روزنامه شهروند کد خبر: 6579 تاریخ خبر: ۱۳۹۳ چهارشنبه ۲۶ شهريور ایده‌آلم جامعه اخلاقی است علی بیگدلی استاد دانشگاه هر انسان در طول زندگی اش، همواره آرزوهایی دارد اما مهم ترین آرزوی مشترک بین همه ما انسان ها، رسیدن به خوشبختی واقعی است. این موضوع امری عمومی قلمداد می شود و تمام انسان ها در این سعی هستند که به این موضوع دست پیدا کنند. همواره آدمیان بر این تلاش بوده اند که تمام نیرو و ابزار خود را معطوف کنند تا به آن خوشبختی نسبی از دیدگاه خود دست یابند. همیشه تمام دانشمندان و افراد بزرگ یک جامعه در این صدد بو ده اند که این امر را به ظهور برسانند. افلاطون یکی از آنها بوده است. کسی که برای خوشبختی مردم گام های بسیار زیادی برداشته است. افلاطون جمله ای بسیار زیبا دارد و چنین بیان کرده است که <<سعادت زمانی به انسان ها می رسد که انسان دچار التهابات و دلواپسی های زندگی نباشد>>. در قرن 20 هم ژان پل سارتر همین اظهارنظر را در قالب دیگری بیان کرد. سارتر کتابی دارد با نام <<دلواپسی>> که قرن بیستم را توأم با دلواپسی ارزیابی کرده و گفته است <<در این قرن دلواپسی های موجود در افراد تشدید می شود>>. سارتر در نظر دارد که این نگرانی ها به خانم های خانه دار نیز انتقال پیدا می کند، حتی آنها که مسئولیت های اجتماعی را بر گردن ندارند. موضوع جالب این است که سارتر می گوید؛ <<دلیل این دلواپسی را کسی نمی داند تا آن را برطرف کند بلکه این به عنوان یک بیماری مزمن تمام جوامع بشری را در برگرفته است>>. شاید این موضوع به دلیل فزون طلبی هایی است که انسان دارد. دلیل دیگر ابزارهایی است که امروز در زندگی افراد بیشتر شده است. یکی از دلایلی که امروز انسان های قرن 21 با آن درگیر شده اند، پرحجم شدن ابزارهای زندگی است. برای مثال ما 50 سال پیش بسیاری از این ابزاری که امروز هست را نداشته ایم اما امروز این ابزارها چند برابر شده است و روی زندگی افراد، فشار زیادی وارد می کند زیرا افراد برای فراهم کردن زندگی مدرن یا زندگی که امروز با آن سرو کار داریم، مجبور هستند که چند شیفت کار کنند تا به خواسته هایی که دنیای مدرن برایشان به وجود آورده است، دست پیدا کنند و زمانی که این اقلام فراهم شود ناخودآگاه، شما را دچار دلواپسی و ناراحتی می کند. به این نوع زندگی می گویند <<زندگی وامی>>؛ برای مثال زمانی که وارد آمریکا می شوید تمام اقلام موردنیاز زندگی را در اختیار شما قرار می دهند اما شما را دچار بدهکاری و قرض می کنند و شما باید کل ماه را بدوید و به سختی کار کنید تا وام هایتان را بپردازید! پس این نمونه کامل یک زندگی مدرن است که همراه با دلواپسی و ناراحتی است. تمام این موضوعات حاکی از این است که انسان ایده آل، خودش زندگی ای را که همراه با آرامش و خوشبختی است، از دست دهد و به این دلواپسی برسد. آرزو و ایده آل من این موضوع است که افراد راه درست زندگی را بیاموزند. همه انسان ها در هر مکانی که باشند قطعا ایده آل شان رسیدن به زندگی سعادتمند است و به همین دلیل، چگونه به سعادت رسیدن در صدر منشور حقوق بشر و سازمان ملل متحد آمده است. در این میان دولت ها وظیفه خطیری دارند تا آرامش و سعادت نسبی را برای مردمانشان به ارمغان بیاورند اما هر روز که می گذرد انسان های عصر ما از سعادت و خوشبختی دور می شوند زیرا اکنون آدمیان همواره دنبال حرص و ولع خود هستند. ما کار نمی کنیم برای زندگی کردن بلکه زندگی می کنیم برای کار کردن! این شیوه زندگی، دور شدن کامل از یک زندگی درست است. بنابراین دیده ایم که بارها زمانی که به خیابان ها می رویم، کمتر یک چهره بشاش را نظاره می کنیم. زمانی که افراد اغلب درگیر مرحله گذار باشند ناخودآگاه، دچار فقدان بهره از یک زندگی مطلوب می شوند. خیلی جالب است چندی پیش آماری از ثبت احوال ابراز شد که بیان می کرد تعداد طلاق ها روز به روز افزایش چشمگیر دارد که این موج طلاق، به زوج های 50 و 60 ساله نیز رسیده است. باعث تاسف فراوان است که همین موضوعات، فراهم کننده دوری بیشتر افراد از خوشبختی است که قصد رسیدن به آن را دارند. یکی از موضوعاتی را که به شخصه دوست دارم در سطح جامعه اتفاق بیفتد این است که امیدوارم رفتارهای ناصواب و بسیار بد که امروزه به وفور شاهد آن هستیم، کمتر و کمرنگ تر شود. همه این رفتارها موجب از بین بردن سعادت و خوشبختی جامعه است. ایده آل من اکنون این موضوع است که جامعه ما هرچه سریع تر به سمت جامعه ای با اخلاق حرکت کند. باید متذکر شد متولی اخلاق در جامعه، هم مردم هستند و هم دولت! اما اگر زمانی که بخواهیم یکی از این دو را انتخاب کنیم، قطعا با دولت مواجه خواهیم شد. دولت باید جلوی رانتخواری ها و دزدی های کلان را (مانند 3 هزار میلیارد تومان) که در اثر دیوان سالاری ما، رخ می دهد، بگیرد. زیرا دزدی این گونه ای برای برخی مانند سرگرمی شده است. جامعه ما درحال گذار است و در این میان دو قشر سنتی و مدرن هستند که جامعه را به دو طرف می برند. یکی مقاومتی می کند جامعه را درجا نگه دارد و بر این عقیده است سنت را حفظ کند و دیگری هم کسانی هستند که اعتقاد دارند جامعه باید به سمت مدرن شدن حرکت کنند. اما هرچه می گذرد تقابل این دو اندیشه با یکدیگر بیشتر می شود و هرچه این برخورد بیشتر باشد جامعه نیز دچار تلاطم است و به راحتی دچار فساد می شود.