مناظره دوم نيز همچون مناظره اول اين امكان را فراهم نكرد كه در يك يا چند مورد خاص ازمسائل كشور بحث و گفتوگوي چالشي و عميقي انجام شود. براي نمونه در زمانی بسیار کوتاه دهها موضوع مهم مثل سياست خارجي، سياست فرهنگي، سبك زندگي، آموزش و پرورش و نظام آموزش مطرح شد، ولي دريغ از يك نكته شنيدني و دقيق از مخالفان دولت. حتي درنقدها نيز نكات محتوايي كمتر ديده ميشد. سالهاست كه كشور با فساد مالي گسترده مواجه است، آنگاه به جاي پرداختن به علل و ريشههاي آن به حاشيهروي گذشت و كمتر مجالي براي طرح دقيق مسائل پيش آمد. نكته جالب اينكه به جز آقاي هاشميطبا كه خود را از اتهامزني دور نگهداشت، دو نامزد ديگر اصولگرا كه احساس كردند درمناظره اول از آقاي قاليباف عقب افتادهاند، وارد ميدان اتهامزني شدند و فضاي مناظره را بيش ازگذشته مغشوش كردند. هركس كوشيد ازطريق افزايش رأي منفي ديگران براي خود رأي به دست آورد. درحالي كه تخريب ديگران حداكثر كاري كه ميكند، رأي آنان را كم ميكند، به شرط آنكه اين تخريب درست انجام شود. براي كسب رأي مردم به چيزي بيش ازتخريب ديگران نيازمنديم. بايد موارد ايجابي ازخود بروز داد. اين جمله آقاي رئيسي كه گفت: «اگر درست عمل كند، آثار مثبتي دارد و اگر درست عمل نكند، آثار منفي دارد»، اوج نگاه ايجابي به يك مقوله اجتماعي و مديريتي بود!! هرچند آقاي جهانگيري و نيز آقاي روحاني كوشيدند بخشي ازسخنان خود را به چشماندازي از آينده اختصاص دهند، ولي به دليل آنكه بخشي از وقت خود را به اجبار به پاسخدادن به اتهامات سهنفر ديگر اختصاص دادند، مجبور شدند كه وقت و زمان كمتري را براي ارايه برنامههاي خود صرف كنند، ولي اين گزاره آقاي جهانگيري خيلي دقيق بود كه این انتخابات، انتخاب ميان راه و بيراهه است، ولي در هرحال چرا مناظرهها نميتواند انتظارات عمومي را برآورده كند. در اينجا به چند علت آن پرداخته ميشود.
1- شش نفر نامزد تأييد شدهاند، ولي اينها معرف 6 جناح نيستند، دربهترين حالت معرف دو يا سه جناح هستند و گرايشهاي ديگر جامعه فاقد نمايندگي درميان نامزدها هستند. بنابراين مواجه با نامزدهاي اضافي هستيم. نامزدهايي كه هركدام براي حمايت يكديگر هستند. سه جناح اصولگرا، اعتدالي و اصلاحطلب، سه نامزد بايد داشته باشند و نه 6 نامزد. شيوه تأیید حضور نهايي نامزدها در ايران بهگونهاي است كه اين مشكل را فراهم ميكند. بنابراين اگر سه نامزد بودند و هربار دو به دو يا سهنفري درباره يك موضوع مشخص بحث ميكردند، بهتر بود. درمناظرههاي موجود هركدام از افراد فقط حدود 24دقيقه وقت دارند كه بايد طرح مسأله كنند، به سوالهاي فراوان ديگران جواب دهند و خودشان نيز سوال كنند. كافي است كه بگوييم 5 نامزد ميتوانند در 10دقيقه از هرنامزد ديگر سوال كنند ولي او بايد در 5دقيقه پاسخ دهد! درحالي كه اين نسبت بايد عكس باشد. شايد يك دقيقه سوال نيازمند 2 تا 3 دقيقه پاسخ است.
2- مشكل مهمتر ضعف و نارسايي صداوسيماست. دراين مناظره و درمناظرههاي ديگر انواع و اقسام اطلاعات و گزارههاي غلط داده ميَشود ولي صداوسيما سازوكاري ندارد كه درهمانجا و ازمراجع رسمي اطلاعات بگيرد و آنها را تأييد يا رد كند. اين كار دركشورهاي ديگر انجام ميشود و موجب دقت در اظهارنظر ميگردد و اگر كسي اشتباه کند يا دروغ بگويد، آبروي خودش خواهد رفت. بنابراين بايد به این مورد رسيدگي كنند. ميتوان چند كارشناس و حقوقدان دركنار برنامه داشت و به آنها اجازه داد كه درباره اظهارات افراد نقد كنند و حتي اطلاعات رسمي را دراختيار قرار دهند. چه ايرادي دارد كه با بيرون تماس داشته باشند و اطلاعات دقيق بگيرند و پاسخ اتهامزنندگان را بدهند؟
3- مسأله مهمتر اينكه صداوسيما به علت سابقه خود قادر نيست از موضع بيطرفي وارد مناظرهها شود. اگر اين سابقه خوب بود، ميتوانست به سادگي مجريان معتبر مورد رضايت جامعه را وارد ميدان كند و آنان به صورت فعال وارد گفتوگوها شوند، ولي همانطور كه ميبينيم، صداوسيما بسيار محافظهكار است و مجري آن فقط درحد كسي كه وقت را نگه ميدارد و قرعه ميكشد، است. درنتيجه نامزدها رودرروي يكديگر قرار ميگيرند بدون آنكه يك عنصر ثالث و بيطرف بر اظهارات آنان نظارت كند و آنان را ازطريق مداخله كارشناسي به چالش بكشد.
4- اين مناظرهها بيش از هرچيز نشاندهنده ضعف رسانه ملي درحفظ بيطرفي است. بهعلاوه تمامي اين موضوعات بايد درطول 4سال به صورت مكرر درتلويزيون به بحث و گفتوگو گذاشته شود. البته با حضور كارشناسان طرفين و نه كارشناسان يك جناح. اگر چنين برنامههايي درطول سال وجود داشته باشد، بهطور طبيعي كيفيت مناظرههاي رياستجمهوري چند برابر ميشد.