چند وقت پیش موقع جابهجا کردن کانالهای تلویزیون، برنامهای توجهام را به خودش جلب کرد. موضوع برنامه یک کارگاه کوچک در انگلیس بود که تمام کارگرانش را خانمها تشکیل میدادند. کارگران این کارگاه، کتابهای نفیس را به شیوه دستی و سنتی صحافی و تزیین میکردند. مدیر کارگاه توضیح میداد که این کتابها به صورت سفارشی آماده میشوند و افراد سفارشدهنده معمولا آن را بهعنوان یک کالای فرهنگی لوکس به اطرافیانشان هدیه میدهند. نکته جالب کارگاه صحافی سنتی، این بود که با سرمایهگذاری تعدادی نیکوکار آماده و تجهیز شده بود و کارگران شاغل در آن زنان بیسرپرست به شمار میآمدند. نیکوکاران انگلیسی با یک ایده جالب تلاش کرده بودند به نیت معنوی و خیرخواهانهشان بُعد اقتصادی بدهند و به این ترتیب با سرمایه اولیه خود به صورت دایم و مستمر به فقرا کمک مالی کنند. این موضوع نهتنها سرمایه اولیه را از بین نبرده بود که مدیر کارگاه توضیح میداد با سوددهی این کار توانستهاند علاوه بر کارگاه، یک فروشگاه اختصاصی و دفتر پذیرش سفارشات نیز تأسیس کنند و فقرای بیشتری را به کار بگیرند. حالا ما بهعنوان یک کشور مسلمان، در آستانه ماه محرم قرار داریم و گاهی توجه نداریم که میلیاردها تومان سرمایهای را که به نیت خیر هزینه میکنیم در محل نیتمان هزینه نمیشود. گاهی در کمدقتیهایمان نذریهایی میدهیم که بیشتر مهمانیهای خانوادگی است و نذوراتی با نیت خیر انجام میدهم که کمتر به دست فقرا و مستمندان واقعی میرسد. حجم قابلتوجهی از شیر و چای و برنج در نذورات دوستداشتنی و خداپسندانه اسراف میشود و سر هر چهارراه دور ریخته میشود. آیا تا به حال فکر کردهایم که این هزینه تا چه اندازه روح معنوی کمک به فقرا را که دین مبین اسلام بر آن تأکید دارد برآورده ساخته؟ آیا تابهحال به ذهنمان خطور کرده که اگر در کنار نذورات به فکر تأسیس کارگاهها و مشاغل خیریه هم باشیم چه کار بزرگی میشود و ماهیگیری را جای ماهی دادن اجرایی کردهایم. مگر نه این است که بیکاری یکی از معضلات اصلی جامعه ماست؟ پس چرا در مراسم عزاداری و در کنار خیرات و نذورات به این بیندیشیم که برای اقتصاد جامعهمان کار مفیدی انجام دهیم و از داشتههای جمعیمان کارهای کوچک اما بزرگ بسازیم.