| شهاب نبوی | یه همسایه داریم که هرکاری دلش میخواد انجام میده و همین کارهاش منرو یاد کرهشمالی میندازه. از میهمونیگرفتنهاش توی پارکینگ تا بساط جوجهکباب راه انداختنش روی پشتبوم. بوی انواع و اقسام شادابکنندههای صنعتی و سنتی هم یکسره از توی خونهاش میآد و فضا رو معنوی و عطرآگین میکنه. حرف هم که بهش میزنی، در خونهاش رو باز میکنه و چاقوها و قمههایی رو که به در و دیوار آویزون کرده، نشون آدم میده. اون یکی همسادمون آدم رو یاد ترامپ میندازه. داخل آپارتمان که میشه، از قبضهای آب و برق تا برگهای که مبلغ شارژ روش نوشته شده، کلا هرچی رو میبینه پاره و پوره میکنه و عربده میکشه که من هیچکدوم رو قبول ندارم. همسایه بالاییمون هم برای خودش یهپا روسیه هست. موقع شام و ناهار و پولدستیگرفتن یهسره آویزون ما میشه؛ اما وقت رأیگیری و انتخاب مدیر ساختمون و تقسیم شارژ و اینجور چیزها، اصلا مارو بهجا نمیاره. خلاصه یک جامعه جهانی جمع و جور اینجا برای خودمون تشکیل دادیم و صبح تا شب داریم میزنیم توی سروکله هم. حالا کی داعش بهمون حمله کنه، خدا میدونه...