شماره ۱۲۷۷ | ۱۳۹۶ سه شنبه ۳۰ آبان
صفحه را ببند
پیام‌های خود را از طریق این دو آدرس برای ما ارسال کنید: تلگرام: @tanzshahrvang ایمیل: [email protected]
پاسخگوی شماره ۲۵
| پ. ش. بیست و پنج |

می ۷: از طرف من به کاریکاتوریستتون بگین یه حاجی فیروز با کلاه فارغ‌التحصیلی بکشه که داره می‌رقصه، خنجر‌های آموزش و پرورش، وزارت کار و تعاون، وزارت نفت، وزارت جوانان، موقعیت جی‌پی‌اس، زخم زبونه فک‌وفامیل و بقیه تو پشتشون باشه، اگه دیزاینم خوب نیست جای بعضی از خنجرا رو خودتون تنظیم کنید، می‌سپارم به کاریکاتوریستتون.
: ممنون که به ‌هادی اعتماد کردی و بقیه رو سپردی بهش عزیزم. فقط‌ هادی میگه ‌هاشورای کار و از سمت راست به چپ بزنم یا چپ به راست؟
محیا. ع: تیتر می‌زنید علیه سلبریتی‌ها خودتون چه کمکی کردید آخه؟
: آخ آخ می‌بینید؟! یه مشت بی‌خیال وقیح نشستیم، یک ذره هم شعور نداریم اگه شماره کارت اعلام نکردیم حداقل عکس فیش واریزی کمکامونو آپلود کنیم.
امیر: آقا درآمد طنزنویسی چطوره؟ پولم میدن بهتون اینارو می‌نویسید؟
: والا ما هم نفهمیدیم این طنزنویسا که همه‌اش یا خارجن یا کافه، با پول طنزنویسی چطوری میرن! با پول طنزنویسی شما نهایتش می‌تونی بری انقلاب فلافل بخوری با نون اضافه.
زلزله
| بهار نژند  |
چه جنگی بر سرت آوار شد باز
چه تاریخی که شب تکرار شد باز
عجب پایان تلخی در کمین بود
که پهنایش به پهنای زمین بود
زمین در لحظه‌های واپسین است
و سرمایی که سوزش آتشین است
تمام شهر بوی خون گرفته
زمین یک شکل بی‌مضمون گرفته
وکرمانشاه بی‌فرهاد و شیرین
لبالب پر شده از آه و نفرین
پر از تشویش و رنج و التهاب است
خدایا این همان سرپل ذهاب است؟!!
 نترس‌ ای هموطن ازحجم اندوه
برایت کاه باشد غم؛ تویی کوه!!!
عجب پایان تلخی درکمین بود
و فرهادی که پایانش چنین بود...
این عیادت‌کنندگان بیماری‌زا
|  فاطمه ناصری  |
خدا برای کسی بیماری نیاورد، نه از آن باب که فکر می‌کنید، من باب این عیادت‌کنندگان نرویی که خودشان را به بیمار سنجاق می‌کنند. از بیمار قسم و آیه که «جون حاجی من خوبم، از کار و زندگیتون نمونید» از مهمان‌ها حاشا و کلا که «با چسب پانسمانت اومدیم با چسب پانسمانتم میریم.» حالا بیمار به درک، دنده‌اش نرم می‌خواست مرض نداشته باشد، خانواده فلک‌زده چه گناهی کرده‌اند که از کله صبح با کله‌پاچه پذیرایی را شروع کرده و با شامی‌کباب شام را هم می‌آورند. یعنی چنان رسی از خانواده طرف می‌کشند که شاید یک هفته بعد مریض منظور از بستر بلند شود اما رد خور ندارد که خانواده‌اش خودشان را برای ماه‌ها به تخت بیمارستان تحویل می‌دهند. جان خودم نباشد به جان شما یک کمپوت گلابی تو پاچه مریض نکردن و چهارتا تف آغشته به بوس روی صورتش یادگاری نگذاشتن چیزی از ارزش‌های شما کم نمی‌کند. از همان دور چهارتا قلب و بوس و بغل سِند کنید خودش ادای حق مطلب را در می‌آورد. اصلا من حساب کردم اگر موقع بیماری یک بلیت دوسر فرست کلاس بگیری و بروی آن سر دنیا و در یک اتاق وی‌آی‌پی بستری شوی، قطعا صرفه اقتصادی که ندارد اما اگر ملاقات‌کننده‌ای داشته باشی بلیتت برده. حداقل هم خوشگل و هم بور است یک وقت دیدید فردا رئیس‌جمهوری چیزی شد؛ بلاد غرب است دیگر، حساب و کتاب ندارد.


تعداد بازدید :  508