شماره ۴۱۸ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۱۱ آبان
صفحه را ببند
چگونه با توریسم به جنگ شکار برویم؟

|  کاوه خلاق |

شکار جزیی از فرهنگ سنتی ایرانیان است. در داستان‌ها هرآن کس که شیر و پلنگ شکار می‌کرد قهرمان بود و نزدیک به اسطوره‌ها و هر آنکس که دل رحم بود و خانه‌نشین، شاعر بود و مرد ادب. اشعار ملی‌مان نیز پر است از ستایش شکار و مرد شکار. این فرهنگ نه مختص به ایران که جزیی از فرهنگ مردانه سایر کشورهای دنیا نیز بود. در ایران اما هنوز این فرهنگ پررنگ است و پابرجا. حتی در ورودی بعضی از شهرها مجسمه‌هایی نصب شده که مردانی را تفنگ به دست درحال شکار نشان می‌دهد و انگار مسافران را می‌خواهد دعوت کند به کشتن حیوانات. دنیای مدرن اما وضع را بدتر کرده است. همانقدر که جنبش‌های ضدشکار قوی‌تر شدند و فرهنگ برخورد مسالمت‌آمیز با حیوانات در خانواده‌ها آمیخته شد، شکار غیرقانونی و قاچاق حیوانات نیز زیادتر شد. به عبارتی، افراد معتقد به شکار کم شدند اما شکار بیشتر شد. شکار دیگر تنها به منظور تفریح و لذت خوردن نبود که امروزه تبدیل به نوعی تجمل دیوانه‌وار شده است. هرآن کس که شیری زنده در قفس داشته باشد یا تمساحی در حوضچه خانه‌اش، انگار ثروتمند‌تر و قدرتمند‌تر است و فرصتی برای خودنمایی بیمارگونه‌اش دارد. در چنین شرایطی شکارچیانی یافت می‌شوند که دیگر لذتشان شکار یکی دو حیوان نیست که برای تأمین معاش چشم به شکار گروهی دارند. مانند داستان تلخ فریدونکنار و بازاری غیرقانونی که انگار هیچ نظارتی برآن نیست. اما به راستی چگونه می‌توان با این قضیه برخورد کرد. 2راه برای مقابله متصور است:  
1- دولت تمام نیروهای نظامی و انتظامی‌اش را بسیج کند و شکارچیان را دستگیر کند و به سزای اعمالشان برساند. اما آیا برخورد قهرآمیز به تنهایی جواب می‌دهد؟ برفرض که قانون و قوه قضائیه هم به پشتیبانی دولت بیاید و اشد مجازات را برای متخلفان تعیین کند آیا از آمار شکار غیرقانونی کاسته می‌شود؟ اصلا دولت هر نوع شکاری را برای تمام مدت غیرقانونی کند آیا دیگر کسی پیدا نمی‌شود که از ترس قانون دست به شکار نزند؟ اگر برخورد قهرآمیز به تنهایی پاسخ می‌داد که اکنون اکنون آمار قاچاق حیوانات در جهان چهارمین نوع قاچاق نبود. البته این سوالات به معنای عدم افزایش مجازات برای شکارچیان غیرقانونی نیست که می‌بایست مجازات سنگین‌تری را برای آنان درنظر گرفت اما بحث این است که چگونه می‌توان از آمار بالای شکار غیرقانونی و فروش بی‌پروای شکار در بازارهای مکاره آشکار کاست. پاسخ به این سوال نیاز به راهکاری علمی دارد. نیاز به شناسایی علت و معلول دارد. همان‌گونه که دین‌مان به ما توصیه کرده علل و معلول را بشناسیم.پس باید ببینیم که چرا شکارچی دست به خطر می‌زند و شکار می‌کند تا حیوانات را به مجموعه‌داران تاکسیدرمی بفروشد؟
2- وقتی جنگل گلستان مدام در آتش سوخت و خیلی‌ها انگشت اتهام را به سوی جاده وسط پارک ملی گرفتند عده‌ای هم بودند که می‌گفتند اگر جاده تعطیل شود اقوام محلی دچار مشکل تأمین معیشت می‌شوند و رو به کارهای خلاف می‌آورند. در همین قضیه فریدونکنار هم بعضی‌ها از سال‌های پیش گفتند و زمانی که با شکارچیان برخورد قانونی می‌شد اما زنان و فرزندانشان تجمع می‌کردند و غم نان را بهانه می‌آوردند. حتی بعضا کار به خشونت می‌کشید چون آدم گرسنه که چیزی برای از دست دادن ندارد. اگرچه تمام شکارچیان از غم نان دست به شکار نمی‌زنند اما مطمئنا خیلی از آنها اگر راه دیگری برای درآمدزایی داشتند عقلشان حکم می‌کرد که به کار خطرناک ورود نکنند. پس چاره چیست؟ پاسخ یک کلمه است:   اشتغال‌زایی. بهترین راه اشتغال‌زایی هم برای این مردمان استفاده از پتانسیل همان منطقه است و چه راهی بهتر از رونق گردشگری. نمونه موفقیت‌آمیزش را هم در ایران داشتیم. عباس برزگر از اهالی روستای بسیار کوچک بزم در شهرستان بوانات استان فارس که نه از منظره‌ای طبیعی بهره‌مند است و نه جاذبه خاص دیگری دارد. اما این جوان از شانسی که شاید برای همه عمر تنها یک بار در خانه هرکسی را بزند به بهترین نحو استفاده کرد. مسافرین گم شده را در خانه‌اش اسکان داد و چندی بعد بدون آن‌که خود بخواهد در غرب معروف شد و مسافرین به سراغش آمدند و او هم باعقل و درایتی که داشت از فرصت طلایی‌اش استفاده کرد و از یک جوان دستفروش تبدیل به یک هتلدار موفق شد. هتلش نیز نه یک مجموعه ساختمانی 5 ستاره است که تنها از 15‌هزار سیاه چادر عشایری تشکیل شده و برای یک‌سال آینده هم از طرف توریست‌های خارجی رزرو شده است تا چند صباحی به ایران بیایند و زندگی بومی مردمان این منطقه را تجربه کنند و در کنارشان کار کنند و غذایشان را بخورند. یک تجربه منحصربه‌فرد برای توریست‌های خوش‌ذوق و قریحه خارجی که مسافرتشان نیز هدفمند است.  
3- آیا نمی‌توان برای سایر مناطق ایران نیز چنین تجربه‌هایی را به مرحله اجرا درآورد. مخصوصا شهری مانند فریدونکنار که از پتانسیل بسیار بسیار بالایی برای انواع توریست‌ها برخوردار است. کدام کار به نتیجه می‌رسد؟ تنها برخورد قهرآمیز یا برخورد قهرآمیز به همراه گذاشتن شیوه دیگری از زندگی پیش پای شکارچیان. آیا یک انسان عاقل پذیرایی از مسافرین و کار در صنعت میلیاردی گردشگری را می‌گذارد و برود تن به خطر دهد و غیرقانونی شکار کند؟ پاسخش معلوم است می‌ماند عزمی که وجود ندارد و مشکل ما هم در همین است... پاسخ آسان است اما دشوار...


تعداد بازدید :  137