نیکو سزاوار| بچهها پشت به آفتاب و روبهروی تختهسیاه نشستهاند. دخترها با پیراهنهای چندرنگ، با دامنهای چیندار و پسرها با کلاه نمدیشان به مدرسه آمدهاند. به کلاسهای درس در دل دشت و کنار سیاهچادرها. محمد بهمن بیگی، با کتابی در دست از آنها درس میپرسد. عکس سالهای دهه 1330 برداشته شده. زمانیکه بهمن بیگی نخستین مدرسه عشایری را برای بستگان خود در سایه چادر مهمانی سنتیشان بر پا کرد.
خودش هم در همان سیاهچادرها به دنیا آمد. در سال 1299 شمسی و در ایل قشقایی. اما در 11سالگی راهی تهران شد. وقتی ایل قشقایی علیه حکومت وقت طغیان کرد و آنها به تهران تبعید شدند، بهمن بیگی دبیرستان را در رشته ریاضی- علمی شروع کرد و در رشته ادبی به پایان رساند. سال 1318 وارد دانشگاه تهران شد و سهسال بعد فارغالتحصیل رشته حقوق بود. چند سالی به خارج از کشور رفت، اما بعد از برگشت باز هم هوای ایل به سرش زد. هوای کوچ. ییلاق و قشلاق. هوای بچههای طبیعت.
همین باعث شد طرحی را برای آموزش عشایر بنویسد. طرحی که مدیر اصل چهار ترومن آن پسندید و بعد هم مشاور فرهنگی این هیأت آن را تایید کرد. توافق شد که چادر و لوازم آموزشی با اصل چهار باشد و معلمان و حقوقشان با بهمن بیگی. این تلاشها در سال 1331 باعث شد برنامه سوادآموزی عشایر به وسیله وزارت آموزشوپرورش تصویب شود و تا سال 1333، 87مدرسه عشایری در استان فارس شروع به کار کند.
گام بعدی برای بهمن بیگی ساخت دانشسرا بود. مرکزی برای تربیت معلم عشایر که در سال 1336 با حمایت دکتر کریم فاطمی و با نام «دانشسرای عشایری شیراز» ساخته شد. جاییکه در سال 1343 نخستین گروه از دختران عشایری را پذیرفت و معلمهای زن عشایر هم وارد کار شدند.
سهسال بعد از ورود دختران عشایر به دانشسرا، بهمن بیگی بودجهای را از سازمان برنامه و بودجه و بانک کشاورزی نخستین گرفت تا گروه 40نفری از دانشآموزان ایلات و طوایف مختلف را پس از برگزاری کنکور و انجام مصاحبه به شیراز بیاورد و آنها بهصورت شبانهروزی سرپرستی شده و به تحصیلات بعد از ابتدایی ادامه دهند. او با استناد به نمرات این دانشآموزان در سال نخست دبیرستان توانست در سال 1347 ساختمان نخستین دبیرستان مستقل شبانهروزی عشایری را در شیراز بسازد و در سال دوم 60نفر را به این دبیرستان وارد کرده و هرسال بر تعداد آنان اضافه کند. ساخت مرکز آموزش حرفهای دختران (قالیبافی) در سال1350 و نخستین مرکز آموزش حرفهای پسران عشایر و سپس هنرستان صنعتی و موسسه تربیت مامای عشایر از دیگر فعالیتهایش بود. همین خدمات بود که باعث شد بهمن بیگی نشان ویژه پیکار با بیسوادی (جایزه کروبسکایا) را از یونسکو دریافت کند. ازجمله دیگر کارهای او پیش از بازنشستگی، راهاندازی کتابخانههای سیار و سپس فروشگاههای سیار در میان عشایر کوچرو با کمک یونیسف و کانون پرورشی کودکان و نوجوانان در سال 1356 بود. پس از سال 57، 10سالی را خانهنشین شد، اما در همان خانهنشینی هم دست از کار نکشید و چندین جلد کتاب نوشت. کتابهایی چون بخارای من ایل من، اگر قرهقاج نبود، به اجاقت قسم و طلای شهامت. آثاری که سکینه کیانی، همسر بهمن بیگی در گفتوگویی با روزنامه افسانه همین آثار را دلیل زندهبودن نام بهمن بیگی میداند. «الان با کتابهایش، فیلمهایی که از او هست، شاگردها و دوستدارانش برایم زنده است. به قول دانشمندی «کسانی که کار خوب کردهاند، وقتی میمیرند انگار تازه متولد شدهاند». بهمن بیگی هم با این همه شاگرد دانشمند و فرهیختهای که تربیت کرده، برای ما تازه متولد شده است.»
بهمن بیگی در 11 اردیبهشت 89 از دنیا رفت. یکروز مانده به روز معلم، روز او «معلم بزرگ ایل».