شماره ۴۲۱ | شنبه 17 آبان 1393
صفحه را ببند
خانه اش بهتر از خانه دیگران نبود

|  تونی موریسون|

وقتی به پلیس برای حضور در صحنه خبر دادند، حاضران کمی نگران شدند. همه‌شان آقای اسمیت را می شناختند.
 او ماهی دوبار به خانه شان می‌آمد تا یک دلار و شصت و هشت سنت حق بیمه شان را جمع کند و تاریخ مراجعه به خانه شان و مبلغ هشتاد و چهار سنت بدهی دو هفتگی شان را روی کارت زردی بنویسد. پرداخت‌شان همواره دوهفته ای عقب می‌افتاد و همیشه قول می‌دادند که پرداخت‌هایشان از این به بعد عقب نیفتد. به هر حال، این قول و قرارها پس از گفت‌وگوهای مقدماتی درباره اینکه دفعه بعدی که بیاید آنها چه می‌کنند پیش می‌آمد.
آنها سر به سرش می‌گذاشتند. با او بد رفتاری می‌کردند به بچه هاشان می گفتند به او بگویند که در خانه نیستند، بیمارند یا به پیتزبورگ رفته اند. اما آنچنان مراقب کارت‌های زرد کوچک شان بودند که گویی برایشان معنی خاصی دارد- آنها را همراه با اجاره نامچه‌ها، قباله های ازدواج و کارت‌های شناسایی منقضی شده کارخانه‌یشان، با احتیاط در کف کفش‌هایشان می‌گذاشتند. آقای اسمیت از همه این کارت‌ها خنده‌اش می‌گرفت، اما سعی می‌کرد تقریبا تمام مدت چشم از پای مشتری هایش برنگیرد.
وقت کارش لباس مخصوص کار می‌پوشید. اما خانه‌اش بهتر از خانه دیگران نبود. هیچ گاه زنی به جز آنکه همه‌شان او را می‌شناختند نداشت و در کلیسا چیزی جز آمین- که گهگاه بر زبانش جاری می شد- چیزی نمی‌گفت.
برشی از «سرود سلیمان»

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهد شد.

تعداد بازدید :  243