زهره واحدی روانشناس
اعتقاد به خرافات مسالهای است که تنها به کشور ما محدود نمیشود و خیلی از کشورهای پیشرفته و توسعهیافته نیز با این مسأله دست به گریبان هستند.
اعتقاد به خرافه و انتقال سینه به سینه آن طی سالیان گذشته تا حدودی به فرهنگ خاص هرجامعه برمیگردد، فرهنگی که القا میکند، میتوان با برخی نیروهای ماورای طبیعی همه امور را حلوفصل کرد. این مسائل که هیچ پایه و اساس علمی نداشته و امروزه بین مردم و حتی قشر تحصیلکرده هم رواج پیدا کرده است. در سالهای اخیر و از میان انواع خرافات و فالهایی که مرسوم است، فال قهوه به طرز عجیبی رواج پیدا کرده است.
حتی دختر و پسرهای تحصیلکرده هم به این نوع دستاویزها رجوع فراوان دارند و تلاش میکنند با این روش از آینده خود اطلاع پیدا کنند. یکی از علتهایی که باعث شده این مسأله تا به این حد جدی شود، علاقه به آیندهبینی، بین جوانان است. شاید خیلیها تنها برای شوخی و سرگرمی به فالگیرها مراجعه کنند اما همین شوخیها رفتهرفته جدی میشود و این جدیشدن از زمانی اتفاق میافتد که برحسب تصادف چند موضوع درست از آب درمیآید. متاسفانه فالگیرها و کسانی که در این حوزه ورود میکنند، هوشاجتماعی بالایی دارند. خیلی از آنها میتوانند با استفاده از این هوش حدسهایی درباره زندگی شما بزنند. همین حدسها مبنایی میشود برای اینکه پیشگوییهایشان جدی گرفته شود و هر روز مشتریهای بیشتری پیدا کنند. علت دیگری که باعث میشود تا افراد به سمت خرافات بروند، کمبود اعتماد به نفس است. کسانی که از نظر اجتماعی خلاق نیستند، معمولا به سمت فالگیرها رویمیآورند با این امید که چیزی از آینده، آنها را دلگرم کند. در اینجور مواقع فالگیرها چیزهایی میگویند که میتواند به فرد امید واهی بدهد و آنها را دلخوش کند و البته این دلخوشی بسته به اینکه فرد چقدر آن را مبنای زندگی خود قرار میدهد، میتواند به زندگی افراد ضربه بزند. اگر کسی واقعا منتظر رخ دادن اتفاقی باشد اما به نتیجهای که میخواهد نرسد، قطعا تبعات بدی برای او خواهد داشت که افسردگی یکی از آنهاست.
آنچه منطقی به نظر میرسد این است که باید هرچه سریعتر با پدیدهای به نام خرافات مقابله شود. بخشی از این مقابله به مراجع قانونی برمیگردد که باید بهطور جدی این موضوع را در دستورکار خود قرار دهند. برخی دیگر به اطلاعرسانی در این زمینه مربوط است. من همیشه از مراجعهکنندگانی که پیش من میآیند و به فالگیرها اعتقاد عجیبی دارند، تنها یک سوال میپرسم. اینکه اگر یک فالگیر میتواند با یک طلسم و جادو زندگی شما را تا این حد دگرگون کند چرا نتوانسته برای خودش کاری کند و از این طریق امرارمعاش میکند؟ همانطور که میدانید فالگیرها معمولا از طبقه بالای اجتماعی نیستند و معمولا مشکلات زیادی در زندگی خود دارند. مراجعهکنندگان معمولا نمیتوانند برای سوالم پاسخی پیدا کنند و سکوت میکنند. پس اینکه بخواهیم ثابت کنیم فالگیرها و اصولا خرافات تنها یک تلقین در زندگی افراد است و نمیتواند زندگی آنها را دگرگون کند، تنها با طرح چند مسأله و اطلاعرسانی درباره آن، ممکن است. به نظر میرسد باید در این زمینه کارهای بیشتری شود و هرچه زودتر با منطق و گفتوگو از رواج و همهگیرتر شدن خرافات
جلوگیری شود.