ناصر ابراهیمی پیشکسوت فوتبال
میخواهم از چیزی به نام اخلاق در ورزش صحبت کنم. این صفت همان چیزی است که در یک دوره زمانی جایگاه اجتماعی افراد را مشخص میکرد. در دورهای که من فوتبال بازی میکردم، امکان نداشت وارد یک اتوبوس شوید و یک فرد جوان، با حضور افراد مسن، به خود اجازه بر زبان آوردن جملات رکیک بدهد، تا چه رسد به اینکه جوان سر حالی روی صندلی بنشیند و یک پیرمرد یا پیرزن سر پا باشد. احترام تا آن حد وجود داشت که اگر کسی در حضور بزرگترها کار خطایی انجام میداد، خودش متوجه میشد و شرمندگیاش را ابراز میکرد.
در آن سالها جوانهایی که وارد ورزش میشدند افرادی تحصیلکرده بودند اما امروز گویی به عقب برگشتهایم. از سواد و تحصیلات در این ورزش خبری نیست. برخی کسانی که در آن روزها فوتبال بازی میکردند، از قضات دادگستری بودند.
تا به حال به این موضوع فکر کردهاید که چرا برخی از اسامی مثل «تختی»، «پرویز دهداری» یا ... تا این حد محبوب میشوند و مورد احترام همه قرار میگیرند؟ همه این اسامی از معلمان اخلاق بودند. آنها زمینه را برای ایجاد یک فضای دوستانه بین ورزشکاران و مردم فراهم میکردند. زمانیکه زیر نظر «امیر عاصفی» یا «پرویز دهداری» فوتبال بازی میکردم، بیش از فکر کردن پیشرفت در فوتبال و رسیدن به شهرت، به حضور زیر نظر آنها فکر میکردم.
آنها برای من معلمان اخلاق و زندگی بودند. با گذر زمان اتفاقی افتاد که باعث ایجاد یک تغییر اساسی در حوزه ورزش شد. پدیدهای در اجتماع ما، ورزش ما و اقتصاد ما وارد شد و هر آنچه داشتیم را تحتتأثیر قرار داد. به نظر شما چرا یک بازیکن فوتبال برای مدیر باشگاهش ارزش و احترام قایل نیست؟ چون بازیکن میماند اما مدیر باشگاه نه. «محمد نوری» درحال حاضر کاپیتان پرسپولیس است و 5سالی است که در این باشگاه فوتبال بازی میکند. او در طول این 7سال 8 مدیرعامل دیده. او میداند، مدیرعامل میرود اما خودش میماند. البته بازیکن مقصر وضع به وجود آمده نیست.
یک ایراد ساختاری باعث به وجود آمدن چنین وضعی شده است. همین مشکل در اجتماع و اقتصاد ما هم وجود دارد و برای بروز سایر مشکلات زمینهسازی میکند.
جریان نابسامانی که وارد تمام شئونات جامعه شده چیست؟ آیا بروز چنین رفتارهایی به اختلافنظر بین افراد مربوط میشود؟ نه. مدیریت ضعیف ما را دچار چنین وضعی کرده است. مدیریتی که نمیتواند جواب سوالاتم را بدهد پس مرا به جای دیگری میفرستند تا پیگیری کارهایم را دنبال کنم. این سیکل ادامه پیدا میکند. سرانجامی هم برایش متصور نیست. در روزهای اولیه انقلاب، خیابانها شلوغ بود. اما همه با 22 نفر به موقع سر تمرین تیم حاضر میشدیم و فعالیتهای اجتماعی خود را پیگیری میکردیم. امروز با هر کسی صحبت میکنی از مشکلات مالیاش میگوید.
سالهای بازیگری من با درآمد ماهی 1000تومان همراه بود. نه خودرو داشتم و نه وضع اقتصادیم بسامان بود. با تمام آن مشکلات وظیفهای که به گردنم بود را فراموش نمیکردم و بهانهگیری در کارم نبود.
سوال اینجاست که آیا بیثباتی موجود از خارج کشور آمده یا خودمان به آن دامن زدیم؟ فوتبالیستهای امروزی در مقایسه با ما هم امکانات بیشتری دارند و هم موقعیتهای بهتری به لحاظ اقتصادی پیشرویشان قرار دارد، اما چه چیزی باعث میشود تا ساعت 2 نیمه شب بیدار بمانند و به سمت دخانیات بروند؟ زمان بازیگری ما هواپیمایی در کار نبود. یعنی باشگاه امکان فراهم کردنش را نداشت.
تمام مسافرتهایمان با اتوبوس انجام میشد. ممکن بود 3 ماه برای رفتن به یک سفر خارجی زمان صرف شود. خانه و زندگی خود را به بزرگان محل که از زورخانهداران خوشنام بودند میسپردم و با اطمینان خاطر، به سفر میرفتم. اما شما امروز جرأت دارید خودروتان را حتی اگر جلوی چشمانتان باشد قفل نکنید؟ البته که نه. امروز برخی از ما با خیال راحت نمیتوانیم خانواده خود را رها کنیم تا مثلا برای خرید به خیابان بروند. تیمملی فوتبال 12سال دست مرحوم «دهداری» بود. در طول این مدت حتی یک اتفاق یا اختلاف کوچک ایجاد نشد. دلیلش چه بود؟ او انسان بود، اخلاقمدار بود و پول حرف اول و آخرش نبود. امروز تیمملی امید به اینچئون میرود. این بازیکنان نه معروف شدهاند و نه کسی آنها را میشناسد پس چگونه میتوانند چنین افتضاحی به بار بیاورند؟ ورزش سر جای خودش نیست.
من ازجمله افرادی بودم که سالها پیش اتفاقات امروز فوتبال ایران را پیشبینی کردم. خانهنشینی من اهمیت ندارد، مهم این است که درست کار کردهام و نان حلال برای خانواده آوردم. مهم این است که درست کار کردهام و حق کسی را نخوردم. امروز خیلی از مدیران و مربیان فوتبال ایران «پول به شرط چاقو»
درمیآورند.