| الناز محمدی |
شهروند| «عبدالقادر» و «عادل» آن صبح زود پاییزی که از خواب بیدار شدند، دست و رویشان را شستند، لباسهای گرمشان را پوشیدند و به طرف مرز «سیران بند» سقز رفتند، فکرش را هم نمیکردند یکیشان بدون پا به خانه برگردد و یکیشان بدون چشم. آن روز «عبدالقادر نباتی» جلوتر از «عادل محمدیان» راه میرفت. داشتند میرفتند به کارشان برسند؛ «عبدالقادر» میگوید «یک کار نظامی، شما کاری نداشته باش چهکار»
انفجار مین اما آن روزِ دوشنبه، 4 آبان، کار آنها را ناتمام گذاشت. آن روز به سمت کانالهای نزدیک مرز سقز میرفتند؛ «عبدالقادر» جلو بود و «عادل» پشتسرش. بعد این صدا و آتش و فریاد بود که «عادل» را به خودش آورد؛ همکار قدیمیاش روی مین رفته بود. «عادل» آن روز «پای عبدالقادر» را دید که جدا از بدنش، روی زمین افتاد و خونش زمین آلوده به مین را پر کرد. بعد آتش و ترکشها سراغ «عادل» را گرفتند؛ سراغ چشمهایش را. آتش آن روز چشمهایش را سوزاند و ترکش چشم راستش را کور کرد.
«عبدالقادر نباتی»، 42ساله و «عادل محمدیان» 26ساله حالا دوهفته میشود که مثل خیلی از همشهریهایشان و هماستانیهایشان، قربانی مین شدهاند. «عبدالقادر» را آن روز به بیمارستان بعثت بردند و «عادل» را به تهران منتقل کردند؛ به بیمارستان فارابی.
«عبدالقادر نباتی» وقتی تلفن همراهش را جواب میدهد از بیمارستان بعثت سنندج به خانه برمیگردد و صدایش پر از درد است. بریده بریده حرف میزند و میگوید: «درد دارم خانوم. خیلی درد دارم.» و بعد از چهارم آبانی که گذشت و زندگیاش را برای همیشه عوض کرد، میگوید: «اون روز صبح زود، ماشینم رو بردم مکانیک و بعد با عادل راه افتادیم. کار ما اطراف مرز سیرانبنده است. داشتیم به طرف مرز میرفتیم که نرسیده به کانال من رفتم روی مین.» انفجار مین آن روز پای راستش را از او گرفت: «پای راستم از زانو به پایین قطع شده. عادل پشتسر من بود. من که رفتم روی مین، پایم قطع شد، ترکش و آتش رفت در چشم او. الان بردنش بیمارستان فارابی و شاید چشم راستش نابینا بشه.»
«عبدالقادر نباتی» وقتی در بیمارستان بعثت بوده، 7میلیون تومان خرج کرده. «با اینکه بیمه بودم ولی مسئولان بیمارستان گفتن که چون سانحه بوده و مجروحیت هم شدیده، بیمه هزینه درمان رو قبول نمیکنه. به خاطر همین الان 7میلیون خرج کردهام و دیگه هم پای راست ندارم. فرزندانم به فرمانداری سقز رفته و وضعیتم رو گزارش کردن.» او اینها را میگوید و بعد درد امانش را میبُرد و گوشی را قطع میکند.
این نخستینبار نیست که انفجار مین در توابع شهر سقز خبرساز میشود. سقزیها از این نمونهها زیاد دارند؛ نمونههایی از قربانیانی که معمولا نامشان در جایی ثبت نمیشود و پروندههایشان روی هم در فرمانداریها بایگانی میشود. فروردین سال گذشته بود که در روستای «خورخوره» از توابع سقز یک مرد 25ساله که در اطراف پایگاه قدیمی نیروی انتظامی روستا در حال کشاورزی و درختکاری بود با مین برخورد کرد. انفجار این مین باعث شد او از ناحیه چشم و دو دست دچار آسیب شود. قبل از آن و در هشتم فروردین سال 91 هم دو کودک در شهر سقز به دلیل انفجار مین زخمی شدند. از این نمونهها در شهرها و روستاهای مرزی استان کردستان و آذربایجانغربی بسیار است. جنگ رفته اما انفجار و زخم و حادثه را با خود نبرده است. حالا این ساکنان شهرهای غربی ایرانند که یا قربانی مین میشوند یا روزی نیست که به گوششان خبری از انفجار
مین نرسد.
انفجار مین در روستاهای استانهای کردستان و آذربایجانغربی در حالی اتفاق میافتد که در سال 86، رئیس وقت مرکز مینزدایی اعلام کرد: همه مناطق آلوده به مین استان آذربایجانغربی مینزدایی شدهاند. بعد از آن هم و در روزهای پایانی سال ۸۹، رئیس مرکز مینزدایی گفت: از مجموع 2/4میلیون هکتار زمینهای آلوده به مین، تنها ۷۰هزار هکتار برای پاکسازی باقیمانده است.
«حسین احمدینیاز»، وکیل دادگستری که وکالت تعدادی از قربانیان مین را هم بهعهده دارد درباره انفجار مین در استانهای غربی ایران به «شهروند» میگوید: «سالهاست که انفجار مین در شهرهای مرزی مشکلساز شده و هر روز بعد تازهای پیدا میکند. یکی از مشکلات این است که گاهی قربانیان مین فکر میکنند، مین یک مسأله امنیتی است و وضع خود را گزارش نمیدهند، در حالی که دولت طبق قانون مکلف است بلافاصله به داد قربانیان مین برسد و به همین دلیل هرگز مین یک مقوله امنیتی نیست. مشکل ما برخورد ناصواب فرمانداریها با این موضوع است. متاسفانه حقوق قربانیان مین کامل پیگیری نمیشود و آنها زیاد اوضاعشان را گزارش نمیدهند. مثلا ما قربانیان زیادی را در سرپل ذهاب، سردشت و... داریم که بهرغم اینکه مین به آنها آسیب رسانده به فرمانداریها مراجعه نمیکنند. این در حالی است که وقتی شهروند ایرانی توسط مین مصدوم می شود، باید هرطور شده تحت حمایت قرار بگیرد، حالا یک کولهبر باشد، چوپان، دانشآموز یا عابر و ....»
او درباره قربانیان اخیر انفجار مین در سیران بند سقز هم میگوید: «این دو مرد در سیرانبند بودهاند و همه اینها اثبات میکند که مناطق مرزی هنوز پاک نشدهاند. این مین قبل از منطقه صفر مرزی منفجر شده در حالی که این مناطق علایم هشداردهنده برای مین که باید در مناطق مرزی وجود داشته باشد و خطر را به شهروندان اعلام کند، ندارند. امنیت مرز یک مقوله است و حفاظت از آن دستگاه و بودجه خاص خودش را دارد اما اگر به صورت گمراه مینگذاری شود مخالف اصل 22 قانون اساسی است که میگوید جان، حیثیت و امنیت ایرانیان مصون هر نوع تعرض است. وجود مینها تعرضی است به جان شهروندان ایرانی.» احمدینیاز میگوید: هر مینی در کشور وجود داشته باشد چه قدیمی و چه جدید، دولت مسئول پاکسازی و خنثیسازی آن است: «هرجا مین باشد باید علایم هشداردهنده هم داشته باشد. هم کنوانسیون اتاوا این را میگوید و هم قوانین و مقررات جنگ. براساس این قوانین چه یک سرباز حافظ مرز، چه نظامی، چه کوله بر، چه کسی که برای امرارمعاش آنجا کار میکند باید یکسان در پناه قانون قرار بگیرد و مین نباید تهدیدی برای آنها باشد. مین برای امنیت است نه از بین بردن امنیت. مین در مناطق غربی کشور هر روز قربانی میگیرد.»
براساس آمار در وزارت دفاع از سال 62 تا 88، حدود 490 نفر در استان کردستان بر اثر انفجار مین کشته و 1570نفر هم مجروح شدهاند. احمدینیاز، وکیل قربانیان مین میگوید: به این دلیل که تعدادی از قربانیان تحتپوشش آمار قرار نمیگیرند آمارها در اینباره دقیق نیست در حالی که مردم آمار بیشتری را در اینباره اعلام میکنند: «دسترسی به آمار قربانیان مین سخت است تا به حال اجازه به نهادهای مدنی در رابطه با کار برای حمایت از قربانیان مین داده نشده و خلأ شدید نهادهای مدنی فعال در حوزه مین، قربانیان و پاکسازی مین در مناطق غربی را داریم. دولت زحمات زیادی کشیده ولی این نمونههایی از فعالیت که ما شاهدش هستیم کفاف پاکسازی و خنثیسازی را نداده است.» به عقیده او وجود نداشتن درمان رایگان برای قربانیان مین یکی دیگر از مشکلات در اینباره است: «تبصره الحاقی قانون اصلاحی سال89 دولت را مکلف کرده که صددرصد درمان قربانیان مین رایگان است در حالی که مثلا از کسی مانند عبدالقادر نباتی که پایش را به دلیل انفجار مین از دست داده بیمارستان 7میلیون تومان گرفته است.»