شماره ۱۱۶۷ | ۱۳۹۶ يکشنبه ۱۸ تير
صفحه را ببند
یاد ایام با قدمتی به اندازه دوستی

عبدالجلیل کریم‌پور- شاعر و آموزگار | گاهی درست وسط اتفاق که قرار می‌گیری، می‌بینی که عجب کاری شده است! دل‌پسند و جان‌فزا! ساده و صمیمی! مهربان و ماندگار! با خودت می‌گویی چقدر زود می‌گذرد، چقدر بهانه‌ها برای شادمانی متنوعند. چقدر زندگی هم می‌تواند گذری نجیب داشته باشد! یاد ایام، عنوانی دلچسب برای این اتفاق صمیمی است که به همت عوامل دبیرستان ابن‌سینا در شهر خواف (خراسان‌رضوی) برگزار شد. همه دانش‌آموزان، دبیران و عوامل دبیرستان از ‌سال ۵۴ تا ۷۷ دعوت بودند. جمعیتی ۸۰۰نفره از دانش‌آموزانی که امروز یا برجسته علمی بودند یا برجسته سیاسی، اجتماعی یا پدری پرتلاش برای خانواده‌ای که امروز به آنها افتخار می‌کردند. آنچه در نگاهت متبلور می‌شود، خاطره است و چشم‌روشنی‌هایی که هرکدام با لبخندی به پهنایی بلند می‌درخشند! این‌جا استاد دانشگاه و پزشک و معلم و نماینده مجلس و فرماندار و شهردار و رانند کامیون و مغازه‌دار، همگی با قبای دانش‌آموز دبیرستان ابن‌سینا حضور داشتند که آمده بودند تا خاطره زنده کنند و بوسه بر دستان معلمانشان بزنند! همت بلند دار که مردان روزگار با همت بلند به جایی رسیده‌اند! همه دانش‌آموزان، آقای مجاور را به یاد داشتند که چقدر جدی و صمیمی بود و همچنان هست! این‌جا هم آمده بود تا جبر و ریاضی درس دهد و بگوید که جبر روزگار نباید کمر همت را خم کند و بگوید همچنان تا شقایق هست، زندگی باید کرد! نگاه که می‌کردی، از هر گوشه‌ای صمیمیت و عشق موج می‌زد! اگرچه فقدان فلان رفیق که امروز در میانشان نبود، دل آزارشان می‌کرد، اما از داشته‌ها می‌شد دلگرمی‌ها را برای خوش‌بودن‌ها چید! سادگی، نگاهش، همه جمعیت را گرفته بود و دوباره تو را به یاد بی‌غش‌بودن‌های کودکی می‌انداخت! دبیران از شهرهای دور و نزدیک آمده بودند تا آنها هم سهمی در این خاطرات داشته باشند و بی‌پیرایه، زینت‌بخش این سادگی باشند! ایام را مرور می‌کنم و می‌پذیرم که در منگنه همه فرازونشیب‌ها می‌شود به عشق هم نگاهی شیرین داشت و عاشقی را در گذر زمان دوره کرد و عاشق بود. با خودم می‌گویم چقدر راحت می‌شود برای شادمانی‌ها بهانه بود.

 


تعداد بازدید :  261