مصطفی ایزدی پژوهشگر
سابقه تجدد به مفهوم اجتماعی، در ایران سابقه خیلی دیرینهای نیست. البته در تاریخ معاصر. اما در واقع، این تجدد از انقلاب مشروطه به بعد پیش آمد و چیزی بود که در حقیقت تحصیلکردههای غرب، آن را وارد ایران کردند که به خاطر برداشت و قرائت ناصواب و سنتی با عکسالعملهایی مواجه شد. اگرچه کسانی که از آنها سخن میگویم، غیر از روحانیونی هستند که در انقلاب مشروطه حضور داشتند و مدافع آن بودند؛ اگرچه تعداد این روحانیون به نسبت روحانیون کل کشور در آن زمان، درصد ناچیزی بود. با توجه به پژوهشی که پیشتر انجام دادهام، ما در زمان قاجار، حدود 200 روحانی و مرجع بلند آوازه در کشور داشتیم که از این تعداد، تنها نصفشان به بعد از قاجاریه رسیدند و باز از این تعداد، درصد اندکی با مشروطهخواهان همراه شدند.
بسیاری از ایشان به این دلیل با تجدد و نوگرایی مخالف بودند که آن را وارداتی و برگرفته از غرب میدانستند؛ در هر صورت، بعد از آنکه تجدد وارد ایران شد، عدهای ظاهر آن را حفظ کردند اما در باطن اعتقادی به آن نداشتند؛ و عدهای هم وجود داشتند که آن را به مثابه یک موضوع نو، جدید و ارزشمند میدانستند و به آن باور داشتند. به هر ترتیب، عده موافقان تجدد در ایران، در زمان ورود آن به داخل کشور، نسبت به مخالفان آن بسیار زیاد بود؛ بهنظر میرسد در این صدسالی که از مشروطه میگذرد، به خاطر برخی مخالفتها این پدیده اجتماعی نتوانست به درستی و آنچنان که شایسته بود، در جامعه نهادینه و درک شود. در حقیقت ریشه بسیاری از این مخالفتها، از خوانش و قرائت ناصحیح از مدرنیته و دین اتفاق میافتد. بنده به یاد دارم که یکی از افرادی که با مشروطه مخالف بود، زمانیکه از او دلیل مخالفتش را پرسیدند، گفت، «مشروطه، خانمی است که میخواهند از ترکیه به ایران بیاورند و او را شاه ایران کنند! ما با مشروطه خانم مخالفیم! چراکه هم قرار است از ترکیه بیاید و هم اینکه خانم است و میخواهد شاه این کشور شود!». آنچنان که عدهای در ابتدای انقلاب میگفتند، «ما مجلس شورای اسلامی میخواهیم چه کار؟ قوانین الهی مشخص است؛ در قرآن آمده، در سنت ذکر شده و همه چیز وضوح و بداهت کافی را دارد؛ دیگر نیازی به مجلس شورای اسلامی نیست!»
این زمینهها هنوز در ایران وجود دارد. مثال بارزش، «اینترنت» است. حقیقتا اینترنت چیزی است که زمینه مخالفت با آن باشد؟ حقیقتا نه! اما وقتی وارد کشور میشود، با آن مخالفت و مقابله میشود. آن هم نهتنها با خودش که با تفکرش! عدهای میگفتند «اینهایی که میگویند اینترنت خوب است، اینها وابستگی به غرب دارند!». همچنین وقتی در مورد دروس علوم انسانی و اساتید دانشگاهی که اینها را تدریس میکنند، عدهای علم مخالفت بلند میکنند و میگویند اینها متجددند و غرب زدهاند و خیلی صفات و برچسبهای دیگر به آنها میزنند، نمیتوان انتظار بهتری از نهادینه شدن مدرنیته در کشور داشت. اساسا عدهای با هر چیزی که نو باشد و بوی تجدد بدهد و مردم را به سوی بهروز شدن ببرد، مخالفند و با آن مقاومت میکنند؛ آن هم مقاومتی موثر و قوی از جانب افراد دارای قدرت و نفوذ. قرار نیست ما هر چیزی را خود کشف و اختراع کنیم و از داخل کشور، هر پیشرفتی را بجوییم. مگر غربیها هرچه دارند از خودشان دارند؟ این نگاه که «آنچه که از غرب میآید، پس بد است»، نگاه نادرستی است که زمینه مخالفت با تجدد و مدرنیته را بهوجود آورده و به عقیده بنده، این قرائت ناصواب و برداشت نادرست، مهمترین دلیل انحراف و بد نهادینه شدن پدیده مدرنیته در کشور است.