| مهسا خلیلیپور |
آفرین ساجدی نقاشی است که راه خودش را میرود. او موفق شده دنیایی خلق کند با بازیگران و آدمهای مخصوص به خود، رنگها و حالتهای اورژینال و نگاهها و پوستها و در نهایت نمادهای شخصی از طرفی او نقاش تخیلات خودش هم هست. به واقعیت اطراف توجه چندانی ندارد و قصه خودش را روایت میکند. نمایشگاه اخیر او در گالری اعتماد تمام این شاخصهها را در خود دارد و در آثارش اتفاق تازهای هم نیفتاده است. در استیت نمایشگاه آمده است:
«سرچشمه هراس پشت مرزهای ناپیدایی است، چیزی است که نیست، عامل تخیل است، والاست. برای جستوجو و اعادهاش تا کجا میتوان پیش رفت؟ تا فراسوی خود؟ تا گذشتن از تخته بند تن؟ پا از چارچوب خویش فراتر نهادن و برکشیدن نفس به نیت جاری شدن در خلأ و تجربه زیستنی دوباره در قشری محافظ و آبهای آغازینی که در برت گرفتهاند، لذتی است آمیخته با هراس؛ خویشاوند خلوتی است جنونآمیز، گسسته از غیر. عروجی است از قلمرو بودن تا کهکشان مخاطرات نامطمئن و ناشناختهای که فرزند ابهاماند؛ تا لمس مبهمترین چیزها؛ تاریکترینشان. مواجههای است که در بطن آن و از پس شیشههایی به وهم آغشته میتوان دید چه مرز نازکی است میان سلولهای متکثر تاول مرگ و تلألو سنگهای گرانبها.».
البته این استیت منت کمکی به درک آثار هنرمند نمیکند زیرا نوشتهای است ادبی و متکی به نظرات نویسنده (یعنی امیرحسین سیادت). اما نشان دهنده محیط کلی نقاشیهای ساجدی میتواند باشد زیرا نقاشیهای او دنیایی مبهم و آدمهایی با خود دارند غیرقابل دسترس، با نگاههایی تهی و دست نیافتنی. حیواناتش (و عمدتا ماهی) در چهرهها فرو رفته و بیرون میآیند و در آمیختگی انسان و حیوان در آثار ساجدی جنبهای کابوسوار دارد. زمینههای تاریک آثار پیشین در این مجموعهگاه، جای خود را به رنگ آبی دادهاند اما همانطور تخت، بسیط و کمککننده به استحکام بصری چهرهای که مضمون اصلی است.
تکنیک دقیق، وسواسگون و سختگیرانهای که انتخاب کرده است، ما را به یاد نقاشی و نقاشان کلاسیک میاندازد. ارجاع صریحش به فیگورهای تاریخ نقاشی (رافائل میکلآنژ و دیگران) نیز بر نگاه تکنیکی او صحه میگذارد. اما این تکنیک در خدمت محتوایی سراسر متفاوت با آثار هنر کلاسیک است. آدمهایی پیچیده در خیال و وهم و نمادهای شخصی و ناتوجیه و پیچیدهتر از آنچه در هنر کلاسیک موجود بوده است.
از این منظر آثار ساجدی بیشتر وامدار نقاشانی چون بوش و بروگل هستند تا رافائل و کاراواجو. سرانجام میتوان گفت اگر ساجدی بتواند از این نگاه ویژهاش استفاده بیشتری کند و فضاسازی و تغییرات جزیی در اثرش دهد بتواند تبدیل به یکی از نقاشان بهیادماندنی هنر معاصر ایران شود.