| آرميتا رمضاني |
لحظهای بياحتیاطی و بعد سوزشی که همه وجودم را فراگرفت. جای سوختگی درجه دو روی دست راستم سندی از حواسپرتی همیشگیام شد. محل سوختگی خیلی بزرگ نبود اما همان هم باعث شد دو ماهی، سه روز در هفته سنگفرشهای خیابان ولیعصر را برای رسیدن به بیمارستان سوانح و سوختگی گز کنم.
داخل بیمارستان جهانی بود متفاوت از خارج. داستانهایی که هرکس از علت سوختگیاش میگفت باور نکردنی بود. لحظهای غفلت و بعد زخمهایی که تا آخر عمر بیمار را همراهی میکند. اما در تمام مدتی که در بیمارستان سوانح سوختگی رفت و آمد کردم، داستانی شبیه به این نشنیدم: دختری به نام ندا لحظهای خودرویش را متوقف میکند تا با تلفن همراه با مادرش صحبت کند، دو نفر سوار بر یک موتور از کنار ماشین او عبور میکنند و روی او اسید میپاشند. در عرض چند ثانیه زندگی این دختر دگرگون میشود.
داستانهای دیگری که شنیدم، هیچکدام با این مورد و سه مورد مشابه آنکه در هفتههای اخیر روی داد برابری نمیکند. در عرض چند روز، زندگی چهار زن
زیر و رو شد. اما نه به علت بياحتیاطی خودشان!
ندا مانند زنان دیگر صبح که از خواب بیدار شده گمان برده آن روز هم روزی است مانند روزهای دیگر. هنگام لباس پوشیدن به چیزی جز کارهایی که در طول روز باید انجام میداده فکر نکرده. مریم قربانی دیگر این «وقایع» شوم هم لحظهای که تمام صورتش سوخته، به تولد فرزندش فکر میکرده و احتمالا دو قربانی دیگر در کابوسهایشان همچنین چیزی را نمیدیدند.
اما از فردای روزی که اخبار مربوط به چهار قربانی اسیدپاشی در شهر اصفهان رسانهای شد، و در شبکههای اجتماعی دست به دست گردید، زنان ایرانی روز خود را به گونهای دیگر آغاز کردند. از فردای آن روز، گوشهای زنان به صدای موتورسیکلتها حساس شد، شیشه ماشینها بالا کشیده شد و حس ناامنی وجود زنان را فرا گرفت. پاشیدن اسید بر روی صورت زنان و دختران از آن رو بسیار وحشتناک است که بنا بر یک باور عمومی، به درست یا به غلط، زن نماد زیبایی است. خود من که چند ماه، هر شب با دقت و وسواس پمادهای تجویز شده را روی دستم میمالیدم به امید اینکه دیگر اثری از زخم روی دستم باقی نماند، با خواندن این جمله ندا خشکم زد: «فقط همین سیدرصد بیناییام را مراقبت کنید از دست نرود، زیباییام مهم نیست.»
و حالا ترس من از روزی است که عمق این فجایع فراموش شود. چشمها این روزها به دیدن خشونت خو گرفته است. در جهانی که روبهروی دوربین سر میبرند، لابد ریختن اسید بر روی صورت شهروندان هم امری طبیعی است و باید ساده از کنار آن گذشت!
اما درواقع این اتفاق نیفتاد و افکارعمومی نسبت به این مسأله بسیار حساس شد. حساسیتی که به درستی بر روی این مسأله ایجاد شد باعث میشود تا دستگیری عاملان، مردم نظارهگر کوچکترین سخن و عمل مسئولان باشند تا دیگر شاهد تباه شدن زندگی انسانهای بيگناه نباشیم.
دیر یا زود، شیشه اتومبیلها دوباره پایین خواهد آمد.