شماره ۱۱۸۹ | ۱۳۹۶ شنبه ۱۴ مرداد
صفحه را ببند
زهرا فخرآبادی، داوطلب هلال از کار و زندگی خود به «شهروند» می‌گوید
کمک بدون چشمداشت
بانوان پا به پای آقایان در هلال‌احمر فعالیت می‌کنند

محمدعلی دهقان منشادی | بیست‌ویک ساله و دانشجوی رشته معماری دانشکده فنی حضرت رقیه شهرستان یزد است. از خیر و برکات عضویت و خدمت در جمعیت هلال‌احمر می‌گوید؛ از این‌که نجات جان برادرش، ایمان، را مدیون هلال می‌داند. زهرا فخرآبادی در ادامه با «شهروند» همراه شده و از کار و زندگی‌اش گفته است.
  نقطه اتصال شما با هلال چگونه آغاز شد؟
در ابتدا به دلیل علاقه‌ای که به آموزش کمک‌های اولیه داشتم به یکی از مراکز آموزشی آزاد برای گذراندن دوره‌های آموزش مراجعه کردم و به دلیل علاقه یک جعبه کمک‌های اولیه برای خانه‌مان با تمام وسایل تهیه کردم. مدتی بعد حادثه‌ای در خانواده‌ام پیش آمد. یکی از اقوام در خانه ما هنگام بازی با برادرم پاهایش آسیب دید و من با بهره‌گیری از آموزش‌ها و وسایل کمک‌های اولیه توانستم از خونریزی شدید پای همبازی برادرم جلوگیری کنم. بعد از این حادثه به فکر گذراندن دوره‌های تخصصی افتادم. از یکی از دوستانم شنیده بودم که هلال‌احمر دوره عمومی و تخصصی را برگزار می‌کند. به همین دلیل فعالیتم را در هلال‌احمر شروع کردم.
  انگیزه شما از فعالیت در هلال‌احمر چیست؟
فراگیری آموزش‌های عمومی و تخصصی به منظور کمک به همنوعان و همشهریانم را از مهمترین انگیزه‌های فعالیت در جمعیت می‌دانم و البته خوشرویی و خوش‌مشربی پرسنل جمعیت هلال‌احمر شهرستان یزد را نیز از مهمترین عوامل ایجاد انگیزه در خود می‌دانم.
  درباره فعالیت بانوان در حوزه‌های مختلف جمعیت بگویید.
بانوان هم نیز پا به پای آقایان در هلال‌احمر فعالیت می‌کنند، آموزش می‌بینند، آموزش می‌دهند و در راه رسیدن به اهداف و اصول جمعیت همپای هم تلاش می‌کنند. اما به ‌نظر من به دلیل کمبود پایگاه امدادونجات بانوان در سراسر کشور می‌توان در رابطه با مربیگری، حمایت روانی و طرح‌هایی همچون خادم که نخستین تجربه آموزشی من هم بود روی بانوان سرمایه‌گذاری اساسی کرد. بانوان به دلیل دقت بالایی که دارند به‌ نظرم در بحث آموزش جایگاه ویژه‌ای دارند اما ناگفته نماند، تجربه هم یکی از خصوصیت‌های مهم مربیان است که آقایان بیشتر از آن برخوردارند.
  به‌عنوان امدادگر انتظار شما از مسئولان هلال‌احمر چیست؟
تخصصی‌تر شدن دوره‌ها و حرکت به سمت عملی‌شدن کلاس‌ها و همچنین کارآموزی دوره‌هایی همچون پیش‌بیمارستانی از درخواست‌های من از مسئولان است. با توجه به رشته  تحصیلی‌ام که فنی است، شخصا با کارآموزی سر و کار داشته‌ام. کارآموزی یکی از مهمترین عوامل آموزشی است که در رشته‌های مختلفی کاربرد دارد، لذا اگر دوره‌های آموزشی هلال‌احمر هم رنگ و بوی کارآموزی به خود بگیرد خیلی بهتر می‌شود.
  از تاثیرگذارترین درسی که در طول مدت فعالیت خود در هلال‌احمر آموزش دیده‌اید، بگویید.
کمک به دیگران بدون هیچ چشمداشتی از بزرگترین درس‌های زندگی‌ام است که از جمعیت یاد گرفته‌ام که باعث خیر و برکت‌های زیادی در زندگی‌ام شده است و این درس یکی از جاذبه‌های هلال‌احمر است و همچنین بیشتر شدن احساس مسئولیت نسبت به مشکلات دیگران که بعضا عضو خانواده ما نیستند در بین دروس معنوی هلال‌احمر از همه سر‌تر است. هلال‌احمر را می‌توان دانشگاهی نام نهاد که دانشجویانش سرلوحه کار خود را کمک به هموطنان قرار داده‌اند، اطمینان و آرامش خانواده‌ها در جای‌جای میهن عزیزمان ایران هدفشان است، رضای خدا از همه چیز برایشان مهمتر است، عشق به جانفشانی دارند و اینها همه از خیر و برکتی که زندگی‌شان را فرا گرفته است، سرچشمه می‌گیرد.
  تا‌به‌حال چه فعالیت‌هایی در هلال‌احمر داشته‌اید؟
من با گذراندن دوره‌هایی از قبیل عمومی کمک‌های اولیه، مهارت‌های داوطلبی، عمومی امدادونجات، پیش‌بیمارستانی و اسکان اضطراری تقریبا در تمامی فعالیت‌های سازمان جوانان و امدادونجات به‌عنوان یک داوطلب و جدید‌ترین طرح جامع که طرح خادم است پا به پای دیگر اعضای هلال‌احمر در مسیر عشق و خدمت قدم برداشته‌ام.
  به‌عنوان تسهیل‌گر طرح خادم، در مورد جمله «طرح خادم مسیر تحقق شعار هر خانواده یک امدادگر» نظرتان را بگویید.
طرح خادم یا همان خانواده آماده در مخاطرات را می‌توان جامع‌ترین طرح در آموزش جمعیت برای مقابله با بحران‌ها قلمداد کرد. طرح جامع خادم در میان خانواده‌ها بسیار به پیشرفت آگاهی عموم مردم در رابطه با مقابله با بلایای طبیعی و غیرطبیعی و همچنین آشنایی با فعالیت جمعیت کمک خواهد کرد. همه ما تسهیل‌گران به‌عنوان مجری طرح خادم باید در تحقق این هدف والا تلاش کنیم. چرا که اگر در هر خانواده حداقل یک‌نفر با کمک‌های اولیه آشنا باشد قطعا میزان آسیب‌پذیری خانواده‌ها کاهش می‌یابد. همان ارتباطی که بین خانواده‌ها و هلال‌احمر از مسیر این طرح ایجاد می‌شود خود می‌تواند علاقه‌ای جهت آموزش مباحث امدادی در خانواده‌ها ایجاد کند که این ارتباط، نقطه آغاز تحقق شعار هر خانواده یک امدادگر است.
  برخورد و نظر مردم درباره اجرای این طرح چگونه است؟
در مرحله نخست اجرای طرح به دلیل عدم آگاهی خانواده‌ها، با این طرح حاضر به همکاری نبودند، اما درحال‌حاضر به دلیل تبلیغ گسترده این طرح از طریق رسانه‌های جمعی و فضای مجازی با برخورد خوبی از مردم مواجه و شاهد همکاری بیشتری از طرف مردم هستیم و نهایتا از حضور ما احساس آرامش به آنها دست می‌دهد . بعضی از افراد که با جمعیت آشنایی زیادی ندارند، طرح خادم برایشان یک معرفی‌نامه از  جمعیت است.
  پیشنهاد شما برای ارتقای سطح خدمات و کیفی‌تر شدن طرح خادم چیست؟
بهره‌گیری از تمام سازمان‌های درگیر در امر مقابله با بلایا می‌تواند قدم مهمی در رابطه با اجرای طرح خادم باشد. ترغیب خانواده در جهت شرکت کردن در دوره‌های آموزشی هلال‌احمر یکی دیگر از مهمترین عوامل در جهت ارتقای سطح خدمات و کیفی‌تر شدن طرح است.
  فعالیت‌هایی که در هلال‌احمر داشته‌اید چه تاثیری در زندگی شخصی‌تان گذاشته است؟
یکی از اتفاقات ناگواری که برای برادر 11ساله‌ام، ایمان، افتاد را توانستم با بهره‌گیری از آموزش‌ها ختم به خیر کنم. موقع ناهار بود که ناگهان تکه‌ای از گوشت در گلوی برادرم گیر کرد و در حدی بود که چهره برادرم کاملا تیره شد. هر چه اعضای خانواده‌ام به پشت او زدند بی‌فایده بود. هنگامی که من دانشگاه بودم به خانه آمدم و با این حادثه مواجه شدم. سریع با اجرای مانور‌هایملیخ جان برادرم ایمان را از مرگ حتمی نجات دادم.
  از روزهای تلخ و شیرین همکاری با جمعیت بگویید.
سعی کردم خاطرات تلخ را فراموش کنم. از طرف دیگر خاطرات شیرین را در ذهنم برجسته کردم. اما یک خاطره از همه آن خاطرات شیرین، شیرین‌تر بود. برای انجام مانور زلزله به مدرسه نشاط شهر یزد رفتیم. لازم به ذکر است که مدرسه نشاط، یک مدرسه برای کودکان با بیماری‌های خاص بود، اما حافظه آنها عالی بود البته حافظه تصویری‌شان، یعنی چیزی که به آنها توضیح می‌دادیم متوجه نمی‌شدند اما هر چه را عملا انجام می‌دادیم خیلی زود یاد می‌گرفتند. ناگهان زمانی ‌که داشتم به بچه‌ها آموزش می‌دادم یکی از کودکان برایش حادثه‌ای پیش آمد و دستش دچار خراش ناچیزی شد و شروع کرد به خون آمدن. از چهره‌اش معلوم بود خیلی ترسیده است. دوان‌دوان به سمت من آمد و شروع کرد به گریه کردن. سریع دست‌هایش را با یک چسب زخم پانسمان کردم. آرامشی که بعد از پانسمان دست‌های کوچکش در چهره‌اش نمایان شد، هیچ موقع فراموش نمی‌کنم.


تعداد بازدید :  472