شماره ۱۱۶۷ | ۱۳۹۶ يکشنبه ۱۸ تير
صفحه را ببند
گزارشی از حال‌‌ و روز چشم‌و‌چراغ تاریخ ایران
پاسارگاد، خسته و بی‌سامان
آنچه در پاسارگاد دیده می‌شود در شأن این مجموعه جهانی نیست کارخانه‌ رب به‌جای تخریب، سوله دیگری در منظر کوروش ساخت

فاطمه‌ علی‌اصغر| پس از طی مسافت طولانی چند صد کیلومتری از آباده و اقلید شمالی‌ترین شهرهای فارس به ناگاه با تابلوی خروجی مواجه می‌شویم. خطر را به جان می‌پذیریم و دور می‌زنیم. چند کیلومتر مانده؟ تابلویی وجود ندارد، فروشنده دکه آدرس می‌دهد اما شاکی است: «پدرم درآمده آن‌قدر این سوال تکراری را جواب دادم.» زیرگذری مخروبه راه ورودی را تنگ‌تر کرده. پروژه شکست‌خورده‌ای که سه‌سال است به همان حالت مانده و تازه مسئولان اجرایی فهمیده‌اند، از ابتدا اشتباه بوده. ساخت‌وسازهای نصفه‌ونیمه دوطرف راه ورودی جاده‌ای که به آرامگاه می‌رسد، منظر را می‌خراشد. این تازه اول راه محوطه جهانی پاسارگاد است. نخستین پایتخت ایرانیان، محل نخستین باغ شبکه‌بندی و از پیش طراحی شده ایرانیان، نماد ذوق، سلیقه، هنر و صنعت بشری در بیش از  2550‌سال پیش. اما این اول راهی است که نقب می‌زند به زخم‌ها. زخم‌های 40ساله‌ای که بر دل مردم مانده. مردمی که میان شهر و روستا مانده‌اند. نه کشاورزی می‌کنند نه بستری برای کسب‌وکار گردشگری دارند. بحران بی‌آبی امانشان را بریده. کوله‌بارشان را برداشته از این روستا به آن روستا می‌روند تا نان سر سفره‌ ببرند. قوانین میراث‌فرهنگی هم باری بر شانه‌هایشان شده. دلشان به آرامگاه کوروش خوش بود که آن هم سروسامانی ندارد.
طرح جامع نداریم
از سه کیلومتری جاده‌ای که سالانه‌ بیش از سه‌میلیون گردشگر از سراسر جهان می‌گذرد تا به محوطه پاسارگاد برسد، بعد از روستای کردشول، ناگهان درهم‌ریختگی دوچندان می‌شود، نه شهر رو‌به‌روی شماست، نه روستا. خانه‌های دو طبقه روزبه‌روز بیشتر می‌شوند. نمای خانه‌ها، رستوران‌ها و مراکز اقامتی گاهی سرامیکی است، گاهی آجری، بعضی گچی، بعضی کاشی و گاه‌گداری کاهگلی با درهایی به رنگ‌‌های سبز، سفید، قرمز، آبی، بنفش و... به آنها انبوهی از تابلوهای کوچک، بزرگ، زشت، زیبا آویخته شده. این‌جا کوچه‌ها خاکی، جوی‌ها شکسته، جدول‌ها نصفه‌ونیمه است. در شلوغی این آشفتگی‌ها و مجسمه‌های پلاستیکی و نقره‌ای و طلایی کوروش و داریوش آرامگاه رخ می‌نماید. اهالی پاسارگاد خسته‌اند. آب‌ برای کشاورزی ندارند، زمین‌هایشان یا در عرصه است یا حریم. محدودیت‌های بسیاری برای ساخت‌وساز دارند بدون هیچ تسهیلاتی. یکی از اهالی می‌گوید: «بارها به پایگاه میراث‌فرهنگی مراجعه کردم تا طرحی بدهند برای ساخت نمای خانه‌ام. اول تشویقم کردند که اگر این کار را بکنید، وام می‌دهیم. بعد از مدت‌ها دوندگی، طرحی ندادند و گفتند فقط کاهگلی باشد. خودم با هزینه خودم مدلی از دوره اشکانیان ساختم. نزدیک 10‌میلیون تومان هزینه برداشت. هیچ وامی ندارند. حالا نیمی از خانه نما دارد، نیم دیگر نه.»
از مصیب امیری، رئیس میراث‌فرهنگی فارس درباره‌ این آشفتگی پرسیدیم: «‌سال80 طرح جامع پارسه و پاسارگاد از سوی یک شرکت مشاوره به صورت کلی تدوین و اجرایی شده ولی در این طرح در خصوص جزییات نما و سازه اشاره‌ای نشده است. طبق ضوابط حریم مجموعه جهانی باید نما از مصالح بومی باشد. ارتفاع از 4.5 متر بیشتر نباشد یا سقف به صورت مسطح باشد، نه شیروانی. همچنین مادر سلیمان در گذشته روستا بوده و درحال‌حاضر تبدیل به شهر شده. پیشنهاد می‌شود برای آن طرح شهری ویژه تدوین شود که باید از سوی شورایعالی شهرسازی مصوب شود. هر چند اداره میراث فرهنگی شهرستان پاسارگاد رایزنی‌هایی با شرکت مهندسان مشاور پیرامون تدوین طرح جامع گردشگری پاسارگاد انجام داده است.»
باتوجه به این گفته‌ها، سوالات دیگری مطرح می‌شود، چرا هیچ‌کدام از قوانین جهانی در مورد خانه‌‌سازی‌ها اجرا نمی‌شود؟ سیزده‌سال از ثبت جهانی پاسارگاد می‌گذرد، چرا تا امروز این پیشنهاد به شورایعالی شهرسازی  نشده؟ اگر شده چرا اجرایی نشده؟ از سوی دیگر مگر طرح جامع به این معنا نیست که میراث‌فرهنگی، گردشگری، جامعه محلی و... همه با هم دیده شود. پس در آن صورت تدوین طرح گردشگری چه فایده‌ای دارد؟ امیری به هیچ‌کدام پاسخی نمی‌دهد.
به‌گفته حمید فدایی، مدیر پایگاه پاسارگاد این ایراد وجود دارد. نه‌تنها در پاسارگاد، در محوطه‌های دیگر میراث جهانی هم این فقدان وجود دارد. نه فقط در زمینه نماسازی‌ بلکه در کل حوزه این‌گونه است، مسائلی چون تسهیلات گردشگری، زیرساخت‌ ورودی‌ها و خروجی‌های مسیر گردشگری، خدماتی که باید به گردشگر داده شود و همچنین بحث‌های فرهنگی همه باید در این طرح دیده شود. ما این طرح جامع را نداریم. طرح‌هایی بوده اما معمولا یک نفر آن را از یک منظر نوشته، درحالی‌که باید نظر جامعه‌شناس، اقتصاددان و سایر تخصص‌ها هم در این طرح دیده شود، هیچ‌گاه این اتفاق نیفتاده.»
چرا؟ فدایی می‌گوید: «در ابتدا این‌که این اندیشه جامع را نداشتیم. دوم این‌که وقتی چیزی خیلی جامع می‌شود، اعتبار زیادی هم لازم دارد. به‌نظر من اندیشه مهمتر است، پول فراهم می‌شود. ما کشور فقیری نیستیم. مهم این است که به لزوم داشتن چنین طرحی اعتقاد داشته باشیم. اما پیچیدگی‌ دیگر این است که ما دستگاه‌های مختلف داریم. اگرچه ما این‌جا متولی هستیم و باید طرح جامعی داشته باشیم که گردشگری، فرهنگ عمومی، در مورد اقتصاد آن‌جا بتواند موثر باشد، اما این همکاری دستگاه‌ها را می‌طلبد. این طرح نباید فقط روی کاغذ باشد، بلکه باید ظرفیت اجرایی‌شدن را هم داشته باشد، با بحث‌های کاربردی‌شدن آن پیوندهایی داشته باشد و دستگاه‌های تاثیرگذار در آن منطقه به یاری بطلبد. درحال حاضر باید طرح‌ هادی مادر سلیمان نوشته شود. شهرداری سازمان متولی آن است که باید با مشاوری از استانداری تصمیم بگیرند، اما تا کنون از ما چیزی نپرسیدند، درحالی‌که ما در جوار یک منطقه جهانی زندگی می‌کنیم.»
محمد نصیری، مدیر میراث‌فرهنگی پاسارگاد نگاه دیگری دارد:  «مطمئنا آنچه در پاسارگاد دیده می‌شود در شأن این مجموعه جهانی نیست. از زمان ثبت جهانی؛ مطالعه و آسیب‌نگاری انجام شده، اما متاسفانه این‌جا روز‌به‌روز درحال تغییر است. نه مدرن است، نه تاریخی. ساختمان‌ها عقب و جلو است، نماها مشکل دارد. کاری که ما انجام دادیم این بود که طرح و الگو بدهیم تا ارگان‌های دیگر چون بنیاد مسکن و شهرسازی با ما همراه شوند، شهرداری هم گفته ساختمان‌های نیمه‌تمام باید تکمیل شود. با این همه، طرح جامع لازم است و ما می‌خواهیم برای آن مشاور بگیریم.»
آیا مشاور گرفتید؟ «نه هنوز نگرفتیم و فقط صحبت‌هایی انجام دادیم.» به‌نظر می‌رسد در این ماجرا، گره‌ها مشخص است، اما عزمی که جزم شود تا حداقل این خواست‌های شفاهی مکتوب شود، وجود ندارد. باوجود تماس‌های متعدد با فرماندار و شهردار نتیجه‌ای حاصل نشد. چه زمانی قرار است ارتباط میان این ارگان‌ها برقرار شود؟ فدایی می‌گوید: «ما تا تشکیلات نداشته باشیم، نمی‌توانیم پای صحبت نتیجه‌دار با ارگان‌های دیگر بنشینیم.»
کارخانه‌ رب
 به جای تخریب، سوله دیگری ساخت
«آرامگاه کوروش با طعم گوجه‌فرنگی»، مدت‌ها تیتر روزنامه‌ها بود تا سرانجام دادگاه رأی به تخریب کارخانه رب و ترشی‌سازی و اعمال قوانین میراث‌فرهنگی را داد. یک‌سال از اعلام این حکم می‌گذرد. اکنون مدیران کارخانه رب، سوله‌ دیگری به مجموعه خود اضافه کرده و به دنبال رأی تجدید نظر دادگاه هستند. چرا و چطور این اتفاق افتاده است؟
مصیب امیری از صادرشدن حکم تخریب کارخانه رب گوجه‌فرنگی در مرحله بدوی دادگستری خبر می‌دهد، اما تخریب آن را منوط به تایید و قطعی‌شدن حکم از سوی دادگاه تجدید نظر می‌داند: «در حال حاضر پرونده در دادگاه تجدید نظر فارس در دست پیگیری است.»
مدیر پایگاه پاسارگاد هم می‌گوید: «مجوز گرفته و رأی صادر شده، ولی اعتراضی از طرف سازنده صورت گرفته است و باید به دادگاه تجدیدنظر برود. ممکن است دادگاه اعلام بکند همچنان به قوت خود باقی بماند. این‌ گره‌هایی است که باید به آنها پرداخت، اما در  موضوع شهر ما بشدت کنترل می‌کنیم. یونسکو هنوز پشت موضوع بوده و برایش مهم است که ما گره‌ها را حل‌وفصل کنیم.»
اما نصیری مشکل را چیز دیگری می‌داند: «اگر همین کارخانه با ما وارد مذاکره شده بود، میراث فرهنگی 80‌درصد مجوز می‌داد، اما این کار را نکرد. ما را دور زد و رفت مجوز را در جای دیگری گرفت.» ماجرای گرفتن مجوز مدیران کارخانه‌ رب از اداره‌ میراث‌فرهنگی خرم‌بید به جای پایگاه میراث‌فرهنگی پاسارگاد نشان از موضوع دیگری داشت که از سوی بسیاری از کارشناسان و مسئولان مورد غفلت قرار گرفت.
جایی که این کارخانه ساخته شده، حریم درجه یک پاسارگاد است و به لحاظ منظری و محیط طبیعی در دشت پاسارگاد قرار دارد، اما از نظر اداری در حوزه شهرستان خرم‌بید واقع شده است. خرم‌بید کجاست؟ شهرستانی با فاصله بسیار از این دشت.
بسیاری از مسائل در شهرستان قادرآباد و حریم درجه سه پاسارگاد می‌افتد، اما استعلام از دفتر خرم‌بید گرفته می‌شود. این کارخانه رب‌گوجه هم مجوز را از خرم‌بید گرفت، درحالی‌که کارشناسان میراث‌فرهنگی معتقدند که این‌جا باید از نظر سیستم اداری و دولتی در حوزه شهرستان سعادت‌شهر باشد. آیا نامه‌ای به استانداری داده شده تا این مشکل حل شود؟ مسئولان پاسخی نمی‌دهند.
شهرک صنعتی، خطر جدید حریم پاسارگاد
هنوز گره کارخانه رب باز نشده، ساخت‌وساز گسترده در شهرک صنعتی بار دیگر منظر فرهنگی پاسارگاد را تهدید کرده. این در‌حالی است که مکاتبات بسیاری از سوی میراث‌فرهنگی شده بوده که این شهرک نباید در جای کنونی باشد.
مصیب امیری می‌گوید: «مسأله شهرک صنعتی به صورت خاص و مشاوره مشاوران در طرح بازنگری حریم و عرصه میراث‌جهانی پاسارگاد در دست بررسی است. در مورد شهرک صنعتی اقدام شده است.»
مدیر پایگاه پاسارگاد، همه پیگیری‌ها مربوط به این مسأله را به قبل از آمدنش به پایگاه می‌داند: «دور‌بودن واحد حقوقی به ما یکی از مشکلات است. مسئولان حقوقی در میراث‌فرهنگی فارس خود را ملزم به پاسخگویی نمی‌دانند و با واسطه به ما پاسخ می‌دهند. این شهرک، در گوشه‌ای از حریم ما قرار گرفته  و یک گره برای ما است. گره کوری هم است. پروژه بزرگی که استان و کشور در آن دخیل هستند و مقیاس آن از کارخانه خیلی بزرگتر است. آنها حریم ما را مخدوش کردند، حتی رنگ‌هایی که برای سقف‌ها اعلام کردیم را رعایت نکردند، هرچند رنگ تنها یک جنبه از قضیه است.»
کارشناسان میراث فرهنگی این شهرک را فاجعه‌ای بزرگ نام گذاشته‌اند. آیا باید منتظر ماند که غول‌های سیمانی مهمترین منظرگاه طبیعی پاسارگاد را اشغال کنند؟ در جایی که مسئولان ارشد از گردشگری حرف می‌زنند و قرار است جای نفت را بگیرد، چگونه می‌توان یکی از مهمترین جاذبه‌های تاریخی، طبیعی ایران را قربانی برنامه‌های کوتاه‌مدت کرد و انتظار جذب گردشگر داشت؟
واحد حقوقی در پاسارگاد حیاتی است
نه‌تنها مدیر پایگاه میراث‌فرهنگی پاسارگاد، بلکه بسیاری از متخصصان حقوقی و میراثی بر لزوم واحد حقوقی در پایگاه‌های میراث‌فرهنگی تاکید می‌کنند، هرچند نظر رئیس میراث‌فرهنگی فارس متفاوت است: «در نظر گرفتن واحد حقوقی مجزا در ساختار تشکیلاتی پایگاه‌ها باید از سوی سازمان میراث‌فرهنگی صورت بگیرد. درحال حاضر با توجه به این‌که پایگاه‌ها رسالت پژوهشی دارند، نه وظیفه اجرایی و مدنی، واحد حقوقی اداره‌کل فارس پرونده‌های حقوقی مربوط به پایگاه‌ها را پیگیری می‌کند.»
فدایی اما اعتقاد دارد: « این می‌تواند ایده خوبی باشد. ما مسائلی داریم و کارشناسان حقوقی از ما دور هستند، اگر ما بخواهیم ارتباط با آنها داشته باشیم، کارها با توجه به بروکراسی موجود سخت می‌شود. همین بروکراسی هم منجر شد در مورد کارخانه خیلی به نتیجه نرسیم. اگر هم نتیجه داده، خیلی کند باشد. اگر بخواهیم بخش حقوقی داشته باشیم، نیازمند ساختار تشکیلاتی است. البته اگر در آینده واحدهای حقوقی در پایگاه‌ها تشکیل شود، خیلی کارها را تسریع و خیلی از معضلات را حل می‌کند. میراث‌فرهنگی استان هم می‌تواند رابطان حقوقی خود را در پایگاه‌ها داشته باشد.»
این درحالی است که تا چند ماه پیش یکی از کارشناسان تخت‌جمشید مسائل حقوقی آن را پیگیری می‌کرد، اما روند فعالیت‌های او متوقف شد. بیشتر اعضای پایگاه‌ پارسه پاسارگاد صحه بر عملکرد خوب او در آن دوره کوتاه مدت می‌گذارند.
معصومه عرب‌پور، فوق‌لیسانس حقوق بین‌الملل که این مسئولیت را به عهده داشته، می‌گوید: «در طی این مدت پرونده‌های بسیاری را پیگیری کردیم. از درخت‌کاری در حریم‌ بگیر تا ساخت غیرقانونی سوله. در همه پرونده‌ها موفق بودیم، به‌طوری که درحال حاضر کار خیلی کمتر شده است و مردم دیگر آگاهی پیدا کرده‌اند و می‌دانند در صورت تخلف بشدت با آنها برخورد می‌شود، اما متاسفانه این روند متوقف شد.»
او پیشنهادی دارد که برایش تبدیل به آرزو شده: «ای‌کاش شرایطی مهیا می‌شد تا تمام پایگاه‌ها در زمینه حقوقی با هم در ارتباط مداوم بودند. واحد حقوقی برای آنها راه‌اندازی می‌شد و با هم جلسه می‌گذاشتند و همچون یک خانواده با هم تبادل اطلاعات می‌کردند و نشست  تخصصی می‌گذاشتند، چراکه در آن صورت خیلی از پرونده‌های حقوقی با موفقیت پیش می‌رفت و این دستاورد بزرگی برای بخش حقوقی سازمان میراث‌فرهنگی می‌شد.»
موزه پاسارگاد
 سازه‌ای 40ساله اسیر میان فنس‌ها
محمدرضا کارگر، رئیس اداره‌کل موزه‌ها گفته بود که موزه پاسارگاد تا‌ سال 96 راه‌اندازی می‌شود، اما از سازه‌های نیمه‌کاره میان فنس‌های زنگ‌‌زده کنار آرامگاه کوروش چنین اتفاقی محقق‌شدنی به‌نظر نمی‌رسد. او همچنین گفته بود می‌خواهیم هر ماه یک موزه افتتاح می‌کنیم. این حرف به گوش اهالی پاسارگاد هم رسیده، یکی از اهالی  می‌گوید: «مسئولان همان موزه‌های در دست ساخت را به اتمام برسانند، موزه جدید را بگذارند برای بعد. از اول که چشم باز کردیم این‌جا همین‌طوری بود، حالا هم هست. می‌دانید 40‌سال است دارند این‌جا را می‌سازند؟»
وقتی حرف‌های این پاسارگادی را برای رئیس میراث‌فرهنگی فارس بازگو می‌کنیم، پاسخ می‌دهد: «تاکنون 60‌میلیون ریال اعتبار برای موزه پاسارگاد تخصیص داده شده و 52‌میلیون ریال هزینه شده و این طرح نیازمند 10‌میلیون ریال اعتبار جهت اتمام پروژه است. موزه دارای 44‌درصد پیشرفت فیزیکی است و در مرحله بعد احداث تاسیسات و همزمان عملیات نازک‌کاری و محوطه‌سازی به شرط تامین اعتبار در دستور کار قرار می‌گیرد.» اما فدایی برای حل مشکل موزه راهکاری عملی دارد: «تنها راه برون‌رفت از این وضع این است که موزه بدل به یک پروژه ملی شود، چون معضل آن اعتبار است. حداقل برای فاز نخست آن 10‌میلیارد نیاز دارد. 10‌میلیارد برای این‌که فقط سفت‌کاری موزه به اتمام برسد، ولی مجهزکردن فضای داخلی آن هم هزینه‌‌بر است.»
چطور می‌شود این پروژه را ملی کرد؟ پاسخ فدایی این است:  «روند ساخت موزه همیشه این‌طور بوده، اعتباری تزریق شده و کار جلو رفته، بعد اعتبار متوقف شده و کار خوابیده. به نظرم، باید یک کار منظم و پیوسته انجام شود. باید یک اعتبار ویژه در ردیف اعتبارات ملی به آن اختصاص پیدا کند. حالا می‌توانند این اعتبار را در اختیار پایگاه بگذارند، ما هم می‌توانیم در این موضوع کمک کنیم، مبنی بر این‌که اعتبار آن دیده شود، چون اعتبار  موزه در ردیف اعتبار پایگاه تخت‌جمشید پاسارگاد دیده نشده. در ضمن طرح‌های آن از سوی بهترین طراحان ایران تهیه شده و ما خیلی روی این امر تاکید داریم که با همان مقیاس و اصالت طرح‌ها اجرایی شود. متاسفانه گزارش‌هایی وجود دارد مبنی بر این‌که تغییراتی در موزه ایجاد کردند و این خوب نیست. اگر قرار باشد این طرح اجرا نشود، درست نشود بهتر است.»
آیا پیشنهاد ملی‌شدن این پروژه داده شده؟ فدایی می‌گوید که این مسأله باید از سوی اداره کل موزه‌ها پیگیری شود. جالب این‌جاست که تاکنون هیچ مکاتبه‌ای در این زمینه انجام نشده یا اگر شده منتشر نشده است.
به گمان بسیاری از بزرگان و متخصصان، موزه پاسارگاد یکی از مهمترین موزه‌های ایران است، به جز آن، موزه تخصصی هخامنشی‌ای وجود ندارد و این موزه می‌تواند تاثیری فراتر از پاسارگاد داشته باشد. این موزه مناطق مهمی چون تخت‌جمشید، پاسارگاد و نقش رستم را دربرمی‌گیرد، اما تکلیف چیست؟
آب‌ نداریم
زمین‌ها در عرصه‌است، مردم فقیرند
اینها گوشه‌هایی از انبوه مشکلات پاسارگاد است؛ یگان حفاظت بماند، همچنین آمار حفاری‌های غیرمجاز، ویرانی روستاها و گورستان‌های اشکانی. کارشناسی می‌گوید: «ما اگر دشت را از انبوه ساخت‌وسازها نجات دهیم، برنده‌ایم.» فعالیت معدن سیمان میان منطقه حفاظت‌شده بماند. بحران آب، مردم را از پا درآورده. زمین‌های کشاورزی دارد خشک می‌شود. بستری برای درآمدزایی وجود ندارد. در میان مغازه‌های صنایع‌دستی کنار آرامگاه حتی یک گلیم، رنده‌بافی و... که زنان پاسارگاد می‌بافند، دیده نمی‌شود؛ حتی یک اثر؛ به جایش تمام مغازه‌ها پر است از مجسمه‌های داریوش و کوروش که از شیراز می‌آید. بیکاری زنان و مردان بماند. هرچند رئیس سازمان میراث‌فرهنگی برای توسعه صنایع‌دستی وعده داده بود. آنهایی که زمین‌هایشان در عرصه و حریم است چاه‌هایشان را نمی‌توانند مجهز به پمپ برقی بکنند، دستشان به هیچ کجا بند نیست. مسئولان کار آنها را به خدا واگذار کردند، چون نه می‌توانند تملک کنند و نه می‌توانند اجازه ساخت‌وساز دهند. مشکل آنها هم بماند. بیشتر زمین‌هایی که تا چند‌سال پیش به لطف رود پلوار و کانال‌های انشعاب آب آن سبز و خرم بود، امروز خارزار وحشی است. حوضچه‌هایی زیر زمین هنوز وجود دارد که نصیب موتورهای آب است و شبانه‌روزی درحال بلعیدن آخرین قطره‌های آب زیر زمین هستند، اما چند گامی دورتر در دشت شاهد زمینی غرقاب‌شده برای کشت نشای برنج هستیم... به روستا که بازمی‌گردیم، آبشان جیره‌بندی شده است و در روز بیش از چند ساعت آبی برای خوردن هم نیست... این‌جا پاسارگاد است، صدای پت‌پت پمپ‌هایی که آخرین چکه‌های آب‌های زیرزمینی را بیرون می‌کشند، آن‌جا را به جای‌ جایی امن برای گردشگران، هولناک و تاسف‌بار کرده است.


تعداد بازدید :  966