روزنامه شهروند کد خبر: 212495 تاریخ خبر: ۱۴۰۱ پنج شنبه ۲ تير شرح بی‌نهایت جام صافی غم زمانه خورم یا فراق یار کشم/به طاقتی که ندارم کدام بار کشم نه قوتی که توانم کناره جستن از او/نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم نه دست صبر که در آستین عقل برم/نه پای عقل که در دامن قرار کشم ز دوستان به جفا سیرگشت مردی نیست/جفای دوست زنم گر نه مردوار کشم چو می توان به صبوری کشید جور عدو/چرا صبور نباشم که جور یار کشم شراب خورده ساقی ز جام صافی وصل/ضرورت است که درد سر خمار کشم گلی چو روی تو گر در چمن به دست آید/کمینه دیده سعدیش پیش خار کشم سعدی چشم حسود بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد/باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد طوطی ای را به خیال شکری دل خوش بود/ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد قرة العین من آن میوه دل یادش باد/که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد ساروان بار من افتاد خدا را مددی/که امید کرمم همره این محمل کرد روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار/چرخ فیروزه طربخانه از این کهگل کرد آه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ/در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ/چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد حافظ