شماره ۴۲۰ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۱۵ آبان
صفحه را ببند
گفت و گو با «مصطفی»، کارتن‌خواب بهبودیافته و مسئول خانه بهبودی مشهد
می‌توانم هزاران نفر را پاک کنم

طرح نو| اصالتا آذری است و حالا در مشهد زندگی می‌کند.  زندگی خوبی داشته؛ در دانشگاه، ادبیات می‌خوانده، شعر می‌گفته و خطاطی می‌کرده. در خیلی از شهرهای ایران کارتن‌خوابی کرده، قزوین، کرج، تهران، مشهد و... او حالا 3‌سال و 6 ماه است که پاک زندگی می‌کند و برای کمک به همدردان مشهدی‌اش یک خانه بهبودی راه‌انداخته و رایگان به آنها خدمت‌رسانی می‌کند.  سطرهای پیش‌رو گفت‌وگوی ما با «مصطفی» مسئول خانه بهبودی و کارتن‌خواب بهبودیافته ساکن مشهد است:  

*چه شد که تصمیم راه‌اندازی خانه بهبودی مشهد را گرفتید؟
وقتی که به پاکی رسیدم و مسائل و درگیری دوستان و اطرافیانم را دیدم تصمیم گرفتم که به همدردانم کمک کنم.

*کجا کارتن خوابی می‌کردید؟
در خیلی از شهرهای کشور؛ در زمستان در کوه‌های عظیمیه یخ زدم، خانواده‌ای مرا به خانه‌اش برد و بعد در یک کمپ اجباری زندگی کردم و به خاطر رفتارهای خاص که نمونه کوچکش منجر به شکسته شدن دندان‌هایم شد به مشهد برگشتم و فورا مصرف کردم. پایم در آستانه قطع شدن بود، از طرف مردم طرد شدم و عزت نفسم شکسته شد. فکر می‌کردم زندگی‌ام با مرگ در همین‌جا ختم می‌شود.  

*الان چند وقت است که پاک هستید؟
3‌سال و 6 ماه می‌شود که پاک هستم. هیچ موقعیتی برای زندگی نداشتم و به یک کمپ رفتم و شروع به خدمت کردم. دیگر جایگاهی در خانواده نداشتم.

*به نظر شما جمعی مثل «طلوع بی‌نشان‌ها» می‌تواند در مشهد شکل بگیرد و فعالیت کند؟
یک‌سال است که با حمایت اطرافیان و نجات‌یافتگان فعالیت‌هایی انجام داده‌ام؛ اما عملا هیچ حمایتی از ما نمی‌شود و به کارتن‌خواب به چشم یک کافر نگاه می‌شود. شام‌غریبان ‌سال‌گذشته اس‌ام‌اسی آمد که گفتند ما می‌خواهیم علیه اعتیاد در مشهد قیام کنیم؛ من اعلام آمادگی کردم و رفتم و 5 نفر را با خودمان به خانه بهبودی آوردیم که یکی از آنها «ساسان» است. تنها حامی من همدردانم بوده‌اند. کم‌کم تعداد بچه‌ها زیاد شد و مجبور شدم سرپناهی اجاره کنم. مرا از سه جا بیرون انداختند و می‌گفتند، «این‌جا خانه فساد است»، می‌گفتند «رفتارهای مشکوک می‌بینیم»، می‌گفتند «این‌جا محل پخش موادمخدر است».

*در حال حاضر چند نفر در سرپناه شما زندگی می‌کنند؟
زیاد هستند، اما خب من نمی‌توانم از همه‌شان نگهداری کنم و آنها را به کمپ‌های دیگر معرفی می‌کنم.

*برای اخذ مجوز اقدامی انجام داده‌اید؟
بارها اقدام کرده‌ام؛ اما اجازه فعالیت به ما داده نمی‌شود بچه‌های من بدون شناسنامه در لب مرگ زندگی می‌کنند و عفونت تمام زندگی‌مان را گرفته و نیروی‌انتظامی و بیمارستان‌ها هم با ما کنار نمی‌آیند. به من گفتند اگر کسی برایش اتفاقی بیفتد، برای تو به‌عنوان قتل عمد حساب می‌شود. من تنها از نظر پزشکی تقاضای کمک داشتم.

*چطور با «طلوع بی‌نشان‌ها» آشنا شدید؟
دیگر کم آورده بودم. گفتم دیگر نمی‌توانم جلو بروم، آن‌قدر سنگ‌اندازی کردند که اشکم درآمد. یکی از دوستان شماره (مدیر موسسه طلوع بی‌نشان‌ها) را به من داد و گفت با او صحبت کن.  دلخوش شدم که فردی مثل خودم هست؛ با «عمو اکبر» صحبت کردم و او گفت: «مصطفی، هر وقت دردت زیاد شد به من زنگ بزن تا با هم غصه بخوریم.» همین برای من خیلی مهم بود. او نمونه خوبی برای این حرکت است.

*خانه بهبودی چه تفاوتی با کمپ‌های اجباری دارد؟
در کمپ‌های اجباری به بیماران آسیب می‌رسانند، من خودم دست‌پخت همین کمپ‌ها هستم و بعد از  5سال پاکی دوباره شروع به مصرف کردم، فشار عصبی اذیتم کرد.

*تعداد کارتن‌خواب‌های مشهد چند نفر است؟
کارتن خواب‌های مشهد مثل تهران و کرج یک جا زندگی نمی‌کنند که بتوان آمار درستی در این زمینه ارایه داد. کارتن‌خواب‌ها در شهر کرج در حصارک و در تهران در بهشت زهرا و فرحزاد متمرکز شده‌اند؛ اما این‌جا پخش هستند. خیلی از آنها در جاده قدیم بولوار توس زندگی می‌کنند؛ اخیرا هم مدام تحت عنوان خانه‌سبز به این مکان‌ها حمله‌ور می‌شوند و آنها هیچ امنیتی ندارند.

*خانه سبز؟
بله، کمپ‌های اجباری‌ای که مجوز جمع‌آوری کارتن‌خواب‌ها را دارند. کارتن‌خواب‌ها از اسم کمپ هم می‌ترسند. آن‌قدر که کمپ‌های اجباری بد رفتاری کرده‌اند، آنها به من هم به سختی اعتماد می‌کنند؛ البته مرا می‌شناسند و با من می‌آیند.  

*هر هفته برای پخش غذا جمع می‌شوید؟
هر هفته که نه؛ اما خودمان دانگی دونگی با یاری بعضی از انجمن‌ها چند وقت یک بار این کار را انجام می‌دهیم.

*خیرین هم در این امر با شما همکاری کرده‌اند؟
کسانی‌که فعالیت‌های ما را دیده‌اند اعلام آمادگی کرده‌اند و سر می‌زنند و به ما کمک می‌کنند؛ اما موقعیت خاصی نداریم، هیچ دفتر یا به قول خودمان پاتوقی وجود ندارد.

*به نظر، تبیین فعالیت «طلوع بی‌نشان‌ها» می‌تواند این مسأله را برای شهروندان مشهد جا بیندازد...
بله، این قضیه در برنامه کاری ما گنجانده شده است. می‌خواهیم به دل کارتن‌خواب‌ها برویم و پتو پخش کنیم. متاسفانه خیلی از مسئولان با تمسخر به این کار نگاه می‌کنند. می‌گویند دو تا پتو زیر بغل می‌اندازید و چهار تا دوربین هم می‌برید و آنها هم پتو‌ها را می‌فروشند؛ من هم در جوابشان می‌گویم که «فردا صبح خودم رفتم پتوها را خریدم، مهم برقرار کردن ارتباط است که بفهمند افرادی به آنها فکر می‌کنند.» اگر دست‌های بیشتری بود من می‌توانستم هزاران نفر را پاک کنم.  

 


تعداد بازدید :  310