شهروند| ریحانهالسادات حسینی زارچ متولد دیماه 1370 فارغالتحصیل کارشناسی رشته ریاضی کاربردی (هندسه کامپیوتری) و دانشجوی ارشد رشته ریاضی کاربردی از شهرستان یزد بخش زارچ نجاتگر جمعیت هلالاحمر و مربی امدادونجات است. این دختر فعال یزدی برایمان از روزهای شیرین همکاری با جمعیت هلالاحمر و علاقه شدید خود به کار امداد گفت که در ادامه میخوانید.
چگونه با جمعیت هلالاحمر آشنا شدید؟
آشنایی من با جمعیت هلالاحمر برمیگردد به دوران تحصیل و مقطع ابتدایی، البته در ابتدا در حد آشنایی بود و این آشنایی سبب عضویت من در هلالاحمر و مقدمهای برای حضور در کلاسهای پایه امداد شد. اما فعالیت مستمر من از سال 89 در جمعیت پررنگتر شد و در دوسال گذشته به اوج خود رسید و از اینرو مدیون فردی هستم که بهعنوان مربی و مسئول این انگیزه را در من و خیلی از داوطلبان دیگر ایجاد کرد.
انگیزه ورود شما به جمعیت چه بود؟
شاید در ابتدا به خاطر دوستان وارد شدن ولی با گذراندن دورهها و آشنایی با اهداف و فعالیتهای جمعیت این انگیزه در من به وجود آمد تا بتوانم سهم کوچکی در خدمترسانی به افراد نیازمند کمک داشته باشم و به نظرم چیزی بالاتر از این نیست که انسان بتواند به همنوع خود کمک کند و نجاتبخش افراد حادثهدیده باشد، همینطور مشارکت در کارهای بشردوستانه و خداپسندانه از اهداف هلالاحمر بوده و خیر دنیا و آخرت نیز در آن است.
در این مدت چه فعالیتهایی داشته و در چه دورههایی شرکت کردهاید؟
از دورههایی که تاکنون گذراندهام میتوان به امداد و کمکهای اولیه، مهارتهای داوطلبی غیرحضوری، دوره بهداشت و ایمنی (امدادگر حوادث)، عمومی امداد، عمومی نجات، دوره تخصصی پیشبیمارستانی و دوره تربیت مربی امدادونجات میتوان اشاره کرد. بیشتر فعالیتهای من بهعنوان امدادگر و شرکت در مراسم و همایشها و مانورهای آمادهباش بوده و همینطور فعالیتهای داوطلبانه در حوزه جوانان و امداد از قبیل طرح همای رحمت و چادر سلامت و شرکت در طرح خادم که هماکنون نیز درحال اجرا است. درحالحاضر هم بهعنوان امدادگر و نجاتگر و مربی امداد و نیز بهعنوان رابط خبری در بخش زارچ و همینطور سرتیم، تیم پیشبیمارستانی فعالیت دارم و در حوزه جوانان بهعنوان دبیر کانون شاخه آزاد با جمعیت همکاری میکنم.
چه نظری در مورد اینکه برخی میگویند خانمها فقط برای حمایت روانی مناسباند و نمیتوانند کار امدادی انجام دهند، دارید؟
من با این حرف مخالفم البته که خانمها میتوانند در زمینه حمایت روانی به خاطر روحیه لطیفی که دارند بسیار مثمرثمر واقع شوند ولی این دلیل بر این نیست که در حوزه امداد توانایی ندارند، چهبسا امدادگران زیادی در سطح کشور و حتی دنیا وجود دارند که خانم هستند و کارهای امدادی را خیلی با دقت و بهتر انجام میدهند و به نظر من کسی که تخصص در کاری داشته باشد میتواند موفق باشد و به جنسیت افراد بستگی ندارد، مهم مهارت و تجربهای است که به دست آورده و اگر به خانمها میدان داده شود مثل خیلی از کارهای دیگر این قابلیت را دارند که پابهپای آقایان و حتی فراتر از آنها هم فعالیت داشته باشند و این بیانصافی در حق خانمهاست که آنها را محدود به یک تخصص کنیم، من بهشخصه بسیار مشتاق به انجام فعالیتهای امدادی هستم.
چه اتفاقی افتاد که کار امداد را شروع کردید؟
عشق به نجات جان انسانها و کمک به آنها شاید یکی از دلایل من برای ورود به راه امداد بود بهنظر من امداد شاخهای است که جای پیشرفت و خدمترسانی بسیار دارد و من لذت میبرم از اینکه بتوانم برای مردم کاری انجام دهم و لبخند رضایتی را بر لبهایشان ببینم.
اگر بخواهید هلالاحمر و امدادگر را تعریف کنیدچه خواهد بود؟
بهنظرم هلالاحمر جایی است که انسان به اوج لذت انسانبودن خود میرسد و من هلالاحمر را سکوی پرتابی برای رسیدن به اوج انسانیت میدانم و میتوان در آن لذت کمک به همنوع را تجربه کرد و چه لذتی بالاتر از اینکه یاریرسان انسانهای نیازمند به کمک باشیم. به نظر من یک امدادگر همه هستی خود را در این راه میگذارد و داوطلبانه جان خود را برای کمک به دیگران بهخطر میاندازد که بسیار ستودنی است.
دنیای امدادگری همان بود که تصور میکردید؟
راستش با ورود به دنیای امدادگری با چیزی ورای آنچه فکر میکردم، مواجه شدم تصوراتی از امداد داشتم، ولی نه در این سطح وسیع و با مواجهشدن با این طیف کار و فعالیت خودم را هنوز یک امدادگر نمیدانم و باید بیشتر مهارت و دانش کسب کنم. با کسانی در این حوزه آشنا شدم که این حجم کار و فعالیتشان مرا حیرتزده کرد و شاید این بالاترین انگیزه من برای ورود به عرصه امدادونجات شد و تا قبل از این هرگز فکر نمیکردم انسانهایی با این روحیه در عرصه امداد فعالیت داشته باشند.
آیا خانوادهتان هلال احمری هستند، نظرشان درباره حضور شما در جمعیت چیست؟
بله دو خواهر من نیز در عرصه امداد فعالیت دارند که به پیشنهاد و تشویق من وارد این دورهها شدند و باهم تلاش میکنیم که مهارت بیاموزیم و به دیگران هم یاد دهیم و در مورد نظر خانوادهام باید بگویم که خانوادهها همیشه نگران فرزندانشان هستند ولی خدا را شکر خانوادهای فهمیده همیشه پشتیبان من در همه عرصههای زندگی بوده و من را همهجانبه حمایت میکنند.
پیشنهاد شما برای بهتر شدن وضع آموزش چیست؟
آموزش خوب نیازمند مربیان باتجربه و بهروز است و همینطور جدیت در کار زیرا اینجا با جان انسان سروکار دارند و پیش از هر آموزشی باید این نکته را به فراگیران گوشزد کرد که جدیت و سختگیری اساس کار آموزش است و همینطور بازآموزی مطالب آموزشدیده کمک میکند تا فراگیران مطالب را فراموش نکنند و با متدها و روشهای جدید کمکرسانی آشنا شوند. بهنظر من دورههای بازآموزی و کارگاههای عملی از خود دورهها باید بیشتر جدی گرفته شود، زیرا یادگیری اصلی در این کارگاهها و بازآموزیها اتفاق میافتد.
وقتی لباس امداد را میپوشید چه احساسی به شما دست میدهد؟
از ته قلبم میگویم که افتخار بزرگی است و افتخار میکنم که بهعنوان عضو خیلی کوچک از خانواده امداد میتوانم به دیگران خدمتی کنم، لباسی که نشان از بیطرفی و صلحطلبی در سراسر دنیاست و انسانها با دیدن آن آرامش خاطر کسب میکنند و مسئولیت سنگینی که هربار با پوشیدن این لباس به من یادآوری میشود اینست که حس مسئولیتپذیری مرا در قبال دیگران دوچندان میکند.
برای آینده خود در جمعیت چه برنامهای دارید؟
برنامههای زیادی دارم البته من فکر میکنم خیلیچیزها را در مورد امداد و کمکرسانی نمیدانم سعی میکنم ابتدا مهارت و دانش خودم را بالا ببرم و هرآنچه در این مسیر یاد گرفتم به دیگران هم انتقال دهم تا زنجیره امداد امتداد و شعار هر خانواده یک امدادگرتحقق پیدا کند.
بهنظر شما چگونه میتوان فرهنگ داوطلبی و کارهای نوعدوستانه را بین مردم رواج داد؟
با اطلاعرسانی همهجانبه، زیرا بسیاری هنوز با فعالیتهای هلالاحمر آشنا نیستند شاید در زمینه اطلاعرسانی باید بیشتر کار شود و اخبار و فعالیتها و اهداف هلالاحمر در طیف بزرگتری از اقشار جامعه انعکاس پیدا کند.
از خاطرات خود در جمعیت بگویید.
حضور در هلالاحمر در جمع دوستانی که بهترین دوستان من در طول دوران زندگیام هستند برای من سراسر خاطره است و بهرهمندی از مربیان و اساتیدی که به واقع من جدا از مهارتهای امدادی در محضرشان درس زندگی آموختم و بزرگترین شانس زندگی من عضویت در این سازمان و آشنایی با اهداف و فعالیتهای آن بود.
وضعیت امداد را در استان خودتان چگونه میبینید؟
خدا را شکر امداد در استان ما وضع مطلوبی دارد و افراد بسیار آموزشدیده و متخصصی در حوزه امداد و نجات فعالیت میکنند ولی جای پیشرفت نیز دارد و باید آموزشهای امدادی فراگیرتر در سطح استان داده شود.
آرزویی که در طول این سالها و پس از روبهرو شدن با حوادث مختلف این حوزه دارید، چیست؟
ظهور آقا امام زمان(عج) و سلامتی و عاقبت بهخیری برای همه انسانها و اینکه انشاءالله کمتر شاهد حوادث تلخ و ناگوار باشیم و روزی برسد که امنیت و صلح پایدار در جهان برقرار شود و لااقل انسانها دیگر خودشان سبب درد و رنج دیگر همنوعانشان نباشند.
و حرف آخر؟
دوست دارم از کسانی که خالصانه در حوزههای مختلف هلالاحمر فعالیت دارند و امداد به همت آنها به جایی رسید تشکر کنم و تشکر از همه کسانی که در این راه مرا راهنمایی و حمایت کردند و زمینهساز پیشرفت من شدند که قطعا خودشان یکی از بهترین امدادگران کشور هستند و وجودشان برای من و خانواده امداد مایه افتخار است و امیدوارم به همت مسئولان شاهد پیشرفت هرچه بیشتر امداد در حوزه بانوان باشیم.
احیاکنندگان زندگی
ریحانه السادات حسینی امدادگران را احیاکنندگان زندگی میداند و متنی به پاس قدردانی از همه امدادگران نوشته است:
امدادگر بارها و بارها شاید این اسم را شنیده باشیم اما آیا به معنای آن توجه کردهایم انسانهایی از جنس همین آدمهای کرهخاکی آنچنان فرشته صفت به داد دیگران میرسند که گویی از آسمان آمدهاند با دلهایی به وسعت و زلالی دریا با همه طوفانهای درونشان، چه ساده و بیریااند و چه آرام، برای کمکرسانی به همنوعشان میشتابند اینان برایشان لهجه و زبان و رنگ معنایی ندارد تنها دلیل یاری رساندنشان انسانیت است با دستهایی مملو از محبت و ایمان بیهیچ چشمداشتی انگار با خدای آسمانها معامله کردهاند در اوج سختی انگار بهشت را به آنان دادهاند به راستی اینان که هستند؟ آیا به اجبار آمدهاند؟ یا برای چیز دیگری جان خود را در دست گرفتهاند؟ با خود پرچمی از نوع صلح دارند برایشان دوست و دشمن معنایی ندارد برای بقا تلاش میکنند انگار آمدهاند حافظ گوهر نابی باشند که خدا به انسانها بخشیده است.
بارهاوبارها شنیدهایم که آدمهایی به نام امدادگر چه جانفشانیهایی کردهاند بهراستی آیا میدانیم آنها که هستند؟ واژهها قاصر به توصیف هدفشان است روزهاست که به عشق درک این واژه وارد جمعشان شدهام جمعی که اتحاد و همدلی در میانشان موج میزند دستهایشان به هم گره خورده تا طنابی برای نجات آدمها باشد، نفسشان زندگیبخش است و فهمشان مشکلگشا.
آری آدمهایی از جنس خودماناند ولی با آرمانهایی بلند برایشان مقام و رتبه معنایی ندارد، پرچمداران صلح در جهاناند قسمشان حفظ زندگی است تا آخرین لحظه برای بقا میجنگند عشقی ورای آنچه در فهم بگنجد، دارند. با خود میاندیشم که آیا عشقی بالاتر از آن هم هست چه کسی از خانواده خود میگذرد تا در راه ماندهای را نجات دهد؟
برای درکشان باید با آنها زندگی کرد پای حرفهایشان که مینشینی حقایق زندگی را بهتر درک میکنی بهراستی که خداوند هم به چنین مخلوقاتی میبالد و اینجاست که به خود میگوید: «تبارکالله احسن الخالقین» انگار خدا هم از داشتن چنین مخلوقاتی به خود تبریک میگوید. آری با زبانی ساده، دلهایی سرشار از محبت و دستانی مهربان یاریرسان دلهای خستهاند لباس صلحطلبشان و اصول هفتگانهشان نشان از هدفی آسمانی است که بدان قسم خوردهاند و هلال سرخشان نشان از پایبند بودن به این قسم تا آخرین قطره خونشان است. آری اینان انسانهایی از جنس فرشتهاند که دست یاریرسانشان انگار دست غیب الهی است.