شماره ۴۱۸ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۱۱ آبان
صفحه را ببند
پيرامون مقتل‌نویسی گستره حادثه و داستان
منزل به منزل روايت عاشورا

حمید بابایی نویسنده و منتقد

حادثه عاشورا دارای چنان عظمتی در تاریخ اسلام و به‌ویژه جهان تشیع است که همچنان با وجود سال‌ها گذر از این حادثه اما همچنان در ذهن مخاطب خود جای خویش را حفظ کرده است.  شاید به جرات بتوان راز این ماندگاری را (از نگاهی فرا دینی) پیوند خوردن این حادثه عظیم در دل ادبیات و تلاش مورخان و نویسندگان شیعه در حفظ این برهه تاریخی در متن‌ها و اشعار خود دانست.
ادبیات در این حوزه گویی امر اصلی خود بر ثبت واقعه تاریخی را انجام داده است. هرچند با تمام اضافاتی که بر این حادثه وارد شده است اما همچنان اصل ماجرا به قوت خویش در دل این صفحات باقی مانده.
متونی که به شهادت امام حسین می‌پردازند مقتل می‌گویند. بعد از حادثه عاشورا مقاتل زیادی تا به امروز نوشته شده است، مقاتلی با ادبیات متفاوت در زمان‌های گوناگون. البته در تمامی این نوشته‌ها اصل ماجرا ثابت بوده است و هر کدام در مسائل جزیی با یکدیگر اختلاف دارند. البته شیعیان تلاش کرده‌اند از همان بدو ماجرا تمام احادیث و نوشته‌های مربوط به این حادثه را ضبط کرده تا از گزند زمان و فراموشی دور باشد. از اولین مقاتلی که نوشته شد می‌توان به مقتل ابومخنف اشاره کرد. این مقتل بیشتر از تاریخ طبری به‌عنوان منبع استفاده کرده. اگرچه این اثر تلاشی قابل احترام برای حفظ تاریخ عاشورا و شهادت امام مظلوم، اما کمبود اطلاعات تاریخی یکی از بزرگترین مشکلات این اثر است. نکته‌ای که دامن گیر خود تاریخ طبری نیز هست. به‌طور مثال در مورد شهادت ابوالفضل العباس هیچ اشاره‌ای در تاریخ طبری وجود ندارد.
شخصیتی که یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های حادثه عاشورا به حساب می‌آید. حتی در قسمت‌هایی نیز برداشت غلط نسبت به این شخصیت در تاریخ طبری موجود است.  البته در برخی موارد کمبود مستندات تاریخی (مثل همین شهادت حضرت عباس) باعث شده است که در مورد این شخصیت‌ها داستان‌سرایی نیز صورت بگیرد. البته این امر را می‌توان در مورد بسیاری از شخصیت‌های تاریخی این حادثه بیان کرد.
و اما یکی از مقاتل مهم تشیع، که بسیار محل رجوع است و از نثر زیبایی نیز برخوردار است مقتل لهوف است. این مقتل توسط سید ابن طاووس نوشته شده.
به علت وجودی این اثر از منظر غیرتاریخی خواهیم پرداخت. اما قبل از آن باید به این نکته اشاره کرد که ابن طاووس تلاش کرده اثر خود را تا جایی که می‌تواند برتاریخ استوار کند و در عین حال از روایات نیز بهره ببرد.
البته خود ابن طاووس اعتقاد دارد که این اثر را برای این نگاشته است که «من دوست داشتم چیزی همراه آن کنم که زائر ابا عبدالله علیه‌السلام هم نیاز به همراه داشتن کتاب مقتل دیگری نداشته باشد، این کتاب را ضمیمه مصباح قرار دادم.»
البته این رویکرد اگرچه قابل احترام است. اما خود این اثر بعدها تبدیل به متنی تاریخی شد که اکنون نیز از آن بهره برده می‌شود.  اما یکی از ویژگی‌های دیگر این اثر می‌توان به تصویر‌های درخشان و توصیفات بسیار زیبای این اثر اشاره کرد.
در این‌جا ذکر این نکته الزامی به نظر می‌رسد که در ترجمه جدید این اثر در قسمت‌هایی که به برخی از شخصیت‌های تاریخی توهین شده این قسمت‌ها حذف شده. به نظر می‌رسد اگرچه این امر برای احترام به این شخصیت‌ها صورت گرفته است اما باید این نکته در نظر گرفته شود که تمام این حوادث جز آزار و اذیت بر اهل بیت چیز دیگری نداشته و قرار نبوده که در این حادثه با سلام صلوات راهی شوند  یا به خانه‌های خویش بازگردند.
البته باید توجه داشته باشیم که متاسفانه به این حادثه بخش‌های زیادی اضافه شده و داستانسرایی در مورد شخصیت‌های اصلی این برهه تاریخی صورت گرفته است. این قصه‌پردازی‌ها تا آن‌جا پیش رفته  که برخی از شخصیت‌ها حتی به این داستان اضافه شده‌اند که در مورد آنان تردید جدی تاریخی وجود دارد.
به‌نظر می‌رسد کسانی از روی خیرخواهی و برای تاثیرگذاری بیشتر برای مخاطب دست به چنین کاری زده‌اند اما این نیت خیر رفته‌رفته چنان لطمه‌ای به اصل اثر وارد کرده است که شهید مرتضی مطهری برای جلوگیری از انحرافات بیشتر در اصل این امر دست به نوشتن کتابی در این مورد کرده است.    به‌نظر می‌رسد مقتل نویسی و ثبت این بخش مهم تاریخی حرکتی بوده که می‌توان آن را اقدامی در چهارچوب قدم گذاشتن از امر شفاهی به امر مکتوب دانست با این تفاوت که در امر مکتوب دیگر نگاهی صرفا عقل‌گرایانه تهی از احساس وجود ندارد.  

 


تعداد بازدید :  168