قحطی و پیامدهای ویرانگر و کشنده آن همواره یکی از پدیدههای تاریخ دیرینه ایران بوده است. واپسین قحطیهای بزرگ تاریخ ایران در پی رسیدن دامنه دو جنگ بزرگ جهانی به این سرزمین و درگیری ناخواسته ایران و ایرانیان در آن رخ داد؛ دو رخداد هولناک که ویرانی و کشتههایی بسیار در این سرزمین برجای گذاشت. دکتر غلامعلی آذرخشی، ذیل نوشتار «تبریز قحطیزده- مرگ نمادر- ناله ارواح- چغاله شاعر» در کتاب «خاطرات سیاسی و تاریخی»، خاطرهای از قحطی پرآوازه ایران در زمان جنگ یکم جهانی در تبریز نگاشته است که دو تصویر رویاروی از رفتار ایرانیان در این رخداد به نمایش میگذارد «نیروهای روسی و انگلیسی و عثمانی کشور ما را میدان تاختوتاز کرده بودند ... در آن ایام نرخ اجناس داخلی و خارجی بالا رفت. غذا و پوشاک کمیاب شده بدنبال خشکسالی و ناامنی آتش قحطی زبانه کشید. در این گیرودار حصبه بومی و نیز گریپ وبامانندی ... در زادگاه من تبریز، بیداد میکرد. هر روز در راه دبستان میدیدم که دهها بیمار از زن و مرد خصوصا کودکان برهنه در کنار کوچهها و هشتی خانهها از بیغذایی و بیدوایی جان دادهاند ... در آن روزگار وانفسا چند ملاک و محتکر بیانصاف گندم و جو و برنج و حبوبات ... و حتی سیبزمینی را انبار میکردند تا بقیمت گرانتر بفروشند. ... یکی از این محتکران را که از علمای بانفوذ و مقتدر و ثروتمند شهر بود روزی سه مرد نقابدار نزدیک ظهر و موقعی که از برچیدن ختم یکی از اعیان برمیگشت از کالسکه بیرون کشیدند و با پسرش کشتند، و طبانچه بدست در درشکهای نشستند و فرار کردند. من خودم شاهد این واقعه بودم. البته عده زیادی از مردم نیکوکار هم در آن شهر بودند که وجود تنگدستی میکوشیدند با جمعآوری اعانه دیگهای دمپخت بار کنند و اقلا یک وعده غذا در دو روز به جمعی از گرسنگان برسانند».