| تهمینه حدادی|
به بهانه «هفته ملی کودک» پای صحبت های آقای نادر موسوی، مدیر خانه کودکان افغان و سردبیر نشریه کودکان آفتاب نشستیم. آقای موسوی مدیر مدرسه خودگردان فرهنگ (ویژه کودکان افغانستانی) است و تمام مشکلات و معضلات مرتبط با کودکان مهاجر در ایران را با گوشت و خون لمس کرده است. او با ابراز خرسندی از ورود دانش آموزان افغان به مدرسههای دولتی، پذیرش این دانشآموزان توسط همسالان ایرانی را مستلزم فرهنگسازی دانست تا با توجه به فرهنگ مشترک این دانشآموزان بیگانه انگاشته نشوند.
موسوی در ابتدای این گفتوگو چالش پیش روی کودکان افغان در یک سال گذشته را همچنان آموزش دانست. او که فارغالتحصیل رشته ادبیات از دانشگاه تهران است گفت: «به نظرم یکی از مهمترین چالشها در حوزه کودکان مهاجر مشکل آموزش آنان است. هرچند این روزها گامهای مهمی در حل این مشکل برداشتهشده است اما هنرستانها، مدارس نمونه و تیزهوشان پذیرای بخش بزرگی از این دانش آموزان نیستند. هرچند در سطح وزارت و مدیریتهای کلان این موضوع حلشده است اما هنوز هم کودکان و دانشآموزان درگیر این موضوع هستند. مسأله این است که هنوز کودکان مهاجر جدای از ملیتشان و بهعنوان یک دانشآموز دیده نمیشوند، چه در میان همکلاسیهایشان و چه توسط برخی آموزگاران .»
مدیر مدرسه فرهنگ (مدرسه خودگردان کودکان افغان) اشاره کرد که با وجود تلاش وزیر آموزشوپرورش همچنان برخی از کودکان افغان از تحصیل بازماندهاند:« کودکانی که در شهری غیر از شهر محل صدور مدرک والدینشان زندگی میکنند شامل هیچکدام از این طرحها برای ورود به مدرسه نمیشوند. کودکانی هم هستند که به خاطر خارج شدن از دامنه سن قانونی و تعریفشده هر کلاس دیگر نمیتوانند در مدارس رسمی درس بخوانند. گروهی هم به خاطر سهلانگاری والدین نتوانستهاند برگههای حمایت تحصیلی را بگیرند که باز اینها از درس بازمیمانند و گروه دیگر با توجه به اینکه مهاجرین در مناطق با تراکم جمعیتی بالا و در دامنههای شهرها زندگی میکنند از ظرفیت مدرسهها خارجشدهاند . مورد دیگر این است که مدارس هیأتامنایی معمولاً فقط با دریافت پول نامنویسی میکنند که با توجه به وضعیت اقتصادی خانوادههای مهاجر و شمار فرزندان فراهم کردن این هزینه برایشان مقدور نیست و کودک از درس باز میماند.»
موسوی چالش مهم دیگری را که قابل طرح در هفته ملی کودک و پیگیری است بیهویتی کودکان مهاجر افغان خواند:«این کودکان جذب فرهنگ کشور ایران نمیشوند چون میدانند باید روزی بروند و رفتن هر لحظه و هر جا در گوش آنان زمزمه میشود . از سوی دیگر هیچ زمینه شناخت و آشنایی و ایجاد دلبستگی به کشور خودشان در آنها پدید نمیآید و این کودکان از نظر روانی خود را آدمهای بیسرزمین و بیگانه با هر دو کشور میبینند و میدانند. به نظرم لازم است که برای کودکان و دانش آموزان مهاجر کتابهای مکملی برای علاقهمند کردن آنان به کشوری مادریشان و شناخت از آن کشور و فراهم کردن زمینههای روانی بازگشت منتشر شود .با این اقدام هم از بیهویتی آنان جلوگیری میشود و هم آنان در برابر آینده کشورشان احساس مسئولیت میکنند . این احساس مسئولیت سبب درس خواندن و پیشرفتشان خواهد شد و در بزرگسالی هم با میل و رغبت بیشتری به وطن باز خواهند گشت.»
او دغدغه مهم کودکان افغان را نپذیرفته شدن در جمع کودکان ایرانی خواند:«مسأله کار کودکان مهاجر و فقر آنان و همینطور نپذیرفته نشدن آنان در جمع کودکان ایرانی (چه در مدرسه و چه در خانواده) و نگاه بیگانه به آنان از دیگر چالشهای کودکان است که گاهی این چالشها چنان درهم تنیده شدهاند که نمیتوان تشخیص داد مهمترین آنها کدماند.»
او راهکار این مسائل را ساده دانست: «به نظرم من باید دانشآموز و کودک را از هر مسأله دنیای بزرگسالان جدا کنیم. کودک در هر جا و هر شرایطی باید بتواند درس بخواند. جدا از مدرک و مدارم اقامتی بزرگسالان.در بخش هویت هم میتوان نشریه و مجله و کتاب مخصوص برای بچهها تهیه کرد.که البته نشریه کودکان آفتاب قدمهایی را در این راستا برداشته است. از سوی دیگر صداوسیما میتواند جهت به رسمیت شناختن کودک مهاجر قدمهایی بردارد.رسانهها میتوانند کاری کنند که مردم و اجتماع ، مهاجرین را راحتتر بپذیرند و حتی این مسأله در کتابهای درسی نیز آموزش داده شود.»