وصیتنامه علی مطهری!
 

 

سوشیانس شجاعی‌فرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ طنزنویس [email protected]

اینجانب علی مطهری فرزند مرتضی در کمال سلامت و صحت و با اقرار به شهادتین این وصیتنامه را تنظیم می‌نمایم. امروز که این وصیت را می‌خوانید، من درمیان شما نیستم، اما چه جسم خاکی من با شما باشد، چه نباشد سوال‌های من برقرار است و خودتان از خودتان سوال مطالبه کنید! نمی‌دانم چگونه با مرگ روبه‌رو می‌شوم ولی ازخداوند می‌خواهم نه در بستر بیماری و نه درجبهه جهاد بلکه روی صندلی نمایندگی درحالی ‌که به یکی بند کرده‌ام و سوال‌پیچش کرده‌ام و درحین گیردادن و نامه سرگشاده نوشتن جانم را بستاند! امروز که ازمیان شما رفته‌ام، می‌فهمید که مرد قبیله‌تان رفته! ببینم بعد از من کسی جرأت حرف‌زدن دارد یا ندارد!
به فرزندانم وصیت می‌کنم مانند من باشند برای پدرم و مرا سربلند کنند، به پسرم که در رشته مکانیک درس می‌خواند، یادآوری می‌کنم که من هم رشته مکانیک می‌خواندم و اصلا برای همین هی با چک و لگد می‌فرستادمش کلاس کنکور که مکانیک قبول شود! ولی بعدا تغییر رشته دادم به الهیات و فلسفه که برای آدم نه آب می‌شود نه نان (و همه‌اش تقصیر علی لاریجانی بود، برای این‌که سرکوفتش نکنیم که فلسفه هم رشته بود که رفتی به من اصرار کرد فلسفه بخون!) از پسرم می‌خواهم رشته مکانیک را ادامه بدهد و یک نمایندگی ایران‌خودرو و سایپا بگیرد و کاسبی درست و حسابی‌ای راه بیندازد و هرگز درطول زندگی به توصیه‌های علی لاریجانی گوش نکند!
اگر دستم از دنیا کوتاه نبود که دو تا آب نکشیده نثارتان می‌کردم! اما دراین لحظات پس از ممات، از همگان طلب بخشش و حلالیت دارم! مخصوصا از کوچکوف و رسایی که خیلی به پر و بال هم پیچیدیم. همین‌طور از لاریجانی دامادمان حلالیت می‌خواهم که هر دفعه میکروفن را روی من خاموش می‌کرد، به خواهرم زنگ می‌زدم و او مجبور بود آن شب درمجلس بخوابد! حمله‌کنندگان به خودم درشیراز را حلال می‌کنم، ولی از آمران آن نمی‌گذرم، مگر این‌که تاکسی آن راننده بدبخت فرودگاه را با تویوتا کمری عوض کنند و از اون حلالیت بطلبند!
چون به علی آقا اعتباری نیست که مبادا آن اذیت‌کردن‌ها را جبران نکند، پسر آقای بهشتی یا پسر آقای منتظری یا پسر آقای شریعتی یا خلاصه فرزندان سابقون انقلاب هرکدام که در زندان نبودند را وصی خودم قرار می‌دهم! طلبم از اشخاص منحصر می‌‌شود به دو‌میلیون تومان که به آقای حیدری داده بودم برای کاشت مو که بعدا فهمیدم بهانه است و ازجانب من به یک خیریه واریز کرده بود و توشه آخرتم است، ولی اگر دستتان تنگ بود، می‌توانید بزنید زیرش و طلبم را وصول کنید، توشه کیلویی چند است! 70‌هزار تومن هم از آقای ‌هاشمی‌رفسنجانی طلب داشتم که مربوط به زمانی است که رفته بودم برای ملاقاتش زنگ زده بود سر راه چند تا بندری و فلافل بگیر بیاور که خودم رویم نشد بعد از فوتش بروم ازخانواده‌اش بگیرم، ولی شما بگیرید! بدهی‌ای به کسی ندارم جز چند تا فحش به رسایی و کوچک‌زاده که خودم در قیامت ادا می‌کنم! چند تا میکروفن شنود و دوربین فیلمبرداری از آن ماجرا پیشم مانده که به دست حیدر مصلحی برسانید تا در راهش به مصرف برساند یا بفروشد و برایم خیرات کند! خیلی به اهدای عضو اعتقاد ندارم، اما اگر خواستید زبانم را اهدا کنید!
مراسم ختم را سه تا یکی کنید و ازخرج بیهوده بپرهیزید و مواظب باشید آقای دوربینی و آن برادر گشاده‌دل زیر تابوتم نیایند! درمراسم و مسجد زن‌های بدحجاب را راه ندهید و چند تا ون گشت ارشاد آماده باشند! زیاد بی‌تابی و گریه و شیون نکنید و بدانید که من خوشحال و سربلند از دنیا رفتم، چون تمام عمر آزاده زیستم و هرچه کردم و هرچه گفتم، به قصد قربت بود، نه به قصد قدرت!


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/98995/وصیتنامه-علی-مطهری!