضافه کنم که نقدی هم بر دیگران وجود دارد. موضوع مربوط به بحران خشکسالی و آب در ایران است. بحرانی که همه ما با آن ارتباط مستقیم داریم. در این زمینه راهحلهایی ارایه شده است. برخی از آقایان طرحهایی را پیشنهاد میدهند که اصلا امکان عملیاتیشدنشان وجود ندارد بهعنوان مثال میگویند، باید ابرها را بارور کنیم تا باران بیاید. به نظر من این حرف بیشتر از علمیبودن خندهدار است. ما درگیر دغدغههای روزانه هستیم، دخل و خرج هرکدام از ما به سختی با هم جفتوجور میشوند آنوقت میخواهیم ابرها را بارور کنیم.