روزنامه شهروند کد خبر: 77478 تاریخ خبر: ۱۳۹۵ يکشنبه ۱۸ مهر خیّران جور دولت را می‌کشند تحصیل، بی‌آب و نان نرگس جودکی | <<درزهای لباس را با دقت و تمیز بدوزید، اما خیلی محکم ندوزید، بگذارید اگر در اثر تکان خوردن شدید قرار است چیزی شکافته شود درز لباس باشد، لباسی که از درز بشکافد، بعد از هر میهمانی قابل دوختن است، اما اگر تاروپود پارچه شکافته شود، لباس برای همیشه غیرقابل استفاده خواهد بود.>> این پند و اندرز را نوشته اند زیر خاطره ای از کسی که این نصیحت را 40 سال پیش کنار بساط خیاطی مادر خوانده. در این کاغذی که در ورودی کارگاه خیاطی چسبانده اند، تأکید شده عرف و قانون هم برای جامعه چیزی شبیه لباس است. <<چنان سخت و محکم نگیرید که هر تکان ساده ای اصل تاروپود را بر باد بدهد.>> دخترها دور میز برش مشغول الگوبریدن هستند.170 دختر نوجوان از بیرجند و روستاهای دور و نزدیک در هنرستان انقلاب درس می خوانند. قرار است آنها بعد از فارغ التحصیلی حرفه ای آموخته باشند تا از کمک دیگران بی نیاز شوند. نازیلا احسانی، مدیر هنرستان می گوید: سال گذشته بعضی از دانش آموزان به خاطر نداشتن 250 هزارتومان هزینه سالانه خوابگاه قید درس و حرفه و فن را می زنند و خانه نشین می شوند. مدیر مدرسه برای این که جلوی این اتفاق را بگیرد، این 250 هزارتومان را قسط بندی می کند، گاهی هم خیران یا همکاران مدرسه هزینه را پرداخت می کنند. احسانی می گوید چه کنند خانواده ها، همه کشاورزند و امسال سال یازدهم خشکسالی است. خشکسالی و بی آبی نخستین چیزی است که از زبان مردم خراسان جنوبی شنیده می شود. بعد از آن فقر است که از نشانه های خشکسالی است. چندین سال است شهرها و روستاهای استان تشنه تر شده اند. احسانی می گوید: <<کشاورزی کاری فصلی است و مردم آن قدر درآمدی از آن ندارند. وضع درآمد دامداران هم امسال خوب نبوده.>> احسانی می گوید: از رنگ و روی بچه های مدرسه دریافته که مردم در روستاها فقیرتر شده اند. <<امسال بچه ها فقیرتر بودند. هفته پیش برای خوشامد به خوابگاه رفتم. به جز فقر مالی و غذایی و رنگ زرد فقر فرهنگی هم بسیار بود. من هر سال این افت را احساس می کنم. الان دارم دنبال ریشه و دلیل آن می گردم. من به مسأله فرهنگی خیلی حساسم، همیشه گفته ام به بچه ها که من نمی خواهم نمره 20 بگیرید، خروجی مدرسه باید یک انسان فرهیخته باشد تا یک مهندس کاردان. الان تفاوت هایی را در برخی دانش آموزان ورودی می بینم.>> تحصیلات والدین دانش آموزان مدرسه همواره در بالاترین سطح پنجم ابتدایی بوده است. 95 دانش آموز مدرسه خوابگاهی هستند. بعضی بچه ها از روستاهای دوردست می آیند. دورترین شان میریک است که 128کلیومتر با بیرجند فاصله دارد. دانش آموزان صبح شنبه به هنرستان می رسند و عصر چهارشنبه به خانه برمی گردند. این رفت وآمد برایشان 8 تا 10 هزارتومان هزینه دارد که برخی توانش را ندارند. احسانی می گوید: از سال گذشته سه نفر از بچه ها ترک تحصیل کرده اند. دلیل یکی شان وابستگی شدید به خانواده بود. با مادربزرگش زندگی می کرد. فائزه یکی از دانش آموزان مدرسه لباس محلی پوشیده و چای تعارف می کند. فائزه می گوید: هنرستان انقلاب از مدارس خوب شهر است و امکانات خوبی هم برای دانش آموزانش دارد. یکی از همکلاسی ها حرف فائزه را ناتمام می گذارد. <<اما کلاس ها خیلی گرم می شه. فقط یک کولر توی سالن داریم. کلاس ها کولر نداره.>> فائزه چشم می گرداند دور حیاط که تازه آب و جارو شده. <<آره، مدرسه تکتم رو اگر برید ببینید خیلی کوچیکه و خیلی محروم. هیچی نداره.>> مدرسه تکتم حوالی منطقه <<کارگران>> است که حاشیه نشین هم هست. مثل منطقه دهلکوه که بچه ها همه با هم وقتی از کمبودهایش می گویند، سر تکان می دهند به نشانه تأسف. دختران عشایری، بازمانده از تحصیل مشکلات بر سر ادامه تحصیل دانش آموزان در خراسان جنوبی کم نیست اما عباس لامعی، مدیرکل آموزش وپرورش خراسان جنوبی می گوید: با طرح پایلوتی که سال گذشته در استان اجرا شد، بسیاری از دانش آموزان مقطع ابتدایی به مدرسه برگشتند. در این طرح برای نخستین بار مسئولان مدرسه به غیبت دانش آموزان توجه کردند و از حصار مدرسه بیرون آمدند و حال و روز بچه ها را جویا شدند. لامعی می گوید: <<درطرح کشوری کودکان بازمانده 6 تا 12 سال میدانی وارد عمل شدیم و به درخانه ها رفتیم، حتی در نوار مرزی و خانواده ها را توجیه کردیم. در خراسان جنوبی 2600نفر را شناسایی کردیم که بیشتر ساکن نهبندان، درنیان، سربیشه و زیرکوه بودند. آنها را برگرداندیم سرکلاس. جامعه یاوری هم ما را حمایت کردند تا جایی که 200 کودک مشکوک التابعین هم شناسایی شد، آنها را هم آوردیم. هر دانش آموزی برای ثبت نام باید شماره ملی داشته باشد، آنها نداشتند اما شورای تأمین مجوز داد که آن 200نفر بیایند سرکلاس.>> لامعی می گوید: در این جست وجوها به دانش آموز دچار بیماری صعب العلاج هم برخوردند که درخانه مانده بود. <<برایش معلم فرستادیم به خانه که او را درس بدهد. نمی توانم مطلق بگویم اما ادعا می کنیم کودک بازمانده از تحصیل 6 تا 12 سال نداریم، اما یک افت داریم آن هم در دانش آموزان دختر عشایر. ما در کل استان 12 هزار دانش آموز عشایری داریم که تا پایه ششم می آیند اما در مرحله آمدن به راهنمایی افت قابل توجهی داریم که به دلایل مختف فرهنگی و ازدواج زودرس است. ما تلاش داریم خوابگاه برایشان فراهم کنیم.>> <<اما دانش آموزانی هستند که هزینه 250 هزارتومانی خوابگاه را ندارند و به این ترتیب از تحصیل بازمی مانند. این موارد را می پذیرید؟>> لامعی به این سوال پاسخ می دهد: <<درست است که خیلی از خانواده ها توان پرداخت 250 هزارتومان را ندارند، اما گرفتن این مبلغ اجباری نیست، اما در استانی که قهر طبیعت است و خشکسالی سعی می کنیم هیچ دانش آموزی به خاطر این که این پول را نمی دهد، از مدرسه نماند. اگر مراجعه کنند، حل می کنیم. با همه این کمبودها من منکر این نیستم که پول نمی گیریم، اما مردم در این استان حساسند به سرنوشت تحصیلی فرزندانشان.>> بیکاری و هجرت راه های قدیم بنادر جنوب از بیرجند می گذشت. مسافران بندر و زاهدان و کرمان و یزد و شمال خراسان در این شهر اطراق می کردند و این رفت وآمدها رونقی به شهر می داد، اما خشکسالی به مرور رونق اقتصادی گذشته را کمرنگ کرد و آهنگ مهاجرت شنیده شد. روستاییان به کناره های شهر پناه آوردند و شهری ها راه استان های دیگر درپیش گرفتند. در سال هاي 1355 تا 1364، بیش از 204 روستاي این شهرستان خالی از سکنه شد و بیش از 1000 خانوار ساکن در این روستاها به شهر بیرجند هجوم آوردند. از سایر شهرها و روستاهاي مختلف. زابل، زاهدان، نهبندان، فردوس، قاین و... شهر بر شیب دامن کوه های شکراب و باقران نشسته. بر بستري ناهموار. تپه ماهورهاي بافت قدیم و شمال شهر و دو مسیل شمالی (کبوترخان) و مرکزي (پل غبا) شهر را به تکه شمالی، میانی و جنوبی تقسیم می کند. کوي کارگران دربخش شمالی است. با کوچه و خیابان های پرشیب. کال کبوترخان و گورستان بهشت متقین با کوره آهک پزي و کارگاه هاي سفال پزي مأمن مهاجران تهیدست شدند. 60سال پیش کوي کارگران محدوده ای وسیع و غیرمسکونی بود. گروه هاي دوره گرد و غربت ها آنجا چادر می زدند اما کم کم سرپناه های موقتی ساختند و ماندگار شدند. مهاجران افغانستانی هم آمدند. محله متحول شد. در 1335، فقط 5/4 درصد جمعیت شهر مهاجران بودند که در 1345 به حدود 16 درصد رسید. این شرایط در سال های بعدي شدت و دامنه گسترده ای پیدا کرد؛ به طوري که طی سال هاي 1365-1355 نزدیک به 13 هزار نفر مهاجر وارد شهر بیرجند شدند که بیش از 68 درصد از آنها را مهاجران افغانستانی تشکیل می دادند (مرکز آمار). رستم صابری فر، استاد دانشگاه در سال 89 مطالعه ای موردی در منطقه کارگران انجام داد که نشان می دهد <<58 درصد ساکنان در همین شهر به دنیا آمده و صرفا والدین آنها مهاجر بوده اند. در میان مهاجران 96 درصد محل اقامت قبلی خود را یکی از روستاهاي شهرستان اعلام و بقیه از سایر استان ها یا شهرها به این محدوده مهاجرت کرده اند، البته گروهی از این افراد ازجمله مهاجران خارجی به حساب می آیند که هویت واقعی خود را پنهان می کنند. درباره علت مهاجرت نیز قریب به 80 درصد افراد دلیل آن را یافتن شغل و شغل بهتر مطرح کرده اند. این نسبت براي تحصیل و رفاه بیشتر، به ترتیب 14 و 3 درصد بوده است.>> بر اساس این پژوهش بیش از 80 درصد افراد باسواد بوده اند. این نسبت براي مهاجران حدود 78 و سایرین 82 درصد عنوان شده، اما بررسی سال هاي تحصیل در مدارس یا نهضت سوادآموزي نشان می دهد که حدود 44 درصد آنها کمتر از 5 سال در این مراکز حضور داشته اند و صرفا 17 درصد از کل باسوادان بیش از 10 سال و بیشتر تحصیل کرده اند. بررسی پارامترهاي مرکزي در این باره نشان می دهد که میانه سال هاي تحصیل 7، میانگین 5 /7 و نما 5 سال بوده است. فاطمه از اهالی سابق کارگران بعد از چند سال توانست خانه ای 50 متری در منطقه دهلکوه بگیرد، منطقه ای مهاجرنشین که اغلب ساکنانش روستاییان مهاجر هستند. همسر فاطمه که نقاش ساختمان است از چهار سال پیش به دلیل بیماری چشمی خانه نشین شد. بیماری مرد خانه، رمق خانواده را گرفت. هر ماه باید به بیمارستان های تهران و زاهدان بیایند. هزینه داروها برای شان سنگین است. پولی که کمیته امداد می دهد، کفاف هیچ بخشی از هزینه های زندگی با دو کودک 12 و 5 ساله و یک شوهر مریض را نمی دهد. همین شد که فاطمه خانه را در دهلکوه اجاره داد و در شهر خانه ای گرفت. پرستار کودک شد و فرزندش را در مدرسه باقرالعلوم ثبت نام کرد. همه این جابه جایی برای به دست آوردن ماهیانه 250 هزار تومان حقوق پرستاری است. به این جا که می رسد صدای زن 40ساله در گلو گره می خورد. فرحناز کیوانی، نماینده خیریه آبشار عاطفه ها می گوید که مشکل اصلی ما بی آبی است. در 8 سال خشکسالی مهاجرت از روستاها زیاد شده است. در شهر بیرجند هم که آب هست، کیفیتش خوب نیست. مردم بیشتر از دستگاه تصفیه استفاده می کنند. در برخی روستاها فقط از چشمه و قنات استفاده می کنند و با سطل آب می آورند. خیلی از بیرجندی ها به دلیل خشکسالی ساکن تهران و مشهد شده اند. در خبرها هم بود که 500 روستا با تانکر آبرسانی می شود و 1700 روستا خالی از سکنه شده است. خیرین اگر بتوانند در زمینه آبرسانی هم کمک کنند خدمت بزرگی به مردم است.>> کیوانی به دلیل مسئولیتش در خیریه به محله های حاشیه شهر مثل دهلکوه و کارگران سرکشی کرده است. <<در حاشیه شهر مسکن مهر ساختند، اما با وضع نامناسب. 90درصد مهرجویانی که ما از خانه هایشان بازدید می کنیم، تحت حمایت کمیته امداد هستند. بعضی ها در خانه هایشان فرش و گلیم هم ندارند و روی زمین خالی می خوابند. یارانه شان هم برای وام مسکن مهر کم می شود. حقوق کمیته امداد را باید صرف زندگی کنند که کفاف نمی دهد. ما برای خیلی ها کارگاه توانمندسازی به راه انداختیم، اما برای فروش محصولاتشان با مشکل روبه رو می شویم، چون باید در شهرهای دیگر بفروشیم که هزینه دارد. در بیرجند هم بازاری برایشان نیست چون مردم خریدشان را در مشهد یا شهرهای دیگر انجام می دهند. به این ترتیب ما برمی گردیم سر جای اول.>> خیریه در فصل مدرسه 400 دانش آموز را تحت حمایت داشته اما باز هم دانش آموزان نیازمندی در این شهر و استان به کمک احتیاج دارند. <<ما برای یک زوج فرش، گاز و سرویس چینی فراهم کردیم و آنها با همین وسایل زندگی را شروع کردند. ما دانش آموزی داشتیم که با حمایت خیرین در دانشگاه درس خواند و حالا به عنوان یک مهندس تمام عیار مشغول به کار است. کودکان بسیار مستعد هستند، اگر حمایت شوند.>> به گفته کیوانی، در روستاهای دور و مرزی مواردی از مرگ مادر و نوزاد رخ داده است. <<سه سال پیش مادری دچار خونریزی شد، اما تا به شهر برسد جان داد. تازه در جایی مثل خوسف، بیمارستان هست اما پزشک متخصص نیست. یکی از مشکلات دیگر ما در این استان جاده هاست که یک باند است و تصادف زیاد اتفاق می افتد.>> مشکل دیگر اعتیاد است و 468 کیلومتر مرز با افغانستان. <<برخی از زنان که همسران شان به خاطر اعتیاد و قاچاق در زندان هستند مسئولیت خانواده را به عهده دارند و با مشکلات بسیاری روبه رو هستند.>> مداد جادو خیرین و انجمن های بسیاری در استان خراسان جنوبی دست بالا زده اند. در مهرماه امسال <<جامعه یاوری>> پویش مردمی مداد جادو را به راه انداخت. افراد بسیاری مشارکت کردند و کوله پشتی ها و لوازم التحریر روانه استان شد. در ساختمان مجمع خیرین استان پیراهن های راه راه پسرانه و مانتو های آبی و صورتی را روی هم چیده اند. آنچه در این پروژه تازه است، تلاش برای توانمند شدن بچه ها در مدارس و هنرستان های فنی و حرفه ای است. 1005 لباس دخترانه و 2400 لباس پسرانه، اینها تولید دانش آموزان است که خیرین سفارش داده اند و حالا بین دانش آموزان استان توزیع می شود. بچه ها به چشم می بینند که آنچه تولید شده قابل استفاده است. از کارگاه درودگری دانش آموزان استثنایی صدای کشیدن اره می آید. مسئول کارگاه می گوید این که بچه های این کارگاه بعد از آشنایی با کار و آموختن حرفه سفارش کار می گیرند در باورشان به استقلال شان موثر است. محمدی، مسئول آموزش و پرورش استثنایی هم از میز، نیمکت و کتابخانه تولید این کارگاه استفاده می کند. رشته های نقاشی ساختمان و مشبک هم دارند. انتخاب رشته براساس توانایی جسمی دانش آموزان است. <<هدف این است که باید وارد بازار کار شوند و در جامعه رها نشوند. اگر یک تعاونی به ثبت برسد خیلی کمک بزرگی خواهد بود.>> محمدی دانش آموزی را سراغ دارد که این جا حرفه آموخته و حالا در شهر کارگاهی دارد و بازارش گرم است. خیرین قول داده اند به دانش آموزانی که رتبه خوبی در کنکور بیاورند کامپیوتر هدیه دهند. یکی از معلمان هنرستان دخترانه به مسئول خیریه می گوید: <<دانش آموزی داریم که رتبه 4 کنکور را در استان به دست آورده اما به خاطر هزینه 300 هزار تومانی خوابگاه برای هر ترم مادرش اجازه نداد درس بخواند.>> چهکند را ببینید در مدرسه پسرانه مقدم بچه ها به صف ایستاده اند و با شعارهایی که معاون مدرسه دیکته می کند از خیرین تشکر می کنند. پیراهن های تولیدی دانش آموزان هنرستان را بین شان تقسیم می کنند. از زیر در آهنی بزرگ کفش های کوچک دانش آموزان شیفت بعدازظهر پیداست که سرک می کشند تا از درز در ببینند در شیفت دیگر مدرسه چه خبر بوده است. تعدادی از مادران خبر شده اند که خیرین به این مدرسه آمده اند. همه پشت در به انتطارند. یکی از مادرها جلو می آید: <<من مادر دو دانشجوی بیکارم. مشکل مالی دارم. دولت می گوید بودجه نیست، خوب خیرها کمک کنند. این جا خیلی مشکل دارد. یک نگاهی به دفتر این مغازه دار ها بیندازید، ببینید درد همساده را همساده خبر دارد. از همین ها بپرسید. من زیر پوشش کمیته امداد هستم. یک عصا می خواستم ندادند. به روستاهای محروم کمک کنید.>> دست هایش پوست انداخته و زخمی است. <<دست هایم را ببینید. ویزیت دکتر 20، 30 هزار تومان است. مشکلات چهکند را هم ببینید.>> کیوانی می گوید: <<ریشه بسیاری از آسیب ها در فقر است. خانواده های سالمند هم از گروه های ویژه نیازمند کمک هستند. با این که هنوز فرهنگ احترام به بزرگ تر در استان ما هست، اما در بازدیدها متوجه شدیم که سالمندهایی هستند که وضع بدی دارند و تنها زندگی می کنند، کسانی که برای گرفتن غذا هم نمی توانند بیایند و باید به آنها سر زد.>>