شماره ۴۰۹ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۳۰ مهر
صفحه را ببند
مردم می‌ترسند خود واقعی‌شان را نشان دهند

محمدتقی فاضل‌میبدی استاد دانشگاه

پیش از آن‌که بخواهم به مسأله زیست‌اخلاقی بپردازم و مصایبی که بر سر راه یک زندگی اخلاقی وجود دارد بررسی کنم، بد نیست به معنای اخلاق اشاره‌ای داشته باشم. به گفته صاحب‌نظران این حوزه، اخلاق از جمع خُلق ترکیب شده که به‌باطن انسان اشاره دارد. اخلاق یعنی حالت درونی انسان را براساس یک استاندارد درست و صحیح تربیت کنیم. استانداردی که بتواند هر آنچه قبیح و نادرست است از درون انسان دور کند و ارتباط با همنوع را بهبود بخشد. مثلا صفتی مانند بخل را در نظر بگیرید. حسادت ازجمله ویژگی‌های ناپسندی است که رابطه فرد با دیگری را خراب می‌کند و درصدد تخریب کسی برمی‌آید که کمی بالاتر از خود اوست. برعکس اگر این ویژگی از انسان دور شود، می‌تواند کمک‌کننده به افرادی باشد که در جایگاهی پایین‌تر قرار دارند. اخلاق دقیقا به ویژگی‌هایی اطلاق می‌شود که می‌تواند باعث به وجود آمدن حسنه‌های زیادی در افراد باشد و آنها را درون انسان تکثیر کند. اما جامعه امروزی ما متاسفانه دچار یک بی‌اخلاقی شده که آسیب‌های اجتماعی هر روز آن را شدت می‌بخشد. کافی است نگاهی به آمار زد و خورد در این چند‌سال اخیر نگاهی بیندازید و پیگیر قتل‌هایی باشید که در جامعه روز به روز بیشتر می‌شود. منشأ تمامی این اتفاقات به‌دلیل بالا رفتن خشونت در جامعه است که کاملا مساله‌ای ضداخلاقی به‌حساب می‌آید. در زندگی امروزی آن‌طور که باید، انصاف و ایثار وجود ندارد و بخش زیادی از اختلافات به خشونت‌های کلامی یا فیزیکی منجر می‌شود. مرگ اخلاقیات در جامعه با همین اتفاقات شکل گسترده‌تری به خود می‌گیرد و جامعه را با معضل بی‌اخلاقی روبه‌رو می‌کند. در صورتی‌که در گذشته اکثر اختلافات با گفت‌وگو حل می‌شد و مردم تا این حد هیجانی عمل نمی‌کردند. همان‌طور که خداوند به موسی می‌فرماید، وقتی سراغ فرعون می‌روی با او با زبان نرم سخن بگو. سخن گفتن با آرامش و مهربانی ازجمله ویژگی‌هایی است که می‌تواند فرد را هنگام عصبانیت خلع‌سلاح کند. اما این‌که چرا جامعه تا این اندازه دچار خشونت شده است به‌زعم من، چند دلیل عمده دارد که یکی از آنها برخی مدیران کشور هستند. من فکر می‌کنم ما امروز درمورد اخلاقیات دچار مشکل شده‌ایم. البته این مسأله را نمی‌توان به همه تعمیم داد اما فساد و رانت‌خواری‌هایی که به‌صورت علنی در این چند ‌سال اخیر مطرح شده، باعث شده تا مردم از اخلاقیات فاصله بگیرند. یا برخی که تحت‌عنوان دین، مسائلی را مطرح می‌کنند باعث شده تا بخشی از جامعه دین‌زده شود. مذهب و دین مهم‌ترین پشتوانه اخلاق است و کسی که به دین بی‌اعتنا شود، پشتوانه حکمی از اخلاق را از دست داده است. در جامعه‌ای که اخلاق هرچه می‌گذرد کمرنگ‌تر می‌شود، بی‌رحمی بیشتر هم می‌شود و استانداردهای اخلاقی به‌هم می‌ریزد. در این هنگام، برای کسی مهم نیست که دیگران در چه وضعی زندگی می‌کنند. مسأله دیگری که زیست اخلاقی را در جامعه با مشکل مواجه کرده، مسأله فقر و ثروت‌های زیاد در جامعه است که هردو به یک اندازه می‌تواند تاثیرگذار باشد. حضرت علی(ع) به پسرش می‌فرمایند:   از فقر بترس چراکه دین را ناقص، عقل را زایل و گناه و فساد را در جامعه بیشتر می‌کند. کسی که سفره خالی دارد، ممکن است دست به هر کاری بزند. از طرفی ثروت زیاد باعث بسط خوشگذرانی می‌شود و افراد را به سمت طغیان می‌کشاند. این فاصله روز به روز می‌تواند تقویت‌کننده صفت‌هایی باشد که کاملا مغایر با اخلاق است. تفکر این‌که جامعه به هر سمتی رفت ما باید اخلاقی زندگی کنیم و تحت‌تأثیر ناهنجاری‌های جامعه قرار نگیریم، یک شعار و یک تفکر ایده‌آل است و نمی‌توان این توقع را از مردم داشته باشیم. اگر فرد ببیند جامعه از بالا فاسد شده است، خیلی از مسائل را رعایت نمی‌کند و نمی‌تواند قبول کند که باید به خودی‌خود درست رفتار کند. همچنین شرایط زندگی در جامعه به‌گونه‌ای شده است که مردم را برای انجام برخی کارهای غیراخلاقی وادار می‌کند و اگر کسی بخواهد درست زندگی کند با مشکل و موانع زیادی روبه‌رو می‌شود. نمونه‌اش همین مسأله گزینش است که در ادارات دولتی وجود دارد. این‌که هنگام گزینش از فرد می‌پرسند به نماز جمعه می‌روید؟ امکان دارد این سوال را کسانی که دغدغه معیشت دارند و نیاز دارند تا کاری داشته باشند به دروغ جواب مثبت بدهند و همین می‌تواند رواج‌دهنده دروغ بین مردمی باشد که مدام به راستگویی تشویق می‌شوند. یا درمورد مسأله حجاب. وقتی قرار است دانشجویان را به حجاب دعوت کنیم این کار را از طریق هسته‌هایی در دانشگاه انجام می‌دهیم که گاهی این موضوع با روش‌های درستی انجام نمی‌شود. همین امور باعث شده تا برخی افراد در دانشگاه تظاهر به حجاب کنند و در بخش‌های دیگر زندگی هرطور که خواستند رفتار کنند. این مسأله هم دورویی و ریاکاری را تشدید می‌کند و نظام اخلاقی جامعه به هم می‌خورد. در صورتی‌که اگر جامعه طوری باشد که افراد خودِ واقعی‌شان را نشان دهند و هیچ‌گونه تحمیل عقاید وجود نداشته باشد، مسیر جامعه طوری طی می‌شود که زندگی اخلاقی یک عرف در جامعه می‌شود و دیگر کسی برای درست زندگی کردن و نشان دادن خود واقعی خودش برخی از اخلاقیات را زیر پا نمی‌گذارد.


تعداد بازدید :  300