شماره ۴۰۹ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۳۰ مهر
صفحه را ببند
دوست دارند مردم کتاب نخوانند؟

رجبعلی اعتمادی روزنامه‌نگار

برخی از ما از ادبیات انتظار درس دادن داریم؟! این کتاب است که به انسان درس می‌دهد. در داستان نویسی هدف مطرح کردن یک ایده برای ساختن جهان آینده نیست. ما صرفا می‌توانیم جهان آینده را توصیف کنیم. لذت مردم هم در آن است که وقتی قصه‌ای می‌خوانند، بتوانند با آن همذات‌پنداری کنند.
 داستان‌نویس معلم نیست. در ضمن این طرز تفکر در مورد رمان‌های عامه‌پسند که برخی از ما هنوز میراث‌خوار آن هستیم طرز تفکر طرفداران ایدئولوژی در داستان نویسی است.
هر نوع ایدئولوژی علاقه‌مند است داستان براساس خواست خودش نوشته شود و اگر داستان از چارچوب تعیین شده توسط آن ایدئولوژی خارج شود، محکومش می‌کنند یا درباره‌اش توطئه سکوت می‌کنند یا به نویسنده‌اش بد و بیراه می‌گویند. در دنیای امروز عنوان «عامه‌پسند» مرده است. اگر در آمریکا چنین حرفی را مطرح کنید مردم تعجب می‌کنند. در ادبیات امروز جهان دو نوع رمان وجود دارد: پرمخاطب و کم‌مخاطب. رمان پرمخاطب رمانی است که همه می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند اما رمان کم‌مخاطب رمانی است که بعضی‌ها براساس اندیشه‌های خودشان آنها را می‌نویسند و تنها قشر خاصی از مردم می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند. در دنیای امروز رمان باید پرمخاطب باشد. یک برنده جایزه نوبل بیاورید که کتاب‌هایش پرمخاطب نبوده باشند. نمی‌دانم چرا گرفتار این خط‌کشی‌ها شده‌ایم. عده‌ای که آثارشان فروش نمی‌رود، تنگ‌نظری می‌کنند. این مردم هستند که نویسنده را انتخاب می‌کنند.
نویسنده مردم را انتخاب نمی‌کند. چه عیبی دارد که جوان‌ها با خواندن کتاب‌های پرمخاطب با دنیای ادبیات آشنا شوند. من در علاقه‌مندی جوان‌ها به خواندن کتاب سهم دارم. از طرف دیگر عشق را در آنها شکوفا می‌کنم. در ابتدای کتاب 8 تکه تا برهوت نوشته‌ام: از عشق انسان به انسان است که عشق به خدا زاییده می‌شود. وقتی یک انسان را دوست داشته باشید به عشق خدایی می‌رسید چرا که عشق بالا رونده است و پایین نمی‌آید. به‌هرحال این تصور که اگر کتابی فروش رفت یعنی عامه‌پسند است، تصور اشتباهی است.
در یک دوره به‌خصوص در اروپا این نوع نویسندگی از نوع مارسل پروست به علت شرایط خاص آن روز جامعه اروپا رشد کرد. اما اگر اسم آقای مارسل پروست در ایران حسن حیدری بود و همان رمان‌ها را می‌نوشت حتی محال بود کتاب‌هایش چاپ شود چرا که با نیاز جامعه ایران فاصله داشت. این کتاب نیاز جامعه روشنفکری فرانسه را برآورده می‌کرد اما آیا امروز در فرانسه کتاب‌های مارسل پروست جزو کتاب‌های پرمخاطب است؟ نه. می‌توانید آمار بین‌المللی را در این‌باره مشاهده کنید.
در دنیای امروز رمان از آن صورت قداستی که در گذشته داشت درآمده است. رمان مثل هر کالای دیگری وارد بازار شده و تابع عرضه و تقاضا است. شما می‌دانید هری پاتر چه پیامی برای آینده دارد؟ این رمان اساسا مربوط به گذشته است. اما میلیون‌ها نسخه از آن به فروش می‌رود و ملکه انگلیس به نویسنده این کتاب لقب «سر» را اعطا می‌کند. حداقلش این است که می‌داند نویسنده هری‌پاتر کتابخوانی را رواج داده است. من در این‌جا ضربه می‌بینم.
چهار نسل از مردم ایران با من همراه شدند. این چه معنایی دارد؟ به گمان من یعنی ماندگاری. از ‌سال 60 تا 70 به صورت کلی کتاب‌های من اجازه چاپ نداشتند اما وقتی جلوی دانشگاه می‌رفتم، مرتب می‌شنیدم دستفروش‌ها نام کتاب‌هایم را به زبان می‌آورند. حس می‌کردم زنده‌ام. نویسنده را مردم انتخاب می‌کنند. نه مجلات، نه روزنامه‌ها و نه نان قرض‌دادن‌ها. اغلب رفتارها در مطبوعات ما درباره نویسندگان و سایر هنرمندان به نوعی نان قرض دادن بدل شده است. واقعیت‌ها را نمی‌بینند.
وقتی کتاب یک نویسنده در اروپا با یک‌میلیون تیراژ به فروش می‌رود یعنی جامعه کار او را پسندیده است. از آن پس نام نویسنده برای مخاطب اهمیت پیدا می‌کند و هر کتابی توسط این نویسنده نوشته شود مورد توجه قرار می‌گیرد. اگر به اروپا سفر کرده باشید حرف من را تأیید می‌کنید که کتاب‌ها در اروپا شکل دیگری دارند. در آن‌جا اسم نویسنده نصف صفحه جلد را اشغال می‌کند و اسم کتاب به صورت کاملا ریز
 نوشته می‌شود.
بنابراین این مردم هستند که نویسنده، هنرمند و ورزشکار را انتخاب می‌کنند. این موضوع
 در مورد کسی مثل تختی هم صادق است. دولت سعی فراوانی کرد به علت رویه سیاسی که تختی پیش گرفته بود جلوی او را بگیرد اما مردم او را انتخاب کرده بودند. بنابراین روی واژه عوام‌پسند و غیرعوام‌پسند که میراث ایدئولوژی‌بازهای جهانی است باید خط کشید. حالا جهان در مورد ادبیات به‌گونه‌ای دیگر فکر می‌کند. مردم‌هستند که نویسنده را انتخاب می‌کنند و کتاب می‌خرند. در همین شرایط یکی از غم‌انگیزترین دورانی که بر سر کتاب رفته است را در ایران تجربه می‌کنیم. حتی تا 5‌سال پیش چاپ اول رمان‌های من 5هزار نسخه بود اما امروز در کشوری که 60‌درصد افراد آن باسواد هستند، رمان‌های خیلی معروف در تیراژ 800 یا 900 نسخه به چاپ می‌رسند. از این تعداد هم بخش زیادی توسط دختران خریداری می‌شود به همین دلیل هم رمان‌نویس زن در جامعه زیاد شده است. دیگر کسی کتاب نمی‌خواند.
مسئولان وزارت ارشاد باید از خودشان بپرسند چرا مردم کتاب نمی‌خوانند؟ آیا مسئولان مایلند مردم کتاب نخوانند؟ طبیعی است وقتی شما کتاب یک نویسنده را خواندید به نویسنده‌های دیگر هم توجه می‌کنید. حتی اگر او را سطح پایین بدانید به کتاب‌های سطح بالاتر مراجعه می‌کنید. ما در زمینه کتاب، روزنامه و مجله بسیار
ضعف داریم.


تعداد بازدید :  331