شماره ۱۱۹۶ | يکشنبه 22 مرداد 1396
صفحه را ببند
بن بست

|  شهاب نبوی |   بعد از مدت‌ها که تا اینجاها زیر قرض بودم، تونستم بدهی‌هامو بدم. از فرداش که دیگه دغدغه بدبختی و طلبکار رو نداشتم، همش به این فکر می‌کردم که اگه به حیوونا از بچگی یاد نمی‌دادند که شیر سلطان جنگله، خودشون کیو به عنوان سلطان جنگل انتخاب می‌کردند؟ اصلا چرا گاومیش با اون هیکل نکره‌اش، نباید سلطان جنگل باشه؟ یا چرا این همه تبلیغ منفی علیه لاشخور می‌شه و حقوق حیوانیش رعایت نمی‌شه؟ اگه شایسته سالاری حاکم بود، گورخر با اون تیپش باید می‌شد مسئول ورزش حیوانات. راستی کی گفته شیر قویتره؟ تا حالا شیر جرأت کرده با پلنگ یا فیل سرشاخ بشه تا عیارش مشخص بشه؟ شیر اگه شیر بود، نمی‌شست تو خونه زنش بره براش غذا بیاره. زرافه رو بگو طفلکی؛ اگه از بچگی استعدادهاش رو پرورش می‌دادند، الان جای این‌که وایسه از اون بالا لونه بقیه رو دید بزنه، برای خودش مایکل جردنی بود... خلاصه نداشتن غم نون باعث شده بود، این‌جور فکرها بیاد سراغم. سریع رفتم چندتا چک بی‌محل کشیدم، طلبکارها بریزند سرم، از دست این فکرای ناجور راحت شم.

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهد شد.

تعداد بازدید :  629