پولاد امین – شهروند| بعد از اظهارنظر معاون سیمای صداوسیما درباره آمار هشتاد و چند درصدی رضایت مردم از برنامههای تلویزیون، جدیدترین گفتههای این مدیر باسابقه در مقایسه سریال شهرزاد با سریالهای جدید تلویزیون به بهترین وجهی میتواند نشان دهد که چرا اوضاعی چنین بر تلویزیون حاکم است.
مرتضی میرباقری که انصافا در تمام این سالها جزو معدود مدیرانی بوده که میشود به سهولت تأثیر مثبت حضورش را در کلیت تولیدات رسانهاش ردیابی کرد، روز گذشته در گفتوگویی با ایسنا درباره دو سریال شهرزاد و عاشقانه گفت که این دو سریال در قبال دهها سریال دیگر تلویزیون، چیزی محسوب نمیشوند.
مشکل بزرگ اظهارنظرهایی از این جنس این است كه مشخص نمیشود شهرزاد اگر چه کیفیتی میداشت، چیزی میشد و البته مشخص نمیشود که آن چیز چیست که سریالهای تلویزیون هستند و شهرزاد و عاشقانه نیستند.
مرتضی میرباقری در نگاه مقایسهایاش این گونه ادامه داده بود: این دو سریال در قبال دهها سریال دیگر چیزی محسوب نمیشوند. شما اینگونه باید حساب کنید که هنرمندان ایران در حال حاضر کجا بیشتر فعال هستند. هنرمندان کجا فعالیت میکنند. مشخص است که اکثر هنرمندان برای تلویزیون کار میکنند. شما حساب کنید یک سریال در تلویزیون ۵۰درصد بیننده دارد؛ یعنی حدود ۳۰ الی ۴۰میلیون مخاطب را با خود همراه میکند. به ما بگویند سریالهای شبکه نمایش خانگی چندمیلیون مخاطب داشتهاند؛ شاید بتوان گفت حداکثر دو- سه میلیون مخاطب.فراموش نکردهایم گفتههای معاونت سیما را که همین چند روز پیش عنوان کرده بود طبق نظرسنجیها ۸۷درصد از مردم مخاطب تلویزیون جمهوری اسلامی ایران هستند و حدود ۱۲درصد شبکههای ماهوارهای را دنبال میکنند. گفتههای میرباقری در این زمینهها حتی از نظر ظاهری نیز نمیتواند شنونده را اقناع کند. نگاهی گذرا به اوضاع اجتماعی و درجه نفوذ و فراگیری کاراکترهای سریالهای ترکی در صحبتهای روزمره مردم نشان از این دارد که بینندگان ماهواره بارها و بارها بیشتر از 12درصد ادعاشده است؛ و به همین نسبت هم میتوان در آمار ۸۷ درصدی بینندگان تلویزیون تشکیک کرد. درباره میزان نفوذ اجتماعی سریالها البته مرور اسامی سریالها نیز کفایت میکند و نیازی به تحلیل عمیق اجتماعی یا آمارگیری و نظرسنجی هم نیست.
فراموش نکردهایم روزهای جنگ و آتش و دود دهه شصت را که تلویزیون با سریالهایش اوضاعی رویایی داشت. اگر چه آن زمان به این دلیل که نه خبری از ماهواره بود و نه اینترنت و به دلیل ممنوعیت ویدیو نیز تلویزیون تنها رسانه در اختیار مردم برای وقتگذرانی و سرگرمی بود، اما به هر حال مرور اسامی سریالهای اغلب تاریخی آن روزگاران چون کوچک جنگلی، مدرس، امیرکبیر و البته شاهکارهایی مثل هزاردستان و سربداران برای رسیدن به این نتیجه که آن روزها تلویزیون چه جایگاه بیبدیلی در خانهها داشت، کفایت میکند. در دهه هفتاد وضع و حال جامعه عوض شد و به تبع آن در تلویزیون نیز این تغییر را دیدیم و کمکم از سریالهای جنگی و تاریخی به سریالهای آپارتمانی و خانوادگی چون خانه سبز، در پناه تو، همسران و آپارتمان رسیدیم که کتمان نمیشود کرد زمان پخششان خیابانها خلوت میشد و جنبندهای در کوی و برزن به چشم نمیخورد و جالب اینکه سریالهای کمتر موفقی چون داستان یک شهر، هتل، آژانس دوستی و... هم در قیاس با سریالهای امروز تماشاگرانی به مراتب بیشتر و پیگیرتر داشتند. اینها البته علاوه بر سریالهای ماندگاری چون امام علی(ع) و روزی روزگاری بودند که موجی بزرگ را در اجتماع سامان داده بودند. در دهه هشتاد نیز رویکرد اجتماعی سریالسازان بود که در کارهایی چون پس از باران، پلیس جوان، شب دهم، زیر تیغ، روزگار قریب، تب سرد، یوسف پیامبر و البته کلی سریال طنز ساخته مهران مدیری و رفقا بار سنگین حفظ جذابیت تلویزیون برای مخاطبان را بر دوش داشتند و درمجموع هم راضیکننده و موفق بودند.
اما نگاهی به دهه نود نشان میدهد که تلویزیون گام به گام و سال به سال از جایگاهی که داشت، دور افتاده است. در این 6 سال اخیر اگر نمونههای مختلفی مثل ساختمان پزشکان، مسافران و مختارنامه را کنار بگذاریم، نمیشود کتمان کرد که بقیه سریالهای این سالها در بهترین شکل آثار متوسطی هستند که مردم حتی در به یادآوردن نام آنها نیز مشکل دارند. اصلا و اساسا موفقیت شبکهای چون آیفیلم که بیشک در قیاس با شبکههای دیگر، این روزها تعداد تماشاگران بیشتری دارد، جز این فترت و رکودی که بر تلویزیون حاکم است، دلیل دیگری ندارد. تماشاگران تلویزیون، کسانی که چاره دیگری جز تماشای تلویزیون ندارند، ترجیح میدهند وقتشان را در این شبکه با دیدن سریالهای قدیمیتر تلف کنند؛ تا تماشای سریالهای جدید که جز سردرد از بابت حقنهکردن فضایل نویسنده واژهپرداز و کارگردان خودنمایش عایدی دیگری ندارند. آیفیلم حداقل کاری که میکند زندهکردن خاطره روزهای خوشتر گذشته است؛ و به همین دلیل هم رقابت را از مدعیان امروز به سهولت برنده میشود.
همین چند روز اخیر نتیجه نظرسنجی از 10 کارگردان سینما که افراد معتبری نیز میانشان وجود دارند، درباره سریال شهرزاد منتشر شده است که تقریبا تمام این کارگردانها شهرزاد را گامها بالاتر از استانداردهای تلویزیون قلمداد کردهاند؛ و همزمان با آن خانم نفیسه روشن بهعنوان یکی از پرکارترین بازیگران از مافیای حاکم بر تلویزیون نالیده، از سر هم بندیکردن سریالسازان به نام صرفهجویی گفته و از نقشفروشی سریالسازان گلایه کرده است. سه عاملی که مهمترین عوامل در افت کیفی یک سریال میتوانند باشند؛ البته در کنار عواملی چون فضای بسته و ممیزیهای سرشار و نیز روابط حاکم در انتخاب نویسنده و کارگردانهای سریالهای تلویزیونی که باعث میشود سناریستی که سالهای سال است کار متوسطی نیز ارایه نداده در هر فصل نمایشی سریالی روی آنتن داشته باشد و نویسنده و کارگردانی دیگر که دهها جایزه ریز و درشت در کارنامه دارد، هشت سال در ساخت تلهفیلمی کمهزینه هم برای تلویزیون ناکام مانده؛ چه رسد به سریالی که بتواند تواناییهایش را نشان دهد.
شاید صحبتهای منتقد و روزنامهنگار کهنهکار، شاهین امین، در ترسیم تصویری درست از تلویزیون امروز مخاطبان را یاری کند؛ جایی که میگوید: افراد باسواد و بادانش وقتی برنامهای تولید میکنند، با دانش جلو میروند و مفید هستند. متأسفم که تعداد این دست برنامهسازان در سازمان صداوسیما بسیار کم است و شاید در حال حاضر تعدادشان به تعداد انگشتان دو دست هم نرسد. در این شرایط بودجه سازمان صرف برنامههای بیمحتوا و ساعت پرکن میشود و فقط به درد دنیای تولیدکنندگان آنها میخورد و بس؛ دلیل وضع و حال این رسانه در این روزها همین است.
تفاوتهای فاحش میان آمارهای رسمی و غیررسمی از علاقه مردم به سریالهای تلویزیونی
کمی واقعبینتر باشیم
رضا نامجو - شهروند| یکی از کانالهای فعال در تلگرام که اتفاقا ازجمله کانالهای پربازدید خبری هم به حساب میآید، هفته گذشته گزارشی منتشر کرد که دامنه مطالعاتی 37هزار نفری داشت. گزارش منتشرشده که حاصل پرسش از این 37هزار نفر بود، نشان میداد 70درصد از جامعه آماری اعلامشده اصلا تلویزیون نمیدیدند؛ 11درصد کمتر از 2 ساعت تماشاگر رسانه ملی بودند و 19درصد از افراد هم بیش از 3 ساعت در روز پای برنامههای تولیدشده در تلویزیون مینشستند.
مسأله وقتی جالب میشود که به آمارهای اعلامشده از سوی مسئولان صداوسیما هم نگاه دوباره بیندازیم. سوای آمارهایی که در هفته گذشته منتشر میشد و نشان میداد 80درصد مردم ایران مخاطب تولیدات صداوسیما هستند، روز گذشته هم آمار جالبی از علاقه مردم به سریالهای تلویزیونی اعلام کرد که بر اين اساس تولیدات رسانه ملی در حوزه سریال حدود 50میلیون نفر مخاطب دارند. معاون سیما به مقایسه جالبی درباره استقبال مخاطبان از سریالهای تولیدشده در شبکه نمایش خانگی همچون شهرزاد و عاشقانه دست زده بود: این سریالها نهایتا بین 2 تا 3میلیون نفر مخاطب دارند.
از آمارهای عجیبوغریب هفته گذشته و روز گذشته مسئولان رسانه ملی که بگذریم، نگاهی گذرا به نظرات مردم درباره سریالهای تلویزیونی و استقبال آنها از دو سریال شهرزاد و عاشقانه که اخیرا گوی سبقت را از بقیه تولیدات این رسانه ربودهاند، نشان میدهد خیلی نمیتوان روی حرفهای میرباقری حساب جدی باز کرد.
روز گذشته برای پرسش درباره میزان استقبال مردم از برخی از کسانی که در یکی از پارکهای تهران نشسته بودند، سوال کردیم. در میان آنها زنان خانهداری بودند که فرزندشان را به پارک آورده بودند تا بازی کند. یکی از همین خانمها با مقایسه تولیدات سالهای اخیر تلویزیون و شبکه نمایش خانگی گفت: من مدتهاست سریالهای جدید تلویزیونی را نگاه نمیکنم؛ البته مخاطب شبکهآی فیلم هستم و از دیدن بعضی از سریالهای قدیمی بدم نمیآید.
مریم زن 35ساله خانهدار که مدرک تحصیلیاش دیپلم بود، در پایان گفت: الان ترجیح میدهم شهرزاد را ببینم چون هم قصهاش جذاب است و هم هر وقت بخواهم و فرصت داشته باشم میتوانم تماشایش کنم.
مرد دیگری که روزنامهای در دست داشت هم گزینه خوبی برای مطرحکردن این پرسش به نظر میرسید. به نظر میآمد منتظر آمدن دوست یا همکاری است و فرصتی هم برای گپزدن دارد. صحبت که آغاز شد از این گفت که حسابدار یکی از شرکتهای خصوصی است و فوقلیسانس حسابداری را در یکی از دانشگاههای غیردولتی گرفته است. 13سالی از آغاز به کارش میگذرد و حالا بهعنوان مدیر یکی از بخشهای شرکتی که در آن مشغول به کار بود، فرصت چندانی برای دیدن سریال ندارد. با وجود این او یکی از تعقیبکنندگان سریال شهرزاد بود و میگفت از تماشای عاشقانه پشيمان است: «من خیلی تلویزیون نمیبینم. سوای اینکه سطح سریالها در مقایسه با یکی دو دهه گذشته، افت بسیاری داشته فرصتش را هم ندارم؛ اما تماشای فصل اول سریال شهرزاد برایم خاطره خوشی بود. خوشبختانه عرضه این سریال به خوبی در همه دکهها و سوپرمارکتها صورت گرفت و باعث شد هر هفته یکی از خریداران قسمت جدید این سریال باشم.» از سوی دیگر میشود به یک مشاهده تجربی دیگر هم دلخوش کرد. اگر مخاطبان سریالهایی چون مختارنامه را 80درصد مردم ایران اعلام میکردند جای تعجب زیادی نداشت چون با یک مشاهده عینی میشد از خلوتبودن خیابانها در ساعتهای پخش این سریال ادعای مطرحشده از سوی مسئولان صداوسیما را تصدیق کرد؛ اما حالا موقع مطرحکردن این ادعاها نیست؛ باید کمی واقعبینتر باشیم!