شماره ۴۱۸ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۱۱ آبان
صفحه را ببند
داستان داوطلبی من
عبدالمجید سالاری

سن:  50 سال
تحصیلات:  دکترا
شغل:
 پزشک عمومی
محل سکونت:
جیرفت
در زمان شروع جنگ تحمیلی دانشجوی رشته علوم تربیتی بودم و در آموزش‌وپرورش خدمت می‌کردم، اما مانند خیلی از همکلاسی‌ها بنا بر ضرورت دفتر مشق و صندلی کلاس را رها کردم و برای دفاع از دین و وطن به جبهه حق رفته و با رزمندگان همراه شدم. در طول جنگ بارها تلاش پزشکان و پرستاران را در یاری‌رساندن به جانبازان می‌دیدم که چگونه پزشک از جان خود می‌گذرد تا انسانی را از مرگ نجات دهد و با وجود این‌که خودم نیز از ناحیه چشم دچار آسیب شده بودم این موضوع را به خوبی درک می‌کردم. همان مشاهده‌ها انگیزه شد برای انتخاب شغل پزشکی. در آیه 32 سوره مائده نیز اهمیت حیات بخشیدن به‌طور کامل بیان شده است که پروردگار می‌فرماید: «و هر کس نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.»
پس از پایان جنگ در کنکور امتحان دادم و در رشته پزشکی پذیرفته شدم. بعد از قبولی در رشته پزشکی، با همراهی جمعی از رزمندگان جنگ گروهی را با عنوان پزشکان بدون مرز در کرمان تشکیل دادیم. در‌سال 79 بعدها برای خدمت داوطلبانه به جمعیت هلال‌احمر پیوستم و تا امروز با جمعیت هلال‌احمر همکاری می‌کنم.


تعداد بازدید :  373