ایرج اسلامی روزنامه نگار
تعبیر و تفسیر ناصوابی چند دهه است که دامن سیاست ایران را گرفته و پیدا نیست که چه زمان و چگونه از آن رهایی خواهیم یافت. بنا به مقتضیات یک انقلاب تودهای و همهگیر لازم بوده و هست که از عموم مردمان بخواهند در سرنوشت خویش مشارکت کنند. انقلاب و رهبران آن از مردم خواستهاند که نسبت به مسائل سیاسی حساس باشند. خیلی بدیهی و روشن است که این گزاره معنا و تفسیری بیحد و مرز ندارد و الزاما هر اظهارنظری کارشناسی و منطبق بر منافع جمع نیست، اما درهمه حالی برخی صنوف و اقشار از اظهارنظر سیاسی منع شدهاند. سیاسی در اینجا یعنی امور سیاست داخلی و خارجی که متولی خاص دارد و دارای آنچنان پیچیدگی است که اظهارنظرهای بدون بینش و دانش کار حکمرانی و مملکتداری را دشوار و زندگی مردم را دچار سختی میکند. ازجمله این اقشار آنهایند که وظیفه داوری دارند. نهاد داوری الزاما و بنا به شأن خود که حفظ آن اول بر خودش واجب است، باید که سخن غیرحقوقی نگوید. خواجه نظامالملک حتی در امر قضا هم نکته ظریفی مطرح میکند:
«اندر کارها شتابزدگی نباید کرد و چون خبری شنوند یا صورتی بندد، اندر آن آهستگی باید فرمود تا حقیقت آن بداند و دروغ از راست پدیدار آید که شتابزدگی کار ضعیفان است نه کار قادران. و چون دو خصم پیش آیند و با یکدیگر سخن گویند، باید که مر ایشان را معلوم نباشد که میل پادشاه (در اینجا بخوانید نظام قضائی) به کدام جانب است که پس آنوقت خداوند حق ترسان باشد و سخن نتواند گفت و خداوند باطل دلیر شود و دروغ گوید. فرمان حق تعالی در قرآن چنان است که اگر کسی چیزی گوید، آن را مشنوید تا آنوقت که حقیقت نکنید (حقیقت را کشف نکنید) که نباید شتابزدگی کنید و پس از آن دلتنگی برید و از آن پشیمانی خورید و پشیمانی سودی ندارد.»
این آموزه را بگذارید در کنار رفتار معمول آنها که به چوب ضدانقلاب و لیبرال و آمریکایی به اصل وظیفه خود یعنی گوشدادن و به حقیقترسیدن بیاعتنایی میکنند و حکمها پیش از محاکمه صادر میکنند.