وحيد ارونقي | سال 1382 زلزلهای با قدرت 5/6 ریشتر شهر بم در استان كرمان را لرزاند که قریب به 27هزار نفر جان خود را از دست دادند. كمكرساني در آن روزها بدون استفاده از هيچگونه شبكه اطلاعرسان و به اصطلاح فضاي مجازي و به همان شكل سنتي و هميشگياش به انجام رسيد؛ یعنی همان چادرهای سر خیابانها با یک یا دونفر متصدی داخلش.
آن زمان نه خبري از سلبريتيهاي اينستاگرامي بود و نه كسي با پاي خودش رهسپار بم ميشد. شاید یکی از دلایل این بود که رسانهاي نبود که فعاليت این قشر از افراد را به نمايش و بين ساير نفرات به اشتراك گذارد.
زلزله بم يا همين آخرين زلزله شمالغرب در ورزقان در استان آذربايجانغربي، زماني رخ داد كه مردم وسيله ارتباطي در دستشان تلفنهمراه بود كه فقط قابليت ارسال صوت و پيام كوتاه را داشت. همه كساني هم كه قصد كمك و ارسال محصول و تسهيلات به مناطق زلزلهزده را داشتند، كل مسافتي را كه بايد طي ميكردند تا وسايل اهدايي خود را به نهادها و سازمانهاي مربوطه برسانند، به یکكيلومتر هم نميرسيد.
اما حالا زلزله استان كرمانشاه مصادف شده است با ظهور و حضور فضاي مجازي، فضایی که صاحبان صفحات شخصی در آن به کمک مخاطبان عضوشان کار جمعآوری را از همان ساعات اولیه شروع کردند که هرکدامشان به تنهایی یک شهر را از هر مصیبتی نجات میدهد. چاشني كمك و امدادرساني طعم رقابت به خود گرفت؛ رقابتي كه از سوي مسئولان مغفول واقع شد و آنقدر این امدادرسانی را در دهانشان مزهمزه كردند كه فرصت را براي قدعَلمکردن سایر افراد غيرحرفهاي باز كردند.
این ظرفیت غیرقابل کتمان در شبکههای اطلاعرسان میتوانست در قبل از وقوع حادثه هم فعال عمل کند و نسبت به چگونگی مواجهه با حوادث طبیعی پیام منتشر کند. نکته مهمی که از سوی سایر رسانهها خصوصا رسانه ملی هم مغفول مانده است.
به نظر ميرسيد حالا كه فضاي مجازي در اختيار انبوهي از افراد جامعه قرار دارد، كاركردهاي مناسبتري را شاهد باشیم، هیجان بیش از حد در فضاي مجازي در راستای تولید و انتشار فیلم و عکس واقعی و جعلی؛ نشان داد صاحبان صفحات در فضای مجازی هنوز تا رسیدن به كاركردهاي مناسب اين رسانه فاصله زیادی دارند. فضايي كه مثال معروفش شهره عام و خاص است كه هم چاقو آشپزخانه است، هم آلت قتل، به گمان اين روزها بند دوم اين مثال به شكلي كاملا نرم درحال كشتن وقت و مانعي براي ديررسيدن وسایل و تأخير در امدادرساني شده است.