طهماسب طلایی | هفته گذشته درباره اهمیت ساختارهای تفکری افراد در موضوع پسانداز صحبت کردیم و قرار شد این نوبت درباره ساختن خانواده مرفه بگوییم. در ابتدا میپرسم که تعریف شما از خانواده مرفه چیست؟ فکر میکنید این موضوع با مقوله خصوصیات فردی افراد خانواده چقدر مرتبط است و چگونه میتوان خانواده مرفه را ایجاد کرد؟تعریف خانواده مرفه برای هر فردی معنایی متفاوت دارد اما در یک تعریف عام میتوان گفت: «خانوادههایی که از نیازهای اولیه خود عبور کرده باشند و به سطحی از رفاه (با توجه به باورهایشان) رسیده باشند» خانواده مرفه نامیده میشوند. پس تا به اینجای کار باز هم بحث خصوصیات شخصی و محیطی اهمیت دارد؛ اینکه سطح تحصیل، میزان ساعت کار، درجه سختی کار، مهارت فردی و علاقهمندی به کار و حرفه چقدر است و چه میزان درآمد ساخته میشود که سطحی از رفاه برای خانواده ایجاد شود. اصل اول را بر این میگذاریم که دستمزد دریافتی خانواده (مجموع شاغلان) با چنین متغیرهایی تعیین شده و این خودمان هستیم که کاشتههایمان را برداشت میکنیم و خانوادهمان را به سمت رفاه یا فقر میبریم. پس ابتدا نگاه کنیم ازچه نوع خانواده و شاغلان در خانواده حرف میزنیم و با کدام داشته میخواهیم مرفه باشیم.پیش از اینکه بخواهید از شرایط محیطی، نابرابریهای اقتصادی و مشکلات دم بزنید باید تأکید کنم که درست میگویید و همه این مسائل قطعا در رفاه عمومی خانوارهای یک جامعه تأثیرگذار هستند؛ اما توجه کنید و از خود بپرسید آیا در نابرابریها هیچ راهی برای بهبود وضع نیست؟این شرطها لازم هستند اما کافی نیستند که بگوییم: مشکلات عمومی وجود دارد پس ما فقیر ماندهایم!بیایید زنجیره موثر در زندگی اقتصادی خانوار را بشناسیم و بدانیم که داشتههایمان بر ما و خانواده ما تأثیر میگذارد و همین هم به نسلهای بعدی خانواده ما میرسد. بپذیریم که ارثهای اقتصادی زیادی به ما میرسد؛ گاهی مال و اموال است و گاهی فرهنگ اقتصادی و نحوه مدیریت اقتصادی. یک پدر و مادر مرفه، قطعا آموزههای اقتصادی خوبی در چنته داشتهاند و در همه دورههای زندگی (فراتر از چند ماه و سال)، نحوه هزینه درآمد خانواده را اصولی پیش بردهاند که فرزندانشان هم آموخته آن فرهنگ شدهاند. به روایت سادهتر، دخل و خرجها در این خانوادهها با هم میخواند و همه اعضای خانواده در مدیریت اقتصاد سهم دارند.یکی از سادهترین نکات در خانوارهای متوسط مرفه (کسانی که با زحمت به جایگاهی رسیدهاند) عبور از اندیشههای قدیمی است. همان اندیشههایی که درآمد را فقط محدود به پدر خانواده میدانست. در گذشته اشتغال در اکثر خانوادههای شهرنشین ایرانی، وظیفه سرپرست خانواده بود و یک نفر کار و درآمد داشت تا بقیه خرج کنند.
هرچند حکم کلی نمیتوان داد اما اکنون همین فرهنگ اقتصادی دچار تغییر شده و خانوارهای جدید ایرانی، با اشتغال همزمان زن و شوهر این اصل را به لرزه انداختهاند ولی درعینحال باز هم، مرد خانواده است که مسئول دخل و خرج شناخته میشود.پس در این قسمت به همین نکته بسنده کنیم که معاش خانواده محدود به کسی که درآمد میسازد نباید وابسته و محدود شود و اقتصاد خانواده باید همچون دیگر کارها جمعی مدیریت شود.
در بخش بعدی این ستون به این خواهیم پرداخت که همکاری اعضای خانواده برای ساختن خانواده مرفه چگونه باشد تا از فقر فاصله بیشتری بگیریم.