شماره ۴۰۹ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۳۰ مهر
صفحه را ببند
گفت‌وگو با سیاوش جمادی درباره زندگی اخلاقی و مصائب آن
اخلاق از «دیگری» آغاز می‌شود

|  مجتبی پارسا   |   طرح نو|   زندگی اخلاقی چیست؟ ابتدا باید اخلاق را تعریف کرد تا با توجه به آن، شاخصه‌هایی برای یک زندگی واجد این شاخصه‌ها برشمرد و به مفهوم زندگی اخلاقی رسید. بحث‌های زیادی درباره این موضوع شده است که اساسا رفتار اخلاقی، چه نوع رفتاری است؟ و اساس و بنیان آن چه باید باشد؟ مصلحت؟ تکلیف؟ وظیفه؟ وجدان؟ آگاهی؟ سود؟ یا هر چیز دیگر؟ تحلیل این موضوعات، موضوع این مصاحبه نیست؛ گرچه به‌طور اجمالی به این موضوعات پرداخته شده است. برای پاسخ به پرسش‌هایمان، سراغ سیاوش جمادی، نویسنده و مترجم آثار فلسفی و ادبی رفتیم. جمادی بعد از تبیین مقوله اخلاق و زندگی اخلاقی از دیدگاه بزرگان فلسفه، به شرح و بسط نظرگاه خویش در مورد اخلاق پرداخت؛ اخلاق از «دیگری» آغاز می‌شود؛ مفهوم اخلاق، دیگری است از نظر او، «هرچه انسان، اخلاقی‌تر شود، دایره احساس مسئولیتش نسبت دیگری وسیع‌تر خواهد شد» و لذا برای ارزیابی اخلاقی بودن یک فرد، باید دید که به چه میزان «دیگری» را در نظر می‌گیرد. با این دیدگاه، امکان ندارد فردی فارغ از دغدغه دیگران صرفا به فکر خود و خانواده خود باشد و فردی اخلاقی به شمار بیاید. در انتهای صحبتمان، از سیاوش جمادی در مورد مصائب و مشکلاتی که یک فرد اخلاق‌مدار با آن در جامعه روبه‌روست پرسیدیم. مصاحبه ما را در مورد «زندگی اخلاقی» و «مصائب» آن با سیاوش جمادی بخوانید.
زندگی اخلاقی چیست؟
در جهان فعلی که ما در آن زندگی می‌کنیم و به‌ویژه در کشور خودمان، ایران، زندگی اخلاقی روز به روز موضوعیت خود را بیشتر از دست می‌دهد. اخلاق، مکاتب و تعاریف مختلفی به‌خصوص در اندیشه مدرن، به منظور توضیح و تبیین آن شکل گرفته است؛ حول این پرسش که عمل اخلاقی کدام عمل است؟ یا چه عملی
تحت عنوان «عمل اخلاقی» می‌تواند جای بگیرد؟ آیا عمل اخلاقی، صرفا بر حسب تکلیف ذاتی و صرف نظر از مصلحت و سود و زیان است؟ اگر چنین نظری را بپذیریم، در واقع، نظر اخلاقی «کانت» را پذیرفته‌ایم؛ و این دیدگاه، با دیدگاه افراد دیندار و مذهبی که خود را در انجام وظایف دینی‌شان مکلف و موظف می‌دانند، بي‌ارتباط نیست. در این دیدگاه، فرد صرف نظر از فکر و اندیشه به محتوای عملی که خود را به آن مکلف می‌داند و همچنین صرف نظر از اقتضائات زمانه و بدون وفق دادن آنها با شرایط اجتماعی و سایر شرایط مرتبط، خود را مکلف به انجام یک عمل می‌داند. اما در مورد این افراد باید پرسید که حقیقتا شرایط اجتماعی و شرایط زمانه و تغییرات مفاهیمی که در مناسبات قدرت به‌وجود می‌آید، می‌تواند تأثیری در اخلاق و عمل اخلاقی نداشته باشد؟ بنده بنا بر تجربه تاریخی، معتقدم که اخلاق، نسبی است و مدلول این سخن، این است که عملی که در 2هزار ‌سال پیش قبیح نبوده، امروزه به‌عنوان یک عمل قبیح و غیراخلاقی به‌شمار می‌آید. لذا معتقدم اخلاقِ مطلقی که صرفا مبتنی بر تکالیف است، کارش به جاهای باریکی می‌کشد که با جهان حق‌مدار امروز، هیچ سنخیتی نمی‌تواند داشته باشد. اخلاق تکلیف‌مدار در جهان امروز که هرکس خود، صرف نظر از قومیت و ملیت و نژاد، دارای حق و حقوقی می‌داند، به یک استبداد قهرآمیز و بي‌فرجام مبدل خواهد شد.
در هر حال، از دیدگاه من، چیزی که بتوان نام «عمل اخلاقی» را  روی آن نهاد، عملی است که برگرفته از وجدان انسانی است. متاسفانه، چنین وجدانی، روز به روز درحال اضمحلال و از بین رفتن است و اگر جلوی آن را نگیریم، سرانجام فاجعه‌باری در انتظار ما خواهد بود.
جایگاه اخلاق عرفی و سنتی را نسبت به جایگاه بي‌اخلاقی چطور می‌بینید؟
در جهانی که بیشتر مردم، اخلاق و مبانی آن را از «سنت» و «عرف» دریافت می‌کنند، محتمل است که اشرار یک جامعه، در خدمت قدرت دربیایند و به نام اخلاق سنتی، اعمالی غیراخلاقی انجام بدهند. در موضوع اخلاق، خودِ شرارت مسأله مورد بحثی است. این سوال پیش می‌آید که شرارت مقدم بر محمل شرارت است یا محمل شرارت، مقدم بر خودِ شرارت است؟ به‌طور مثال در جامعه‌ای که ادعای معنویت دارد، مفاسد، اعم از مفاسد مالی و کنش‌های ضدانسانی، آیا حاصل مناسبات و تعاملات قدرت است یا نه؛ بلکه افرادی وجود دارند که شرورند و به دنبال محملی برای شرارت خود می‌گردند؟ ما افرادی داریم که افراد خوبی هستند و در سنت و عرف، اگر کمی اخلاق حاکم بوده، آن هم میراث سنتی و دینی بوده است. این میراث تا زمانی که قدرت دخالت نکرده، حتما نيكو بوده است. مباحثی مثل حلال و حرام و احترام به همسایه، پدر و مادر، دستگیری از ضعفا و مواردی از این دست، همگی اخلاقیات دینی و عرفی است که حاصل سنت و میراث آن است. اینها تا جایی که در قلمرو عمومی بوده، بدون‌شك از بي‌اخلاقی بهتر است. اما همین‌که به ابزاری برای اراده‌ها و مناسبات قدرت تبدیل می‌شود، ارزش اخلاقی خود را از دست می‌دهد.
کوبانی یک محک است! محکی که همه کشور‌ها و دولت‌ها را مورد آزمایش قرار می‌دهد. یک لحظه دیرتر، یعنی از دست دادن جان یک انسان. اما خیلی از کشورها و دولت‌ها چنین نگاهی به این مسأله نداشتند و ندارند. اغلب آنها شروع کردند به حسابگری و سنجش مصالح و منافعشان که براساس مناسبات قدرت است، نه اخلاق.
برای انجام عمل اخلاقی، چه پیش‌نیاز‌هایی باید وجود داشته باشد؟
در جهانی که انسان‌ها در شرایط اضطرار و فقر و تشویش برای زنده ماندن و هراس از دستگیر شدن و هراس از قدرت زندگی می‌کنند، افراد معدودی باید وجود داشته باشند که درس خوانده و دارای «آگاهی» و «وجدان» باشند تا عمل اخلاقی انجام دهند. این نکته بسیار مهمی است که برای انجام عمل اخلاقی، صِرف آگاهی نمی‌تواند کافی باشد؛ بلکه وجدان نیز باید وجود داشته باشد تا به اخلاق مطلوب برسیم. جز افراد معدودی که دارای آگاهی و وجدان هستند و نمی‌شود عملی غیراخلاقی از آنها سر بزند، کسی نمی‌تواند رفتار اخلاقی داشته باشد. گرچه من هرچه فکر می‌کنم، دلیل این رفتار را نمی‌توانم بیابم که چرا بعضی افراد نمی‌توانند عملی غیراخلاقی انجام دهند.
منشأ اخلاق درونی انسان چیست؟
شما حتما کتاب «نقد خرد عملی» کانت را خوانده‌اید یا لااقل با آن آشنایی دارید. کانت در آن‌جا سخن قابل تاملی دارد؛ «دو چیز همواره موجب حیرت من گشته است، یکی قانون اخلاقی که در نهاد من است و دیگری آسمان پرستاره بر فراز سرم». این‌که منشأ اخلاق درونی انسان کجاست، فراتر از این مجال است. نظریه‌های اخلاقی بسیاری، مناقشات و بحث‌های زیادی در این زمینه کرده‌اند که اگر وارد آن مباحث شویم، بیرون آمدن از آنها بسیار دشوار است.
ویژگی انسان اخلاقی چیست؟
خیلی ساده است؛ کسی که قانون طلایی اخلاق را رعایت کند. این قانون می‌گوید: «آنچه برای خود نمی‌پسندی، برای دیگری نیز مپسند»؛ یا به قول کانت؛ فقط مطابق دستوری عمل کن که بتوانی اراده کنی آن دستور به صورت قانون کلی درآید. یعنی اگر قرار باشد کاری که تو انجام می‌دهی به عملی یونیورسال و کلی مبدل شود، چه اتفاقی می‌افتد؟ اما من شخصا شاخصه‌ای ارایه می‌دهم و آن عبارت از این است که «هرچه انسان، اخلاقی‌تر شود، دایره احساس مسئولیتش نسبت به دیگری وسیع‌تر خواهد شد». به‌طور مثال اگر بزرگترین واحد مدنی، خانه باشد و بیرون از خانه، هیچ همبستگی و مدنیتی وجود نداشته باشد و فقط فضایی باشد که افرادِ تنها و بي‌ارتباط کلاه خود را بچسبند و به دنبال منافع خودشان باشند، این جامعه، جامعه‌ای اخلاقی به‌شمار نمی‌آید؛ هرچند افراد در آن جامعه ادعا کنند که به خانواده‌شان خدمت می‌کنند. «پول درآوردن از هر راهی»، مشخصه یک جامعه از لحاظ اخلاقی رو به سقوط است. در این جامعه، هر شخصی به دنبال زنده ماندن و صیانت شخصیِ شخص خود و حداکثر، خانواده خود است. در صورتی که انسان اخلاقی، دایره مسئولیت وسیع‌تری دارد و در نظر می‌گیرد کاری که انجام می‌دهد، روی تمام انسان‌های کشورش، یا از آن فراتر، تمام انسان‌هایی که در جهان زندگی می‌کنند، یا فراتر از آن، روی نسل‌های آینده، چه تاثیری دارد یا خواهد گذاشت.
اخلاق از «دیگری» آغاز می‌شود؛ مفهوم اخلاق، دیگری است. برای ارزیابی اخلاقی بودن یک فرد، باید دید که به چه میزان «دیگری» را در نظر می‌گیرد. لذا انسان اخلاقی در نظر من، فراتر از خانه و جمعیت کوچکی که خودش به آن وابسته است را در نظر می‌گیرد. اخلاق، به انسان، صِرف انسان بودنش توجه می‌کند؛ فارغ از هرچیز دیگری.
بهای زندگی اخلاقی چیست؟
زندگی اخلاقی، البته به بهای گزافی تمام می‌شود. از فقر و نداری گرفته تا گرفتار شدن و مشکلات دیگر. بهای مراعات این حقوق در بسياري از كشورها تا این اندازه بالا رفته است که فردی که برای استیفای حقوق انسانی فعالیت و تلاش می‌کند، دستگیر و به او انگ‌های نامربوطی زده می‌شود. در صورتی که اینها خود، نهایت بي‌اخلاقی است. این صرفا یک مثال در حوزه سیاست بود. می‌توان مثال‌های دیگری را ذکر کرد. شاید فرد اخلاقی، تنها‌تر و غمگین‌تر از دیگران باشد، اما قطعا خوشبخت‌تر از کسانی است که اخلاق را زیر پا می‌گذارند. فردی که با فقر و بي‌پولی زندگی را می‌گذراند، از فرد یا افرادی که از ثروت ملی می‌دزدند و تولیدی به اندازه تولید یک زنبور عسل نداشته‌اند، خوشبخت‌تر است.
به چند نمونه از مصادیق بي‌اخلاقی‌های امروز اشاره کنید
مصادیقی که می‌توان برای این بي‌اخلاقی‌ها شمرد، بسیارند؛ مثل خشونت؛ خشونت همواره دست به دست می‌شود. مصداق عینی آن، رفتن مردم به دیدن اعدام‌ها و جان کندن دیگران است. متاسفانه در میان این جمعیت‌ها گاهی بچه‌ها هم هستند.
مصداق دیگری که وجود دارد، بهره‌کشی در محیط کار است که کارفرما، صرفا به خاطر سود بیشتر، حداقل حقوق را به کارمندان یا کارگران زیردستش می‌دهد. کارمندان و کارگرانی که از میان بسیاری افراد، دست و پا زده‌اند تا به این شغل برسند و به هیچ نحوی نمی‌خواهند کارشان را از دست بدهند. اینها نه‌تنها مصداق بي‌اخلاقی که مصداق استثمار و بهره‌کشی بي‌رحمانه است. بسیاری از این افراد که تمام عمرشان را صرف زنده ماندن می‌کنند و برای خودشان احساس خوشبختی می‌کنند که دارای شغل و کاری هستند.
زندگی و حقوق یک معلم مدرسه را با فردی که هیچ کاری نکرده است جز ساخت و پاخت و دروغ، بعضی می‌گویند نباید نام آنها را افشا کرد، مقایسه کنید. اینها همه عین بي‌اخلاقی است که من هم در آنها سهیم هستم. من و همه کسانی که به تماشای ظلم اخلاقي نشسته‌ایم که به مردم اطرافمان می‌شود.


تعداد بازدید :  198