شهروند| حضور ورزشکاران دورگه در ایران از سال 2004 و با دعوت برانکو ایوانکوویچ از فریدون زندی برای بازی در تیمملی فوتبال کشورمان آغاز شد. تقریبا از این ماجرا 10 سالی میگذرد و حالا دیگر به جز فوتبال، رشتههای دیگر نیز در این زمینه دستبهکار شدند و حضور ورزشکاران دورگه در تیمهای ملی ایران به رویهای عادی تبدیل شده است. تنیس، بسکتبال، هندبال و... از رشتههایی هستند که در سالهای اخیر سعی کردهاند با وارد کردن بازیکنان دورگه ضعفهای خود را بپوشانند اما اینکه این ماجرا کمکی به ورزش ما میکند یا خیر را در ذیل بررسی میکنیم.
افزایش دورگههای فوتبال با کیروش
همانطور که در بالا گفتیم، اولین حضور یک دورگه در ورزش ایران بهسال 2004 و بازی فریدون زندی در تیمملی فوتبال صورت گرفت که در همان زمان نیز خیلی از پیشکسوتان با این کار مخالفت کردند، در صورتی که زندی نقش زیادی در صعود ایران به جامجهانی 2006 داشت. چندی گذشت تا اینکه برخی دیگر از بازیکنان نظیر امیر شاپورزاده تصمیم به حضور در ایران گرفتند. این ماجرا با حضور کارلوس کیروش در فوتبال ایران به اوج خود رسید و بازیکنانی مثل اشکان دژاگه، دانیل داوری و استیون بیتآشور به تیمملی ایران راه یافتند و حتی در جامجهانی نیز حضور داشتند.
الگوبرداری غیرفوتبالیها
در سالهای اخیر شاهد بودیم که رشتههای دیگر نیز به الگوبرداری از فوتبال ورزشکاران دورگهای را وارد تیمهای ملی کردند و شاید فقط در معدود مواردی این کار جواب مثبت داده است. نساجپور، کوچویی و لالهزاده، 3 بسکتبالیست دورگه ایرانی - آمریکایی هستند که بعد از حضور در اردوهای تیمملی موفق به جلب نظر سرمربی تیمملی نشدند و البته مشکلات پاسپورتی نیز باعث راه نیافتن آنها به تیمملی در بازیهای بینالمللی شد. علیرضا موسوی و دانیال کومایش در هندبال، نامهایی بودند که دعوت شدند اما درنهایت تیمملی را در اینچئون سرکار گذاشتند. البرز اخوان و سارا امیری در تنیس، شیرین گرامی در سهگانه و میلاد کریمی در ژیمناستیک از دیگر افرادی هستند که تا قبل از دعوت به تیمملی ایران، حتی کشور را از نزدیک ندیدهاند. شاید فقط لیلا رجبی، بانوی دوومیدانیکار بلاروسیالاصل تنها نمونه موفق در این بخش بوده که نخستین مدال دوومیدانی بانوان ایران را در بازیهای آسیایی اینچئون کسب کرد.
ورزشکاران وارداتی ارجح هستند؟
اینکه ماجرای حضور ورزشکاران دورگه چقدر برای ورزش ایران موفقیتآمیز بوده را کنار بگذاریم، میتوانیم به نکته دیگری در این کار دقت کنیم. اینکه واقعا ورزشکارانی که در خارج از کشور حضور داشتهاند و فقط برای مسابقه دادن همراه تیمملی ایران میشوند، سطح بالاتری از ورزشکاران داخلی دارند یا اینکه طرز فکر مربیان نسبت به این ورزشکاران به دلیل فعالیتشان در خارج از کشور متفاوت است. این نکته مسألهای است که گاهی منتقدان حضور دورگهها در ایران آن را بلای جان استعدادهای ایرانی میدانند.
تبعه کردن خارجیها، پروژه جدید
ماجرای دعوت از ورزشکارانی که مادر یا پدرشان ایرانی است و خارج از کشور زندگی کردهاند، یک طرف ماجراست و در طرف دیگر تابعیت ایرانی دادن به ورزشکارانی است که کاملا خارجی محسوب میشوند و سطحی بسیار بالاتر از ورزشکاران ایرانی دارند. لیلا رجبی که هیچکدام از والدینش ریشه ایرانی ندارند و تا به حال موفق هم عمل کرده، تنها نمونهای است که در میان ورزشکاران ایرانی کاملا خارجی محسوب میشود اما حالا همه او را یک ایرانی محسوب میکنند. رجبی که در رشته پرتاب وزنه فعالیت میکند و فقط به واسطه همسر ایرانیاش تابعیت ایران و نام ایرانی اختیار کرده، توانست با کسب نقره بازیهای آسیایی تاریخسازی کند.
تبعه کردن خارجیها هم مشکلی ندارد
مصطفی هاشمیطبا، رئیس اسبق سازمان تربیت بدنی درخصوص حضور ورزشکاران دورگه در ورزش ایران به «شهروند» میگوید: «از نظر من حضور این ورزشکاران هیچ مشکلی ندارد زیرا آنها نیز وابسته به ایران هستند و برای موفقیت این کشور تلاش میکنند. البته برخی از این بازیکنان نظیر قوچاننژاد اصلا دورگه نیستند و فقط خارج از کشور زندگی کردهاند. باید از تمام پتانسیل ورزش استفاده کنیم و دلیلی برای انتقاد نیست.» وی همچنین میافزاید: «حتی به عقیده من تابعیت دادن به ورزشکاران خارجی که سطح بالاتری از ایرانیها دارند نیز میتواند اتفاق خوبی باشد و باعث پیشرفت ورزش کشورمان شود. ورزش در دنیا بینالمللی شده و ما که از لیلا رجبی استفاده میکنیم و به مدالش افتخار میکنیم، حق نداریم از کشورهای عربی نیز به خاطر این کار انتقاد کنیم. وقتی ایرانیها میروند و تبعه کشورهای خارجی میشوند، ما هم باید این موضوع را قبول کنیم.»
حاجرضایی: این ورزشکاران دستپرورده خودمان نیستند
امیر حاجرضایی، کارشناس فوتبال درباره حضور ورزشکاران دورگه در ورزش کشورمان به «شهروند» میگوید: «در خیلی از کشورها مثل آلمان که بعد از یورو 2000 دچار افت شده بود، خلأ عدم نیروی انسانیشان را با وارد کردن ورزشکاران مهاجر به تیمملی کشورشان پر کردهاند و موفق هم هستند اما آنها بازیکنانی را وارد تیمملی کردند که در لیگ خودشان بازی میکردند، نه مثل ما که از اقصی نقاط دنیا ورزشکار وارد میکنیم و آنها حتی پیش از این ایران را هم ندیدهاند. این بازیکنان دستپرورده خودمان نیستند و شاید در کوتاهمدت جواب بدهند اما کار اصولی پیش نمیرود. باید سازماندهی و برنامهریزی وسیعی در تیمهای پایه داشته باشیم تا ما به کشورهای دیگر بازیکن صادرات کنیم.»
ورود دورگهها به شکل اصولی
شاید نباید حد و مرزی برای حضور دورگهها و حتی ورزشکاران خارجی که تابعیت ایران را دریافت میکنند، قایل شویم. فقط تنها خط قرمز برای این کار شرط پیشرفت ورزش کشورمان باشد و بس. اگر واقعا حضور دورگهها به ورزش ایران کمک میکند و فقط مرهمی مقطعی برای دردهای ورزش نیست، چرا باید با آن مخالفت شود؟ البته همان شرط را نباید فراموش کنیم تا اینکه تیمهای پایه و پرورش استعدادها از یادمان نرود و به حال و روز اخیر فوتبال در رشتههای دیگر نیز دچار نشویم.