سُمیرا زمانی| انسانها موارد زیادی را در زندگی تجربه میکنند، هر روز ممکن است مجبور باشند از چیزی دست بکشند یا در مقابل تجربه جدیدی را آغاز کنند، در این بین تغییر همیشه با یک وسواس و ترس همراه است؛ این تغییر زمانی که قرار است طیف وسیعی را در نظر بگیرد، حتی دشوارتر هم به نظر میرسد؛ تغییر یک رفتار اجتماعی در یک جامعه بزرگ برنامهریزی درست و بلندمدت نیاز دارد با یک مدیریت قوی و البته همراهی افرادی که درگیر این تغییر خواهند بود. با این حال نباید این را فراموش کرد که همگی محتاج تغییر نگرش در بسیاری موارد هستیم و چه بهتر اگر بتوانیم این تغییر نگرش را با این راه انجام دهیم که رفتارهای جامعه شکل داوطلبانه بگیرند. در گزارشی به بررسی مواردی که میتوان برای این امر در نظر گرفت پرداختهایم، یادداشتی از مجید ابهری، آسیبشناس و متخصص علوم رفتاری، گفتوگویی کوتاه با طیب طاهرزاده، معاون پژوهش و آموزش جمعیت هلالاحمر استان فارس و مقالهای از لِس رابینسون که هفتگام برای تغيير رفتار اجتماعی را شرح میدهد که در زیر میخوانید.
ترویج یک رفتار اجتماعی بسیار سادهتر از تغییر رفتاری است که شکل گرفته است و سالهاست مردم دارند براساس آن رفتار میکنند، برای تغییر یک رفتار ناشایست قبل از هر چیز باید به رفتاری جایگزین برای آن فکر کرد و سپس رفتار ناشایستی که وجود داشته است را پاک کرد. این رفتار جدید نیازمند الگو است. تغییر نگرش، ساختار یا یک رفتار نیاز به یک پشتوانه دارد و اینجاست که میتوان با تکیه بر رفتارهای داوطلبانه، خیرخواهانه و انساندوستانه الگوی جدید را ساخت. مواردی که قطعا در ساخت رفتار جدید موفق عمل خواهند کرد. جوانان میتوانند بهعنوان یک جامعه هدف برای انجام چنین تغییری باشند و پتانسیلی که از این قشر در جمعیت هلالاحمر وجود دارد، بسیار کارآمد خواهد بود. در جمعیت هلالاحمر ایران، یکمیلیون جوان داوطلب داریم اگر همه این یکمیلیون جوان داوطلب دوستان، برادران و خواهران خود را بیاورند، چه خواهد شد؟ این کار سبب میشود این تعداد حتی به دو یا سه برابر برسد. در عین حال اینکه نقش وسایل ارتباط جمعی در ایجاد تغییرات اجتماعی را نمیتوان نادیده گرفت. رسانهها میتوانند سبب افزایش آگاهی عمومی شوند و با برجسته ساختن موضوعات مختلف سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی افکار عمومی را مهندسی کنند. نظریات مختلفی در زمینه تأثیر رسانهها بر مخاطبان مطرح شده است. در این میان اما نظریه برجستهسازی شاید بهترین تصویر را از میزان نفوذ این ابزارهای قدرتمند ارتباطاتی و اطلاعاتی به دست دهد. این نظریه میگوید رسانهها نمیتوانند به مخاطبان خود بگویند چگونه بیندیشند اما میتوانند به آنها بگویند به چه بیندیشند و اندیشه بیشک سرآغاز تغییر نگرش، باور و رفتار است. البته اینکه بر این باور باشیم که به محض آگاهسازی جامعه از رفتارهای غلط به راحتی از این رفتارها دست خواهند کشید و براساس الگویی كه به آنها میدهیم، عمل خواهند کرد، اشتباه است. باید مخاطبان را از دلیل اشتباهدانستن رفتارشان آگاه کنیم و روشی که برای اصلاح رفتار در نظر گرفتهایم و سپس اشتیاق و انگیزه لازم برای این تغییر رفتار را در آنها ایجاد کرد.