28سال است که نتوانسته لقمه غذایی در دهانش بگذارد، فقط با نی غذا میخورد، صورتش را زمانی از دست داد که در ظهری سوزان داشت برای رزمندگان یخ میشکست، همان وقت بود که خمپاره به صورتش خورد و او را از هم پاشید. میگوید، وقتی میخواهد برای زیارت به حرم امام رضا (ع) برود، همه با دیدنش فرار میکنند، میترسند و او هر بار که میبیند 70 درصد جانش را داده برای این مملکت و این همه با او بیمهری میشود، چند بار در خود میشکند. همسرش میگوید: «هربار که کسی از همسرم وحشت کرده و پا به فرار میگذارد، روحیه او به هم میریزد و به همین خاطر گاهی تا چند روز از خانه خارج نمیشود و در گوشهای از اتاق مینشیند و به پوتینها و لباس رزمش چشم میدوزد».
حاج رجب در سالی که من هنوز یک سالم نشده بود و خیلی از ما هنوز به دنیا نیامده بودیم، زیباییاش را از دست داد، او 28سال است به سختی نفس میکشد تا من و تو راحت نفس بکشیم.
کسی چه میداند، شاید حاجرجب محمدزاده هم شبها چشمانش از این همه سختی خیس میشود.
از فیسبوک پویا دبیری مهر