در حكم تنفيذ رياستجمهوري آقاي روحاني از سوي مقام معظم رهبري به سه توصيه اشاره شده است؛ اين سه توصيه به اين شكل صورتبندي شدهاند:
«اول؛ پرداختن به مشکلات مردم است. پرداختن به مسائل داخلی، مشکلات مردم، مسأله معیشت و اقتصاد که این دو را باید به نقطه قابل قبولی در طول این چهار سال برسانید.
دوم؛ تعامل گسترده با دنیاست. این درست نقطه مقابل آن چیزی است که دشمنان ما و سلطهگران عالم دنبالش هستند. ما میتوانیم با دنیا ارتباطات وسیع و گستردهای داشته باشیم، هم به ملتها و دولتهای دیگر کمک کنیم، هم از کمک آنها بهرهمند بشویم.
سوم؛ در برابر هر سلطهطلبی با صلابت و قدرت ظاهر بشوید. آن سلطهطلب هر که میخواهد باشد، امروز از همه متجاوزتر و وقیحتر رژیم ایالات متحده آمریکاست، در مقابل اینها با صلابت، با قدرت، با پشتوانه اقتدار ملی و کمک این مردم میتوانید از ترفندهای آنها جلوگیری و آن را دفع کنید.»
واقعيت اين است كه بهظاهر اين سه توصيه جدا از يكديگر هستند و سه موضوع یا مفهوم جدايي را به ذهن متبادر ميكنند؛ ولي واقعيت اين است كه اين سه توصيه اجزاي يك توصيه كلانتر هستند كه به سه جزء تفكيك شدهاند. آنها مثل میز سه پايهاي ميمانند كه اگر هر كدامشان ناديده گرفته شود، سه پايه سقوط ميكند. هنگامي كه به كسي توصيه شود كه ورزش كن و درس بخوان و ادب را هم رعايت كن، اين سه توصيه از يكديگر مستقل هستند، يك نفر ميتواند ورزش كند و آن دو ديگر را رعايت نكند. كسي ميتواند درس بخواند و ورزش كند، ولي ادب را ناديده بگيرد؛ در هر حال اين سه توصيه مستقل از يكديگر هستند. در حالی که سه توصيه مقام معظم رهبري از اين نوع نيست، آنها در حقيقت يك توصيه هستند؛ چرا؟ هنگامي كه سخن از تعامل سازنده با جهان خارج ميكنيم، در درجه اول نوعي برابري حقوقي را ميپذيريم. تعامل سازنده كشورها با يكديگر معادل تفاهم و همكاري متقابل و احترام به حقوق يكديگر است؛ در غیر این صورت اگر قرار باشد كه سلطه و زورگويي ديگران پذيرفته شود، تعامل سازنده منتفي ميشود. بنابراين ركن اساسي براي تحقق توصيه دوم اين است كه توصيه سوم كه استقامت در برابر زورگويي كشورهاي ديگر است، بهعنوان يك اصل پذيرفته شود. تعامل با ساير كشورها معطوف به تحقق و تأمين منافع ملي است؛ در حالي كه پذيرش زورگويي نافي اين هدف است. به علاوه ايستادگي در برابر زورگويي ديگران نيز مستلزم تعامل با كشورهاي جهان است تا از طريق اين ارتباطات و کسب حمايتها بتوان در برابر زورگوها جبهه بزرگتري را تشكيل داد؛ زيرا كشورهاي زورگو تعدادشان اندك است و هنگامي كه ببينند براي اهداف خود تنها شدهاند، منفعل ميشوند. نمونه روشن آن نحوه مواجهه جهان بويژه كشورهاي اروپايي با سياستهاي ايالات متحده عليه ايران است. در دولت گذشته که تعامل مثبتی با جهان وجود نداشت، اروپاییها در برابر ایران همسو با يكديگر و همه حامي ايالات متحده بودند و اكنون در برابر آن هستند و اقدامات آمريكا را تأييد نميكنند؛ زيرا ايران توانسته از طريق تعامل سازنده با جهان سياستهاي ضد ايراني و ايرانهراسي را به حاشيه ببرد. بنابراين با تعامل سازنده با جهان ميتوان در برابر زورگويي مقاومت كرد و لازمه تعامل نيز اين مقاومت است.
ولي تحقق و عمل به هر دو توصيه دوم و سوم مستلزم وجود جامعهاي به لحاظ اقتصادي قوي با مردمي بهرهمند از اين اقتصاد یعنی توصیه اول است. تعامل ميان كشورها براساس اخلاقيات و معنويات صورت نميگيرد، بلكه براساس قدرت و منافع شكل ميگيرد. اگر بخواهيم در برابر زورگويان مقاومت كنيم، مستلزم داشتن قدرت هستیم و از میان مولفههای قدرت، قدرت اقتصادي مهمترين است. قدرت سياسي و نظامي نيز به نحوي متأثر از قدرت اقتصادي هستند. مردم فقير و گرسنه و بيكار چگونه ميتوانند در برابر زورگويي ديگران مقاومت كنند؟ چه كشوري حاضر است كه با آنان تعامل سازنده مبتني بر منافع متقابل داشته باشد؟ بنابراين هر دو هدف و توصيه دوم و سوم مستلزم تحقق ميزاني از توصيه اول است. همچنين تحقق توصيه اول نيز مستلزم داشتن روابط سازنده با جهان است. امروز جهان كوچكتر از آن است كه يك كشور بتواند مرزهاي خود را با ديوارهاي آهنين بسته نگه دارد و در عينحال رشد اقتصادی را تجربه كند و قدرتمند شود. گسترش ارتباطات علمي، فناوري، نيروي انساني، گردش سرمايه و صادرات و واردات كالا و خدمات با جهان يك اصل بديهي و پذيرفتهشده تلقي ميشود كه در غياب این روابط، براي زندگي باید به غارهاي انسانهاي اوليه پناه برد! بنابراين ملاحظه ميشود كه اينها سه توصيه جداگانه و مستقل از يكديگر نيستند، هر سه وابسته به يكديگر و مكمل يكديگرند. حتي ميتوان گفت هيچكدام بر ديگري تقدم ماهوي ندارند و عمليشدن هر كدام به اندازهاي قابل تصور است كه در دو توصيه ديگر پيشرفت حاصل شود.