مهدی مالمیر/روزنامهنگار
ظریفی چند روز پس از ماجرای دردبارِ زلزله در کرمانشاه در صفحه شخصیاش نوشت: «اگر ما تا به امروز زندهایم، بیشتر به این دلیل است که هنوز در محلِ زندگیمان زمین نلرزیده است!...» این جمله نکته دردناکی در خود نهفته دارد و آن اینکه: ما با اقبال و شانس است که روزگار میگذرانیم و نفسکشیدنمان بسته به این است که کِی زمینِ اطرافمان به زلزال میافتد و در هنگام زلزله چقدر شانس رفیقِ راهمان است وگرنه که، در همه این سالها زلزله پُشتِ زلزله بر سر این سرزمین هوار شده و دریغ از تمهیدی برای کاهش دردِ مردمی که هر از چندی، گرفتار اهریمن زلزله میشوند و خان و مانی که به رنج سالیان تدارک دیدهاند را در چندصدم ثانیه از کف میدهند و گهگاه بیآنکه مجال گفتن آهی پیدا کنند، با هزار سالِگان سربهسر میشوند و اگر زنده بمانند هم که، تازه اول مصیبت است و باید داغ رفتگانشان را تا نفسِ واپسین بر دوش کشند و بر کژاقبالی خود لعنت فرستند که چرا زنده ماندهاند و با عزیزانشان پَر نکشیدند!... این قصه سوگبار سرزمین ماست که هنوز با همه بلاهایی که زلزله بر سرمان آورده، باور نداریم که کشور ما روی گسلهای کوچک و بزرگی بنا شده که هر از چندسالی فعال میشوند. گسلهایی که حالا با بهایی گران، نشانمان دادهاند که به درد و غم ما بیاعتنا هستند و کورانه به بلعیدن زندگیها و جوانیهایمان دست مییازند! درحال و هوایی که بسیاری از کشورهای زلزلهخیز، طبیعت به ظاهر رامناشدنی را با تحقیق و کار پُرمشقت آرام کردهاند و زلزله را به امری کمضرر بدل کردهاند اما در کشور ما، زمینلرزه هنوز هم سَر و سیمایی هیولایی دارد و شاید به همان میزان جان میگیرد که در قرون گذشته میگرفت و همچنان واکنش ما به کمکهای امدادی محصور است و تمهیدهای ضدزلزله در میان سیاستگذاران شهری همانقدر نادیدنی است که دندانِ مُرغ!... در این چند روزی که از ماجرای زلزله در کرمانشاه میگذرد، بسیاری در رسانهها نیش پیکان انتقادهایشان را به سوی «مسکن مهر» نشانه رفتهاند و تمام کاسه کوزههای مصیبت اخیر یا دستکم بخش بزرگی از آن را بر سر دولت «مهرورز» شکستهاند. در اینکه مسکن مهر نیز همانند اکثر قریب به اتفاق سیاستهای آن 8سال کذا، سیاستی بیشتر نمایشی بود و به جای کارِ درخور با هدف «نمایشِ کار» در پیش گرفته شده بود، کمتر میتوان تردید داشت اما نکته انتقادی ماجرا اینجاست که مشکل بنیادی ما سیستم مدیریتی است که فارغ از این دولت و آن دولت، در ترمیم سیاستهای نادرست از خود جُربزه نمایانی نشان نمیدهد! وقتی که دولتیان کنونی بیهیچ اشارهای به معضلات بنیادی، علت تخریبها را به گردنِ مسکن مهر میاندازند؛ این بدان معناست که در چنین شرایطی باز هم به دنبال پاککردن حسابها با رقیبان سیاسی هستیم تا کار درست و درمان! این نخستین زلزلهای نبود که گریبان هموطنانمان را گرفت. در دولتهای پیشین نیز هنگام زلزله ما با مشکلات امدادی و پس از آن اِسکان صدمهدیدگان و... رودررو بودهایم و پس از چندی که روزهای عزاداری پایان میپذیرفت، مسئولان به رویِ مبارک خود نمیآوردند که حالا امسال نه، چند سال دیگر زمین به لرزه درخواهد آمد و باید تدبیری اساسی اندیشید برای این همه ماتم و اندوهی که میشود با اندکی مسئولیت از میزان دهشتبار آن کاست. اگر امروز میشود مسکنهای مهر را یکی از مقصرین اصلی در رقمخوردن چنین فاجعهای نشان داد، پس تکلیف زلزلههای پیشین چه میشود؟ زلزلههایی که در مناطقی روی دادند که هنوز نه خبری از معجزه هزاره سوم بود و نه از شاهکارش «مسکن مهر»! تکلیف ما با زلزلههای بعدی چه خواهد بود؟ اگر در مناطقی روی دهند که در آنها خبری از ساختمانهای مسکن مهر نیست، در آن هنگام باید گریبان چه نهادی را چسبید؟ به راستی جز این است که بیشتر دولتهای بر سر کارآمده معضل زلزله و بلایای طبیعی را به دولت بعدی سپردهاند و خوشحال از اینکه: «چون من و تو نباشیم که بشنویم، چه دعا چه ناسزا»!