شماره ۱۲۱۵ | ۱۳۹۶ دوشنبه ۱۳ شهريور
صفحه را ببند
جایگاه باورهای دینی در زندگی روزمره
به استقبال و بدرقه عزا

دین، از گذشته‌های دور جایگاهی ویژه در باورهای ایرانیان داشته است. اعتقادات دینی و باورهای برآمده از اندیشه دینی و فرازمینی، بخشی مهم از زندگی نه‌تنها ایرانیان که مردمان مشرق‌زمین را در تاریخ شکل می‌داده است. بخشی از جلوه‌های این پدیده، در زندگی روزمره به‌ویژه باورهای توده مردم پدیدار می‌شده است. محمد بهمن‌بیگی، نویسنده و بنیان‌گذار آموزش و پروش عشایری در ایران، خاطره‌ای جذاب در کتاب «اگر قره‌تاج نبود (گوشه‌هایی از خاطرات)» بیان کرده است که اشاره‌هایی به این ویژگی فکری- فرهنگی در میان پاره‌ای ایرانیان دارد: «آقای کریمیان، با آن‌که از مدیرکل‌های معروف کشور بود و چیزی نمانده بود که به معاونت و وزارت هم برسد، مرد باذوق و فهمیده‌ای بود. قصه‌های شیرین در چنته داشت و ازجمله درباره مادرش چنین می‌گفت: «مادرم در سن‌و‌سال پیری بی‌حواس شده بود. همیشه به استقبال و بدرقه ایام عزا و سوگواری می‌رفت. در یکی از اولین شب‌های رمضان به یاد مصیبت‌های ماه محرم افتاد و از من پرسید چند روز به عاشورا مانده است. حساب کردم و گفتم صدوبیست‌وپنج روز، فردای همان شب سوالش را تکرار کرد. گفتم صدوبیست‌وچهار روز. مادرم هر صبح همین که از خواب برمی‌خاست، پیش از آن‌که صبحانه بخورد و چای بنوشد می‌پرسید: پسرم چند روز به عاشورا مانده است؟ این شمارش معکوس و سوال و جواب مکرر آن‌قدر ادامه یافت تا به عاشورا رسیدیم و مادرم دلی از عزا درآورد و قول داد دیگر پرسشی نکند. راضی و خوشحال بودم و خیال می‌کردم که او به هدف رسیده است و من راحت شده‌ام، لیکن صبح روز بعد، فردای عاشورا، همین که چشم از خواب گشود، درست در همان ساعت معین پرسید: پسر جان، چند روز از عاشورا گذشته است؟»


تعداد بازدید :  493