چندي پيش فيلمي در رسانههاي خبري منتشر شد كه نشان ميداد ركورد «مكث» در پاسخ به پرسش خبرنگاران از سوي سخنگويان نهادهاي سياسي شكسته شده است. قضيه از اين قرار است كه بالاترين ديپلمات آمريكايي در امور خاورميانه در مواجهه با پرسشي كه پس از انتخابات ايران از او درباره موضع دولت آمريكا در برابر دموكراسي در ايران و عربستان ميشود، قادر به پاسخگويي نيست و تقريبا به مدت 20 ثانيه مكث ميكند تا توجيهي را در ذهن خود دستوپا كند. اگر اين پرسش از ترامپ شده بود، بدون لحظهاي درنگ حتما يك چيزي ميگفت، زيرا منطق ترامپ مبتني بر منافع شخصي و ناديدهگرفتن يا قلبكردن واقعيت بدون توجه به افکار عمومی است. علت اين مكث طولاني در تناقضات بيشماري است كه در سياست خارجي ايالات متحده وجود دارد و پس از روي كارآمدن ترامپ تعداد اين تناقضات بيشتر و عمق آن نيز افزونتر شده است. سياست ادعايي كشورهاي غربي اين است كه دموكراسي را عامل ثبات و توسعه و پرهيز از خشونت ميدانند. از اينرو و از آنجا كه این کشورها خود را طرفدار ثبات و توسعه دیگر جوامع معرفي ميكنند و اين را به نفع همه جهان ميدانند، لذا منطقي است كه عليالاصول از حكومتهاي مردمسالار دفاع و در نفي و رد حكومتهاي استبدادي و غيرانتخابي كوشش کنند.
با اين ملاحظه كلي بسيار طبيعي است كه در مقايسه ميان ايران كه يك انتخابات 75درصدي با رقابت نفسگير و ضمنا آرام و بيدغدغه انجام داد، با عربستانسعودي كه در تاريخ خود پديدهاي به نام انتخابات و رقابت نداشته است، جانب ايران را بگيرند يا حداقل اينكه جانب سعوديها را نگيرند. بنابراين ديپلمات عاليرتبه مذكور بهطور واضح در پاسخدادن دچار مشكل ميشود. شايد هم دچار عذاب وجدان شده و 20 ثانيه زمان لازم داشته كه بر اين عذاب غلبه كند و بيخيال آن شود، ولي يك نكته مهم ديگر نيز در اين مكث طولاني وجود دارد. بهطور معمول وزارت خارجه كشورها و بهطور مشخص ايالات متحده دستورالعملهاي ثابتي را براي مقامات ديپلماتيك خود ميفرستند كه اين دستورالعملها حاوي پرسشهاي احتمالي و جوابهايي كه ديپلماتها بايد بدهند، است. اين كار انجام ميشود تا از بیان مواضع متناقض پرهيز كنند. اين مكث نشان ميدهد كه در اين زمينه وزارت خارجه آمريكا به جواب قابل قبولي كه هماهنگ با پاسخهاي غيرواقعي كاخ سفيد باشد، نرسيده است يا حداقل در آن زمان كه ديپلمات مذكور مورد سوال واقع شده، به پاسخ مناسب نرسيده بودند. این نشانهای از وجود کاستیهای جدی در سیاست خارجه آمریکاست.
اكنون درشرايطي كه بيش از دوسال است رژيم سعودي، مردم بهويژه زنان و كودكان يمن را بمباران ميكند و درحال اجرای سياست توسعهطلبانه حتي عليه متحدان سابق خود ازجمله قطر است و با اقدامات خود در ليبي و سوريه نقش ويرانگري را در جهان عرب ايفا ميكند، مسئوليت حمايت از اين رژيم بهطور مستقيم به عهده دولت ايالات متحده است و بخشي از اين مسئوليت نيز به عهده مردم بهويژه روشنفكران آمريكايي است. مردم آمريكا نميتوانند با خاليكردن خزانههاي عربستانسعودي به نفع كسبوكار خودشان، در برابر حمايت دولت آمريكا از جنايتهاي اين رژيم، خود را مبرا از مسئوليت بدانند. اگر در ايالات متحده دموكراسي و رأي و مشاركت مردم و آزادي وجود دارد، بايد نسبت به اين روندها واكنش نشان دهند. اين پذيرفتني نيست كه عربستان با حمايت ايالات متحده جنايت كند، ولي در عوض كشورهاي ديگر تحريم شوند. اگر به نام ايجاد بيثباتي در منطقه بايد كشوري را تحريم كرد، آن كشور فقط عربستانسعودي است. يك دليل ساده آن اين است كه كشورهاي استبدادي و غير دموكراتيك منشأ ناپايداري و بيثباتي هستند و غير دموكراتيكترين كشور منطقه عربستانسعودي است. كشوري كه هيچگونه پاسخگويي به مردمش ندارد. كشوري كه حتي به متحدان خودش نيز رحم نميكند. كشوري كه درگير بدترين بمبارانهاي شهروندان يك كشور فقير شده است. كشوري كه با خاصه خرجي از پولهاي نفتي حتي آبروي سازمان ملل را نيز برد و رئيس اين سازمان زير پاگذاشتن عدالت را در برابر فشارهاي مالي اين كشور سياهترين روز خود معرفي كرد. كشوري كه متهم به دخالت در حوادث 11 سپتامبر بود و اكنون مدعي مبارزه با تروريسم شده است! كشوري كه بيشترين توييت و حمايت مجازی و واقعی از تروريسم بينالمللي و داعش از درون آن انجام ميشود. كشوري كه حتي فوتباليستهايش رعايت قواعد عادي احترام به قربانيان تروريسم را نميكنند و چنين احترامگذاشتني را تمسخر ميكنند.
اين رفتار ايالات متحده اثرات بلندمدتي دارد، همچنان كه اقدامات گذشته اين حكومت در كودتا عليه دولت قانوني مصدق تبعات ويرانگري براي ايران و منطقه و حتي آمريكا داشت. از ترامپ انتظاري نداريم ولي اميدواريم كه روشنفكران و روزنامهنگاران و كنشگران مدني ايالات متحده اقدامي عليه اين سياستهاي ترامپ انجام دهند.