«فرنگیمآبی» پدیدهای در تاریخ معاصر ایران به شمار میآید که بر پایه پارهای دگرگونیهای اجتماعی در 150سال گذشته جامعه ایران پدید آمده است. ایران در روزگار یادشده در پی گسترش پیوندها با جامعه اروپایی، دگرگونیهایی پذیرفت و دستاوردهای آن، پیدایش نسلی از ایرانیان بود که برخلاف سنت جاری جامعه، شیوهای نو در زندگی فردی و اجتماعی پیش گرفته بودند. این پدیده نو، گسترهای بزرگ از پوشش و لباس تا روش معاشرت، سرگرمیها، مدل مو و گفتار را دربرمیگرفت. وضع تازه مخالفتهایی را از سوی سنتگرایان جامعه ایرانی برانگیخت. آنان که به طعنه و کنایه، نسل نو را «فرنگیمآب» مینامیدند، به تلخی و سختی بر آنان میتاختند و زیست فردی و اجتماعیشان را به سخره میگرفتند. متنهایی بسیار بدینترتیب در گستره فرهنگ، تاریخ و ادبیات ایران در اینباره نگاشته شد. آرتور کریستنسن، ایرانشناس و تاریخنگار دانمارکی، در کتاب «طرح مختصری از فرهنگ ایران؛ ایران و ایرانی و تحولات فرهنگی و سیاسی تا قبل از جنگ جهانی دوم» درباره مظاهر تجدد در جامعه ایرانی در دوره پهلوی و تصویرسازی از شخصیتهای فرنگیمآب مینویسد: «سعید نفیسی زبانشناس و رماننویس که در 25 یا 30سال اخیر در پاریس (فرانسه) به بررسیهای زبانشناسی مشغول بود، با تجربههای فراوان خود خوب میتواند کاراکتر یک فرنگیمآب را هم در اروپا و هم در ایران مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. وی در داستانهای کوتاه خود با قلم نیشدار و بعض اوقات بیرحمانه، قیافه این فرنگیمآبها را ترسیم میکند.» کریستنسن درباره نگرشها به این شخصیتهای فرنگیمآب و نوشتههای اندیشمندان ایرانی چنین روایت میکند: «در اینگونه داستانهای کوتاه، خیلی آسان است که نویسنده در مسخرگی اغراق کند و فرنگمآب را، مخصوصا وقتیکه زبان مادری خود را ضایع میکند، بباد طنزگوئی و نیشزنی بگیرد. ولی سعید نفیسی مسخرگی نمیکند و معتقد است که در شرائط فعلی اجتماعی ایران، فقط بیان واقعیت کافی است که انسان را به خنده بیندازد و مسخرگی اضافی لازم نیست. یک سبک مردمپسند دیگر، که گروهی از نویسندگان بکار میبرند، اینست که دو کاراکتر متضاد، مثلا فرنگیمآب و آدم معمولی را مقابل یکدیگر قرار دهند و هر دو را به مسخره بگیرند.»