شماره ۱۱۷۳ | ۱۳۹۶ يکشنبه ۲۵ تير
صفحه را ببند
گفت‌وگو با آزاده انصاری، کارگردان نمایش ماه‌پیشونی، از سبک کار تا مصایب تئاتر کودک
دچار تنبلی فرهنگی شده‌ایم
کشاندن خانواده‌ها به تئاتر سخت‌ترین کار است

حسین پارسا| دقیقا مشخص نیست آنچه امروز تئاتر عروسکی نامیده می‌شود در کجا و چه زمانی خلق شد و کدام مردم نخستین‌بار جذابیت آن را کشف کردند و به آن دل بستند. اما آنچه به تحقیق مشخص شده این است که عروسک و ساخت و استفاده از آن در جوامع اولیه به مقاصد مذهبی و آموزشی بوده است. هزاران‌ سال بعد از آن روزها، امروز تئاتر عروسکی به‌عنوان شاخه‌ای مهم از تئاتر کودک آن‌قدر تاثیرگذار و اساسی است که حجم زیادی از نمایش‌های کودک را به خود اختصاص می‌دهد. اگرچه همچنان درباره ذات و کارکرد و هدف تئاتر کودک نظرات مختلفی وجود دارد اما نمی‌توان این واقعیت را کتمان کرد که هر آنچه بتواند بر کودکان تاثیر بگذارد و با زبان آنها حرف بزند، فراتر از تعریف هر اسلوب، مهم و غیرقابل چشم‌پوشی است. تئاتر کودک در ایران هم سال‌هاست که وجود دارد و با همه دشواری‌ها همچنان سرپاست. در زمانه‌ای که ابزار مدرن، تفریح و دانستن را ساده‌تر از قبل کرده است، همان‌قدر که تئاتر دیدن همت می‌خواهد، تئاتر ساختن هم استقامت و سخت‌کوشی می‌خواهد، آن هم برای کودکان که حجم اطلاعاتی که روزانه دریافت می‌کنند، فراتر از نسل‌های پیشین است.  یکی از نمایش‌های کودکی که مدتی است در پردیس تئاتر شهرزاد اجرا می‌شود، قصه‌ای افسانه‌ای است که داستان ماه‌پیشونی و گلابتون و دیو را روایت می‌کند. نمایش عروسکی ماه‌پیشونی نوشته ایوب آقاخانی، اثر برگزیده دهمین دوره جشنواره بین‌المللی تهران- مبارک است که‌ سال 1384 روی صحنه رفت. این نمایش که تولید کارگاه عروسکی گروه تئاتر معاصر است، بعد از سال‌ها مجددا به روی صحنه رفته و این روزها درحال اجراست. به همین بهانه، با آزاده انصاری کارگردان این نمایش به گفت‌وگو نشستم و درباره ماه‌پیشونی و مصایب تئاتر کودک حرف زدم. این کارگردان پیشتر نمایش‌هایی همچون «تنهاترین زیبای مرده»، «ماکوندو»، «بی‌بی بیدل» و «خوشبختی‌های کوچک سوسک‌شدن» را به صحنه برده است. انصاری اعتقاد دارد تئاتر هنوز به سبد فرهنگی خانواده‌های ایرانی راه نیافته و سخت‌ترین قسمت کار تئاتر کودک، کشاندن خانواده به سالن تئاتر است، به جای کافه و رستوران.

ماه‌پیشونی می‌تواند مخاطب را جذب کند

 نخستین نکته‌ای که بعد از دیدن نمایش «ماه‌پیشونی» جلب‌توجه می‌کند، ترفندی است که شما به  عنوان کارگردان به کار برده‌اید، که عروسک‌گردان‌ها خود بخشی از بازی‌ها در اجرای نمایش را برعهده دارند. پرسش نخست من این است که این کار صرفا یک بازی فرمی برای جذاب‌تر کردن نمایش بود یا به دنبال تاثیر محتوایی بر مخاطب هم بودید.
اسم این کار را ترفند کارگردانی می‌گذارم، یعنی تمهیدی که بتوانیم قصه را به صورت مفهومی‌تر و در عین حال ساده‌تر روایت کنیم تا به نوعی همراهی مخاطب با نمایش بیشتر شود. این کار هم به‌صورت تدریجی شکل گرفت و به این معنا نبود که من از ابتدا تصمیم داشتم از عروسک‌گردان‌ها بازی بگیرم. باوجود این‌که نمایش عروسکی ظرفیت گسترده‌ای دارد و به کارگردان این امکان را می‌دهد که هر کار و شیطنتی را در اجرا انجام دهد، اما جاهایی است که عروسک به تنهایی از پس اتفاقات بر‌نمی‌آید. این‌جاست که ما از امکان بازیگران استفاده کردیم، یعنی در مواقعی فکر کردم این ترفند به روال و ریتم کار کمک می‌کند، مثل تمیزکردن خانه توسط عروسک که اگر برعهده خود عروسک بود، طبیعتا مجبور بودیم به علت زمان طولانی این کار از موسیقی استفاده کنیم که حوصله تماشاگر سر نرود. آن موقع این ایده به ذهن من رسید که می‌توان تغییراتی در اجرای سنتی نمایش عروسکی پدید آورد.
 بعد از ماه‌پیشونی، در نمایش‌های دیگری هم از این ترفند استفاده کردید.
ماه‌پیشونی برای نخستین‌بار ‌سال 84 روی صحنه رفت. بعد از آن در «ماکوندو» و «سایه نوشتن‌ها» هم این کار را انجام دادم. اگرچه سایه نوشتن‌ها در اواخر دهه 80 اجازه اجرا پیدا نکرد. در «خوشبختی‌های کوچک سوسک‌شدن» هم به نوع دیگری از این روش استفاده کردم.
 ماه‌پیشونی بعد از 12سال از نخستین اجرای خود، روی صحنه رفته است. چه انگیزه‌ای باعث شد بعد از این سال‌ها به بازتولید نمایش نسبتا قدیمی خود بپردازید؟
نمی‌دانم. شاید به خاطر این‌که در این سال‌ها امکانات، مثل سالن، به شکل الان وجود نداشت. البته همان سال‌ها ماه‌پیشونی را دوره کوتاهی در سعدآباد برای مهدکودک‌ها اجرا می‌رفتیم، ولی کار ادامه پیدا نکرد. بعد از آن سال‌ها درگیر کارهای دیگری هم شدم و این تاخیر بیشتر شد. ولی امسال ابتدا این کار را به تالار هنر پیشنهاد دادم که آنها گفتند کار بازتولید قبول نمی‌کنند. وقتی همین سالن شهرزاد درحال تاسیس بود به پیشنهاد نادر برهانی‌مرند سالنی کوچک به کار کودک اختصاص داده شد. فکر می‌کردم ماه‌پیشونی همچنان می‌تواند مخاطب داشته باشد بنابراین از موقعیت موجود استفاده کردم.
 نگران نبودید بچه‌های اواخر 80 و اوایل 90 که در دنیای مجازی زندگی می‌کنند و اینترنت و لوازم مدرن زندگی‌کردن را خیلی خوب می‌شناسند، با قصه قدیمی دیو و پری و موسیقی ایرانی و راویانی با لباس قجری و آرایش قدیمی ارتباط برقرار نکنند؟
نه‌چندان. فکر می‌کنم کار آن‌قدر لحظه‌های جذاب و خلاقانه دارد که مخاطب کودک را جذب کند. فراموش نکنیم بچه‌ها تنوع را دوست دارند و چنین نمایش‌هایی به دل آنها خواهد نشست. این البته بستگی به خود کار هم دارد که چقدر بتواند ذهن آنها را روی کار متمرکز کند، چون بچه‌ها خیلی زود خسته می‌شوند. البته نمایش ما به‌طور خاص مناسب بچه‌های پنج‌سال به بالاست.
 پنج‌سال به بالا، چون قرار است چیزی هم به آنها آموزش داده شود؟
بله.

تئاتر کودک جدی گرفته نمی‌شود

 اصولا تئاتر کودک باید وظیفه‌ای برای آموزش به کودکان داشته باشد؟ سرگرم کردن و ایجاد دقایقی شاد برای آنها کافی نیست؟
فکر می‌کنم یکی از ویژگی‌های  تئاتر کودک خوب این است که خانواده، پدر و مادر و بچه‌ها، دقایقی کنار هم باشند و لذت ببرند. از طرف دیگر با نمایش باید بچه‌ها را با قصه‌های قدیمی آشنا کرد. حتی می‌شود پدر و مادرها را هم قانع کنیم که به این قصه‌ها برگردند. قصه‌ای مثل ماه‌پیشونی درحال فراموشی است. یکی از وظایف ما باید نزدیک کردن بچه‌ها با داستان‌های گذشته باشد، قصه‌هایی که بدون اغراق سرشار از هر آنچه هستند که نیاز داریم:     داستان درست، ادبیات و اخلاق. اینها از هرچه امروز در اختیار بچه‌ها قرار می‌دهیم حتما مفیدتر خواهد بود.
 در برابر مدرسه و خانواده، به‌عنوان متولیان کلاسیک ساختن شخصیت کودک، تئاتر شانسی برای تاثیرگذاری دارد؟ فکر نمی‌کنید تئاتر آموزش‌دهنده به کودک، فقط یک شعار اهالی تئاتر است؟
اهالی تئاتر تلاش می‌کنند جهان را طور دیگری برای مخاطب تصویر کنند. هر کس به فراخور کار، سلیقه و درکی که از جهان دارد، سعی دارد در اثری که خلق می‌کند جهان را به رنگی دیگر برای بیننده بسازد. این‌که در این وضع فعلی چقدر شانس داریم، شاید حق با شما باشد، زیاد نه.
 مشکل از کجاست؟
 وقتی تئاتر به‌عنوان سبد فرهنگی خانواده‌های ما نهادینه نشده، در مدارس جدی گرفته نمی‌شود و نهایتا به‌صورت جشنواره‌ای و مقطعی با آن برخورد می‌شود و حتی وقتی آزادی بچه‌ها را هم با دادن موضوع و محدودکردن آنها به چالش می‌کشند،  وضع این‌طور می‌شود. هر چند هنوز هم در تئاتر دانش‌آموزی ما اتفاقات خوبی می‌افتد. بچه‌هایی هستند که به نمایش علاقه دارند و به سمت آن می‌آیند، هرچند ممکن است کارهایشان در ابتدا چندان قوی نباشد اما تلاش خوبی می‌کنند. درنهایت ما هم تمام سعی‌مان را خواهیم کرد که این چراغ را روشن نگه داریم.
 همه چنین بحث‌هایی با فرض این است که بپذیریم تئاتر کودک مخاطب دارد. وقتی هم بحث از مخاطب می‌شود مجبوریم به پرسش کلیشه‌ای فکر کنیم که مخاطبان تئاتر کودک چه کسانی هستند؟ تئاتر باید برای کودک باشد یا درباره کودک؟
به‌طور خاص در ماه‌پیشونی هر دو ایده وجود دارد و گمان می‌کنم نمایش موفق هم باید چنین باشد. تجربه نشان داده که اگر هر دو سویه کار را با هم در نظر بگیریم اتفاقات بهتری رخ خواهد داد.

رستوران را به تئاتر ترجیح می‌دهیم

 فکر می‌کنید درحال‌حاضر مشکل مخاطب در تئاتر کودک وجود دارد؟
نمایش‌های کودکی که اجرا می‌شوند کم‌وبیش مخاطب خود را دارند اما دو چالش وجود دارد. یکی مشکل کم‌بودن سالن خوب است که کار را دشوارتر می‌کند و کیفیت را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد، از طرف دیگر بسیاری از خانواده‌ها ترجیح می‌دهند پرکردن زمان همراهی با کودک خود را به فست‌فود و چیپس و پفک و چنین چیزهایی اختصاص بدهند، یعنی هر دو این عوامل وجود دارد. این مشکلات البته نه فقط برای تئاتر کودک که برای کل مجموعه تئاتر وجود دارد. در مجموع مخاطب هنری به نسبت جمعیت تهران، حداقل برای تئاتر، زیاد نیست. فکر نمی‌کنم دست‌کم ماهی یک تئاتر دیدن برای خانواده‌ها زیاد سخت و هزینه‌بر و وقت‌گیر باشد. این به نفع بچه است که با دنیاهای جدیدی آشنا شود.
 علت چنین وضعیتی را چه می‌دانید؟
شاید کمی دچار تنبلی فرهنگی شده‌ایم. مسائل اقتصادی هم مهم هستند و از همه اینها بدتر آن است که همه ترجیح می‌دهیم وقتمان را در کافه و رستوران بگذرانیم به جای خواندن کتاب و دیدن تئاتر و سینما. عده‌ای هم صرفا به به دیدن تئاتر می‌روند به خاطر حضور چهره‌ای مشهور در آن. البته دلایل دیگری هم موثر هستند مثل رسانه‌ها. مثلا هیچ‌وقت تلویزیون ما کسی را تشویق به دیدن تئاتر نمی‌کند.
 دلایلی درون تئاتری برای این وضع قایل نیستید؟
شاید این هم باشد و ما خوب بلد نیستیم مخاطب را به سمت تئاتر بکشانیم. بعضی از ما صرفا برای دل خودمان یا دیده‌شدن توسط اطرافیان و همکاران کار می‌کنیم. همه اینها یک‌سری آسیب‌های دوسویه هستند که حل آنها هم احتیاج به همکاری دارد.
 در این وضع اتفاقاتی همچون جشنواره‌های تئاتر کودک و عروسکی، تاثیری در بهبود وضع کلی تئاتر و فرهنگ‌سازی بیشتر خواهند داشت؟
تاثیر مقطعی دارند، چون حتی در جشنواره‌ها تماشاگران ما مخاطبان جشنواره‌ای و مقطعی هستند. البته در همین حد هم خوب و امیدوارکننده است ولی من با توجه به حضور چندین ساله‌ام در جشنواره‌های عروسکی اعتقاد دارم مخاطب جشنواره‌ای با مخاطبی که در طول‌سال بلیت می‌خرد و نمایش‌ها را می‌بیند، متفاوت است. این دو گروه را باید کاملا از هم جدا و تحلیل کرد.
 پس همچنان مخاطب را مشکل اصلی تئاتر کودک می‌دانید، هرچند با برگزاری جشنواره‌ها.
بله. سخت‌ترین قسمت کار در نهایت، همان کشاندن خانواده‌ها به سالن نمایش است. مخصوصا وقتی سالن‌هایی وجود دارد که خیلی‌ها نام و آدرس آن را نمی‌دانند و این دشواری کار را بیشتر می‌کند.
 و با این همه سختی که از آن صحبت می‌کنید برنامه‌ای برای آغاز کارهای جدید خواهید داشت؟
قطعا. کارهای بعدی را به‌زودی شروع می‌کنم که یکی از آنها بازتولید اثر ماکوندو است. من بیشتر از کار کودک تجربه کار برای نوجوانان را دارم اما تجربه ماه‌پیشونی واقعا برایم لذت‌بخش بود. احساس می‌کنم آن‌قدر دنیا را جدی گرفته‌ایم که بچه‌ها را که باید جدی بگیریم، فراموش کرده‌ایم.

 


تعداد بازدید :  486